طلوع

ز خون عاشقان رنگین شد آفاق درخشان شد رواق تیره گون طاق شب کافر فرو شد در سیاهی به عقل سرخ سر زد شیخ اشراق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلوع

ز خون عاشقان رنگین شد آفاق

درخشان شد رواق تیره گون طاق

شب کافر فرو شد در سیاهی

به عقل سرخ سر زد شیخ اشراق

گمکرده دیرین

بیا ای دل از اینجا پر بگیریم

ره کاشانه دیگر بگیریم

بیا گم کرده دیرین خود را

سراغ از لاله پرپر بگیریم

عادت

بشوی این گرد از آیینه خویش

به رغم عادت دیرینه خویش

رها کن اندکی آیینه ها را

دمی بنگر درون سینه خویش

ازاین

نه از مهر و نه از کین می نویسم

نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است، می دانی برادر

دلم خون است، از این می نویسم.

قیصر امین پور

گروه کودک و نوجوان سایت تبیان

مطالب مرتبط

آسایش آفتاب در سایه توست

به تو می بالم

دستم را بگیر دلتنگ توام

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

بالن دعا

آسمان هنوز آبى است

زیر سایه ی درخت

شعرهای ناتمام

رنگ بهشت

آرزو

خواب کوه

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت