راز مانایی حافظ از منظر روان شناسی

می‌توان گفت در محتوای شعر حافظ، عنصری هست که سبب می‌شود با وجود بعد زمان و مکان، اکثریتی از آدمیان آن را دریابند و با آن هم‌حسی و همدلی کنند. پس با موضوعی در شعر حافظ سر و کار داریم که حکایت از ادراکی فراگیر در روان همه آدمیان دارد و شایسته ارزیابی روان‌پ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز مانايي حافظ از منظر روان‌شناسي

اينکه حافظ در کنار سعدي و فردوسي يکي از سه ستاره‌ي درخشان آسمان ادب پارسي است چنان بديهي است که شايد از خود نپرسيده‌ايم راز مانايي او در چيست. قرن‌هاست که ديوان حافظ پس از قرآن مجيد دومين کتابي بوده که در خانه ايرانيان يافت شده است...

فارسي‌زبانان در مواقع شادي، اندوه، نگراني و ترديد به سراغ ديوان حافظ مي‌روند و مراد خويش را از او مي‌جويند و آرام مي‌گيرند. اقبال به حافظ به گروهي ويژه منحصر نيست؛ از عارف و عامي و پير و جوان همه به او ارادت دارند.

مي‌توان گفت در محتواي شعر حافظ، عنصري هست که سبب مي‌شود با وجود بعد زمان و مکان، اکثريتي از آدميان آن را دريابند و با آن هم‌حسي و همدلي کنند. پس با موضوعي در شعر حافظ سر و کار داريم که حکايت از ادراکي فراگير در روان همه آدميان دارد و شايسته ارزيابي روان‌پزشکي است.

گرچه در مورد حافظ عده‌اي گفته‌اند خواجوي کرماني مقتداي او در غزل‌سرايي بوده و بهتر از او غزل سروده و حتي خود حافظ گفته است:

استاد سخن سعدي است نزد همه کس اما

دارد غزل حافظ نقش سخن خواجو

اما حتي در اين بيت با ظرافت نيز به نقش يا ساختار سخن اشاره رفته‌ و نه به محتوا که عنصر اصلي غزل حافظ است؛ گرچه زيبايي ظاهري کلام حافظ نيز فراتر از دسترس خواجوست.

فارسي‌زبانان در مواقع شادي، اندوه، نگراني و ترديد به سراغ ديوان حافظ مي‌روند و مراد خويش را از او مي‌جويند و آرام مي‌گيرند.

شعر حافظ به هر زباني زيباست

مي‌گويند شعر ترجمه‌پذير نيست و لطف آن با ترجمه از بين مي‌رود ولي محتواي اشعار حافظ چنان است که در ترجمه به زبان‌هاي عمده جهان دلبستگان فراوان يافته است و با احساس و ادراک و انديشه و عاطفه خواننده تماس يافته است. نام‌آورترين ستايشگر حافظ در جهان، شاعر و نويسنده و نمايش‌نامه‌نويس و طبيعي‌دان آلماني، يوهان ولفگانگ گوته است که او را همراه هومر، دانته و شکسپير يکي از چهار ستون بناي ادبيات اروپا دانسته‌اند. گوته چنان به حافظ، دلبسته شد که «ديوان غربي ـ شرقي» را با الهام از حافظ سرود. از ديگر ستايندگان حافظ ادوارد براون انگليسي، هانري ماسه فرانسوي، يوهان کريستف برگل، پژوهشگر ادبي، هرمان اته، ايران‌شناس، فردريش نيچه، فيلسوف و هاينريش هاينه، شاعر آلماني هستند. آشکار است شعر حافظ فراتر از ساختار زباني و زيبايي واژه‌ها به عنصري عام و جهاني‌ تکيه دارد که آن را مقبول همگان و به ويژه اديبان، عالمان و فيلسوفان آلماني کرده است که مي‌کوشم در سطور بعد تبييني براي آن بيابم.

نيچه که ارادتي تام به فرهنگ ايران داشت و مهم‌ترين کتاب خويش را «چنين گفت زرتشت» نام نهاد در باب حافظ گفته است: «اعجاز توست که از طبع بشري فاني، اثري چنين جاوداني پديد آوردي و يک‌شبه ره صدساله رفتي»، که اشاره‌اي است به اين بيت حافظ:

طي مکان ببين و زمان در سلوک شعر

کاين طفل يک‌شبه ره صدساله مي‌رود

شعر حافظ هر خواننده‌اي را جذب مي‌کند

وقوف حافظ تنها به صنعت سرودن غزل نبوده است بلکه وي به رموز زبان فارسي، زبان پهلوي، زبان عربي، آيين زرتشتي، آيين مهر (ميترا)، قرآن و اسلام آگاه و از مسائل انساني روزگار خويش که در واقع مسائل همه‌ي انسان‌ها در هر روزگاري است، مطلع بوده است.

حافظ هنرمندي است که به کليد ناخودآگاه گروهي ايرانيان به ‌طور خاص و نوع انسان به صورت عام دست يافت و آنچه بيان کرد از آنجا که با نمونه‌هاي باستاني موجود در ناخودآگاه هر انسان يکي درمي‌آيد شنونده و خواننده غزلياتش را جذب کرده و مصداق اين گفته است که: «آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.» از همين روست که دولتشاه سمرقندي در تذکرة‌الشعراء در باب حافظ آورده است: «سخن او را حالاتي است که در حوزه طاقت بشري درنيايد، همانا واردات غيبي است، اکابر او را لسان‌الغيب نام کرده‌اند.»

نمونه‌هاي باستاني نياکان در غزل‌هاي حافظ ازجمله به صورت‌هاي زير آمده است:

پير مغان، جام ‌ (پيوند شهودي سالک با شعور مطلق)، نور و ظلمت ازجمله در اين بيت:

حافظ شکايت از غم هجران چه مي‌کني

در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور

در اين بيت بنياد فلسفه ماني را بازمي‌شناسيم که مي‌گويد تاريکي نور را بلعيد و در خود اسير کرد. نمونه‌هاي باستاني نوع انسان به صورت عشق، عاشق و معشوق، فرمانروا، مهر و خورشيد، شادي و رسيدن ايام شادماني، غم هجران که در نهايت به شادي مي‌رسد در اشعار او فراوان آمده است.

او را مقايسه کنيم با خواجوي کرماني که تذکره‌نويسان در باب او گفته‌اند کلام استوار و سعدي‌وار داشت و ليکن در مورد اشعار او نکته گنگ و مرموزي وجود ندارد. خود خواجو با واقع‌بيني تحسين‌برانگيزي سروده است:

اهل معاني که سخن‌پرورند

هر يک از اين گنج نصيبي برند

آنکه در گلشن معني گشاد

برگ گلي بيش به خواجو نداد

شعري ويژه براي هر انسان

در شعر حافظ افزون بر زيبايي شگرف صوري به کشمکش‌هاي بنيادي انسان اشاره رفته است، ايراني يا انيراني، زرتشتي يا مسلمان، امروزي يا ديروزي، عارف يا عامي، ديندار يا ناآگاه از دين از شعر حافظ سخن درون خويش را مي‌شنود. شعري نيست براي خواننده‌اي ويژه، شعري است براي هر انسان. نه چون شاهنامه فقط ايراني و نه چون مثنوي فقط عرفاني است. شعر او ابهامي دارد که جان درمي‌يابد گرچه نمي‌تواند بيان کند. شعر حافظ فشرده ادبيات فارسي است. شعر فردوسي: ايران، شعر مولوي: عرفان، شعر ناصرخسرو: ايمان، شعر منوچهري: جلوه‌هاي جهان، و شعر حافظ: آميزه‌اي از همگان، يعني انسان است.

شعر حافظ در عين حال فشرده روح ايران به‌شمار مي‌رود؛ روح ملتي مرموز که در همه جاي تاريخ و جهان اثر گذاشته است و مي‌گذارد اما هيچ‌گاه درون پرراز خود را به تمام عيان نکرده است. شمار و گونه‌گوني بينش‌هايي که طي سده‌هاي گذشته با وجود اختلاف ديدگاه، شعر حافظ را به اقتضاي روحيه و زمان خويش تفسير کرده‌اند شگفتي‌آور است. حتي در دوران ما با همه دگرگوني در باورها و پسندها حافظ هنوز زنده‌ترين شاعر است.

 

حافظ کم‌گوي و گزيده‌گوي است

ظرفيت شگفتي‌زاي تاويل‌پذيري را پس از قرآن مبين در هيچ کلام ديگر به جز حافظ نمي‌توان سراغ گرفت. از رموز توفيق حافظ کم‌گويي و گزيده‌گويي اوست. براي مقايسه، منظومه 35 مصراعي بلند و کوتاه نيما يوشيج تحت عنوان «اي آدم‌ها» را بخوانيد که از نظر پيروان نيما شاهکار او به شمار است و في‌الواقع مطلب ساده‌‌اي را با تکلف و ناهمواري و ناهنجاري و اغلاط فراوان دستور زباني بيان کرده؛ چنانکه گويي ترجمه‌اي ناقص و تحت‌اللفظ از متني بيگانه است، سپس در برابر اين بيت حافظ قرار دهيد:

شبي تاريک و بيم موج و گردابي چنين هايل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

آنگاه انصاف دهيد کدام يک زيباتر و قوي‌تر و دل‌انگيزتر موضوع را بيان کرده است.

نگاه ويژه حافظ که نگرش انسان‌انديشه‌ورز درونگراي ايراني به جهان است در توفيق او موثر است. او از اين دريچه خداوند و انسان و طبيعت را از چشم‌اندازي ديگر ديد:

آن روز بر دلم در معني گشاده شد

کز ساکنان درگه پير مغان شدم

حافظ اکثر تجربه‌هاي شخصي خود را نيز در قالب کلي‌تر نمونه‌هاي باستاني بيان کرد که اين امر صبغه‌اي جاوداني به شعر او عطا کرده است.

 

دکتر فربد فدايي (روان‌پزشک، دانشيار دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي)

تهيه و تنظيم: مهسا رضايي- ادبيات تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت