کتابخوانی در خطر است؟
کتابخواني در خطر است؟
گروه کتاب تبيان:
بحث کتاب و ميزان اقبال مردم به مطالعهي آن عمري طولاني دارد و هميشه يکي از دغدغهها و موضوعاتي بوده که مورد بررسي صاحبان امر و کساني که به نحوي در دنياي کتاب نقش دارند قرار گرفته است. آمارهاي گوناگون و گاه متضاد، نشستهاي مختلف، تبليغات رنگارنگ و... همگي نشان از اهميت اين موضوع دارد. "احمد پوري" در يادداشت زير از زاويهاي ديگر به اين مقوله پرداخته و نتيجه ميگيرد که "شايد، خيلي هم جاي نگراني نيست."
ده سال پيش شوخيها و طعنههاي زيادي براي آنهايي که از تلفن همراه استفاده ميکردند در ميان همه رواج داشت. اما امروز تصور نداشتن اين وسيله آنقدر دشوار است که تصور نداشتن تلويزيون و يخچال.
اختراعات و پديدههاي جديد چون توفاني، تعاريف، عادتها و سنتها را چنان ميروبند که ديگر چارهاي نيست جز مدام، با شتاب فراوان، تعريفها و تلقيهايمان را از همهي آنچه تا به امروز بديهي مينمود عوض کنيم.
مقولهي کتابخاني و اصولا مطالعه هم يکي از آنهاست که امروز بايد در تلقي و تعريفمان از آن، اگر و امّاهايي را وارد کنيم. بگذريم از اينکه تلويزيون و رسانههاي تصويري ديگر مدت زمان درازتري است که کتابخواني را شکل و معيار و تعريفي ديگر نسبت به اوايل قرن بيستم داده است. با پيدايش کامپيوتر و اينترنت اکنون ديگر به دشواري ميتوان با گز مرسوم، درصد کتابخواني را در جامعه بيان کرد. آيا اعداد و ارقامي که بهصورت رسمي براي کتابخواني در جوامع مختلف ارايه ميشود، خواندن متون در اينترنت و يا نوشتههاي ميليونها وبلاگ را هم در سنجش خود لحاظ کردهاند؟
اکنون خامکاري خواهد بود اگر نگران کتاب نخواندن باشيم و اينهمه متوني را که ميليونها کاربر هر لحظه بر روي صفحهي مانيتور کامپيوترشان ميخوانند ناديده بگيريم مگر اينکه دايرهي بحث را محدودتر، مشخصتر ترسيم کنيم و با در نظر گرفتن ويژگيهاي زمان از آن سخن بگوييم
معرفي يکي از پديدهها شايد در روشن کردن آنچه که مطرح شد کمک کند. سه چهار سالي است که وسيلهاي به نام کتابخوان الکترونيکي به بازار آمده است. در اين وسيله که شکل يک کتاب است با قطعي رقعي، ميتوان صدها و گاه هزاران کتاب الکترونيکي را انبار کرد و در وزني کمتر از 500 گرم در کيف خود به اين سو و آن سو برد. خواندن کتاب در آن آسان و جستجوي مطالب و ورق زدن و به اصطلاح کتابخوانها "نک زدن" به متون مختلف بسيار سهل و بيزحمت شده است. آيا در بحثهاي خودمان دربارهي کتابخواني، اين پديده را هم در نظر داريم؟
از سويي ديگر اگر کتاب را وسيلهي ارتباط و مبادلهي اطلاعات و تجارب انساني بدانيم آيا چنين مبادلهاي در دنياي امروز تنها از طريق کتاب است؟ روشنتر بگويم، اگر فرزند من به اندازهي من کتاب نخوانده باشد و قفسهي کتابهايش نحيفتر از قفسهي کتابهاي من، زماني که همسن او بودم، باشد، آيا ميتوان او را به اصطلاح غير دقيق بيسوادتر و ناآموختهتر دانست؟ اتفاقا شايد به اعتبار در مرکز اطلاعات قرار گرفتن او به سبب استفاده از اينترنت و آگاهي نسبت به هزاران موضوع جاري در جهان که من هرگز آنها را در کتابها نيافتهام او از امتيازي بيشتر در داشتن آگاهي و حتي در مقدار زمان مطالعه نسبت به من برخوردار باشد.
خلاصه اينکه خانهتکاني تعاريف و تلقيهاي ما از بيشتر مقولاتي که با آن سر و کار داشتيم امري شده اجتناب ناپذير. اکنون خامکاري خواهد بود اگر نگران کتاب نخواندن باشيم و اينهمه متوني را که ميليونها کاربر هر لحظه بر روي صفحهي مانيتور کامپيوترشان ميخوانند ناديده بگيريم مگر اينکه دايرهي بحث را محدودتر، مشخصتر ترسيم کنيم و با در نظر گرفتن ويژگيهاي زمان از آن سخن بگوييم.
کنجکاوي انسان پايانناپذير است. اگر روزي انسان براي يافتن پاسخهاي چراهايش به نقاشي روي ديوار غارها و گفت و گو با عناصر طبيعي و آفريدن افسانهها ميپرداخت و زماني ديگر آنرا بهصورت اثري با کدهاي زباني روي کاغذ با ديگر همنوعانش رد و بدل ميکرد، اکنون نيز از طريق امواج و با شکل ديگري آنرا انجام ميدهد؛ چرا که پرسشهاي انسان دربارهي هستي را پاياني نيست.
منبع: ماهنامهي آزما
تهيه و تنظيم: گروه کتاب تبيان - محمد بيگدلي