همان حاتمي‌كيايي كه دوست مي‌داشتيم

همين كه پس از نزديك به 6سال وقتي به تماشاي «به رنگ ارغوان» مي‎نشيني كهنه به‌نظر نمي‎رسد و حرفي براي گفتن دارد، موفقيت بسيار بزرگي است براي ابراهيم حاتمي‎كيا ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همان حاتمي‌كيايي كه دوست مي‌داشتيم

همين كه پس از نزديك به 6سال وقتي به تماشاي «به رنگ ارغوان» مي‎نشيني كهنه به‌نظر نمي‎رسد و حرفي براي گفتن دارد، موفقيت بسيار بزرگي است براي ابراهيم حاتمي‎كيا...

آن هم در سال و زمانه‎اي كه فيلم‌ها نه تنها يكي، دوسال بعد از نمايش ديگر رغبتي را براي تماشا بر نمي‎انگيزند، بلكه همان زمان نمايش هم بيات و مانده به‌نظر مي‎رسند. تا اينجاي كار حاتمي‌كيا از گرفتاري فيلمش در مميزي چندان متضرر نشده بلكه شايد اين شانس را داشته كه پس از اين همه هياهو كه به نفع فيلمش تمام شده و نامش را سر زبان‌ها انداخته سرانجام خود فيلم هم روي پرده رفته است.

‌به گزارش همشهري ، در اين خشكسالي جشنواره بيست و هشتم كه كمتر فيلمي مي‎تواند ما را قانع كند تا زحمت رفتن به زير برج ميلاد را به‌خود بدهيم، به رنگ ارغوان چراغ جشنواره را به شايستگي روشن مي‎كند، حتي اگر بعد از آن هرچه برنامه را بالا و پايين كنيم فيلم ديگري پيدا نشود كه تا اين اندازه براي تماشاي آن لحظه شماري كنيم. اينها را گفتم كه روشن باشد چه انتظاري نسبت به فيلم حاتمي‎كيا بر انگيخته شده و همين كه ما پس از تماشاي آن احساس مي‎كنيم كه انتظار به جايي بوده و مغبون نشده‎ايم، همه حكايت از كيفيت بالاي فيلم دارد؛ درست برعكس آن احساسي كه پس از تماشاي «تسويه حساب» تهمينه ميلاني به مخاطب دست مي‎دهد.

نمايش به رنگ ارغوان پس از فيلم ناموفقي مثل «دعوت» مي‎تواند اين حسن را هم داشته باشد كه در دوره‎اي كه افت محسوسي در حاتمي‎كيا ديده مي‎شود به ما ياد آوري كند كه او چگونه فيلمسازي بوده. همچنين تأكيدي باشد براي اينكه او با يكسري مضامين و فضاهاي خاص كه حال و هوا و آدم‎هايشان را بهتر مي‎شناسد، به‌مراتب بهتر هم كار مي‎كند تا با رفتن به سراغ مضاميني كه از همان ابتدا پيداست سنخيتي با سينماي حاتمي‎كيا ندارند.

فيلم همچون اغلب آثار حاتمي‎كيا به‌ويژه در دوران اوجش، اثري است خوش ساخت و حرفه‌اي كه قصه‎اش را به قاعده و جذاب تعريف مي‎كند و از ظرافت‎هاي بصري و خاصه،  مضموني بسياري هم برخوردار است و بازي‎هاي خوبي هم دارد كه در جاي خود كمك حال فيلم هستند

فيلم همچون اغلب آثار حاتمي‎كيا به‌ويژه در دوران اوجش، اثري است خوش ساخت و حرفه‌اي كه قصه‎اش را به قاعده و جذاب تعريف مي‎كند و از ظرافت‎هاي بصري و خاصه،  مضموني بسياري هم برخوردار است و بازي‎هاي خوبي هم دارد كه در جاي خود كمك حال فيلم هستند؛ حميد فرخ‎نژاد انتخاب هوشمندانه‎اي براي نقش اصلي فيلم به‌نظر مي‎رسد.

گرمايي كه اغلب در بازي‎ها و حضور او ديده مي‎شود و آن تلخي چهره‎اش، همگي در جذابيت اين شخصيت مؤثر است به‌ويژه آنكه او قرار است در نقش يك مامور امنيتي ظاهر شود كه تماشاگر ناخودآگاه در برابر آن گارد مي‎گيرد اما در اين ميان حاتمي‎كيا تمركز روي شخصيت اصلي فيلم و دست گذاشتن روي وجوه انساني او را از ياد نمي‎برد و تمهيداتي را تدارك مي‎بيند كه لحظه به لحظه اين ارتباط و نزديكي پررنگ‎تر شود تا آنجا كه مخاطب بيش از آنكه با شكار همدلي كند با شكارچي همراهي مي‎كند كه ‌ اين بار در دام احساسات انساني خود افتاده‎است و نكته جالب آنكه آنچه ما به‌عنوان تصويري خاكستري از شخصيت مامور امنيتي در طول فيلم شاهد هستيم بستگي به موقعيت‌هايي دارد كه فيلمساز ترسيم مي‌كند و از جايي به بعد هم كه ماموريت اداري به حاشيه رفته و ماموريت عاطفي او آغاز مي‎شود و حتي زماني كه در مورد ارغوان احساس خطر مي‎كند منتظر‌ نمي‎ماند كه جواب پيغام دخالت يا عدم‌دخالت در ماجرا را بگيرد بلكه از فرماني پيروي مي‎كند كه احساساتش صادر مي‎كند... .

اگر از آن چند صحنه جمع‎هاي دوستانه دانشجويان در قهوه‎خانه بلوط بگذريم كه يادآور پاتوق‎هاي جوانان در كافي‎شاپ‎هاي تهران است و قدري اغراق آميز به‌نظر مي‎رسند يا ازشعارهايي  كه در حمايت از درختان و در مقابله با جاده‌سازي‌ در دل جنگل مي‎دهند، صرف‌نظر كنيم، به رنگ ارغوان لااقل در صحنه‌هايي كه به شكل‌گيري اين رابطه عاطفي مي‌پردازد يا حتي به وجوه امنيتي شخصيت هوشنگ ستاري مي‎پردازد بسيار موفق و مؤثر عمل مي‌كند.

حاتمي‎كيا سير دلبستگي مامور به سوژه‌‌اش را نه تنها در موقعيت‎هاي داستاني بلكه در سطوحي ديگر با نشانه‌ها و جلوه‎هايي جذاب و بسيار متناسب با زمينه رخدادهاي فيلم به تصوير مي‎كشد. براي مثال ايده بازتاب اين عشق در حاشيه نامه‎هاي محرمانه و اداري كه مي‎نويسد و در نهايت باعث لو رفتن علاقه‎ او نزد روساي او مي‌شود بسيار تأثير‌گذار از كار در آمده است. او كه هر بار نامه خود را با نامي از اسماء خدا آغاز مي‎كند به‌تدريج با توجه به احساسات و عواطف خود به سمت اسم‌هايي از خدا مي‌رود كه بازتاب‌دهنده صفاتي مناسب حال و احوال اوست. به اين ترتيب پوست انداختن او از قالب ماموري وظيفه شناس به ماموري كه در دام شكار خود افتاده به ظرافت با نامه‎هايي كه ابتدا با نام خداوند قاهر آغاز مي‎شود و در نهايت به خداوند حبيب مي‎رسد، بازتاب مي‎يابد.

حاتمي‎كيا سير دلبستگي مامور به سوژه‌‌اش را نه تنها در موقعيت‎هاي داستاني بلكه در سطوحي ديگر با نشانه‌ها و جلوه‎هايي جذاب و بسيار متناسب با زمينه رخدادهاي فيلم به تصوير مي‎كشد.

اين نكته نشانه هوشمندي فيلمسازي است كه به خوبي از ظرفيت‌هاي دستمايه‎اي كه برگزيده براي تأثير‌گذاري بيشتر فيلمش بهره مي‎برد.در طول فيلم اين پرسش به ذهن مي‌آيد كه بالاخره حاتمي‎كيا چه پاياني براي اين داستان رقم خواهد زد تا در دام كليشه نيفتد و فيلمي كه خوب آغاز كرده و خوب پيش برده را به خوبي تمام كند. اگرچه در سكانس‌هاي پاياني فيلم در لحظه‎اي يكي از همين پايان‌هاي وسوسه‌كننده اما كليشه‌اي را در ذهن شخصيت اصلي فيلم مرور مي‎كنيم اما با اين حال حاتمي كيا فيلم را درست در جايي كه بايد تمام مي‎كند.

زماني كه مامور امنيتي پس از مدتي غيبت دوباره سروكله‎اش پيدا مي‎شود و حالا خود به شكاري اداري و امنيتي بدل شده است و نكته جالب اينكه وقتي ما شاهد تايپ گزارش مامور امنيتي جديدي هستيم كه شناسايي سوژه را اعلام مي‎كند نامه با نام خداوند قاهر آغاز شده و دست‎هاي يك زن آن را تايپ مي‎كند. با اين ايده حاتمي‌كيا به ظرافت پايان آن داستان را به ابتداي داستاني تازه پيوند مي‎زند تا ذهن مخاطب را كه به اندازه زيادي با فيلم درگير شده بيش از پيش به چالش بكشد.

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت