خنده‌هاي خودماني

در زمانه‌اي كه به ناگاه چيزي تبديل به مد و اپيدمي مي‌شود و همه خود را به آن سمت و سو مي‌كشند تا از قافله عقب نمانند، اهميت نمايشي چون «جن‌گير» در آن است كه يكسره از فضاي متفاوتي سر برمي‌آورد و جنس متفاوتي را عرضه مي‌دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خنده‌هاي خودماني

در زمانه‌اي كه به ناگاه چيزي تبديل به مد و اپيدمي مي‌شود و همه خود را به آن سمت و سو مي‌كشند تا از قافله عقب نمانند، اهميت نمايشي چون «جن‌گير» در آن است كه يكسره از فضاي متفاوتي سر برمي‌آورد و جنس متفاوتي را عرضه مي‌دارد.

كوروش نريماني در تجربه جديدش به سراغ مضموني بس آشنا رفته است، چنان آشنا كه جهان تئاتر ما اغلب از آن غافل مانده و تقريباً هيچ اثري در جهان نمايش خودمان سراغ نداريم كه چنين مضموني را دستمايه خود قرار داده باشد؛ مضموني كه در عين حال بخش عمده‌اي از ناخودآگاه و حافظه تاريخي ما را شكل مي‌دهد و در ترس‌ها و دلهره‌هاي دوران كودكي و تنهايي‌هاي شبانه ما حضور داشته است؛ مضموني كه اتفاقاً سرشار از عناصر دراماتيك است و لايه‌هاي فراواني در اختيار يك نويسنده زيرك و هوشيار قرار مي‌دهد تا بدان بپردازد.

مضمون جن و حضور آنها در زندگي روزمره مردم و دخالت آنان در زندگي مردم دستمايه حكايت‌ها و قصه‌هاي فراواني بوده است كه در ادبيات داستاني ما گهگاه شاهد حضور آن هستيم، از جمله در داستاني از احمد شاملو در مجموعه «درها و ديوار بزرگ چين»، اما جهان نمايش ما يكسره از چنين مضامين و دستمايه‌هاي بكري غافل مانده است. اما آنچه تجربه نريماني را در پرداختن به اين مضمون ارزشمند مي‌سازد نه صرف پرداختن به آن بلكه نوع نگاهي است كه او به اين مسئله دارد. نريماني مضمون دلهره‌آور حضور اجنه را در قالبي كاملاً متضاد با مضمون مي‌ريزد و آن را به شيوه‌اي كمدي و سرشار از طنز و خنده ارائه مي‌دهد و در واقع مي‌توان گفت نريماني از ترس، خنده مي‌آفريند و از اين تضاد زيبايي‌شناسي خاص اجرا خلق مي‌شود.

آنچه به طنز روان نريماني در اين اجرا كمك مي‌كند بازي‌هاي قابل‌قبول بازيگران آن و بالاخص سيامك صفري و ژاله صامتي است كه در خلق و بازآفريني موقعيت‌هاي طنز نمايش نقش عمده‌اي ايفا مي‌كنند.

دومين عاملي كه سبب ارزشمند شدن تلاش نريماني مي‌شود نگاه كاملاً ايراني وي به اين نمايش است. جن مفهومي عربي- اسلامي است كه با ورود به فرهنگ ايراني و درآميختن با باورهاي فرهنگ توده مردم، لايه‌ها و ابعاد پيچيده ديگري يافت كه آن را از قالبي عربي به قالبي كاملاً ايراني درآورد، مضموني كه نمونه آن را در جهان روايت‌هاي غربي نمي‌توان سراغ گرفت و سرشار از روح شرقي و ايراني اسلامي است و همين نگاه باعث جذابيت نمايش نريماني نيز مي‌شود، چراكه او جهاني مدرن، سوررئال و جذاب خلق مي‌كند بدون آنكه هيچ نگاهي به الگوهاي غربي داشته باشد. اين لايه ايراني و فولكلوريك به تمام جزئيات نمايش از روابط ميان شخصيت‌ها گرفته تا انتقاداتي كه در طول نمايش مطرح مي‌شود رسوخ مي‌كند و باعث مي‌شود «جن‌گير» تبديل به اثري آشنا براي مخاطب ايراني شود كه كاملاً آن را درك كرده و با آن همسو شود و در عين حال براي مخاطب غيرايراني نيز جذابيت‌هايي از حيث غرابت داشته باشد.

در زمانه‌اي كه به ناگاه چيزي تبديل به مد و اپيدمي مي‌شود و همه خود را به آن سمت و سو مي‌كشند تا از قافله عقب نمانند، اهميت نمايشي چون «جن‌گير» در آن است كه يكسره از فضاي متفاوتي سر برمي‌آورد و جنس متفاوتي را عرضه مي‌دارد.

در كنار تمام اين عوامل آنچه «جن‌گير» را تبديل به اثري موفق و قابل‌قبول در كارنامه كوروش نريماني مي‌كند پرداختن به تمامي مواردي است كه نمايش وي را شكل مي‌دهند و او تمامي اين موارد از موسيقي جذاب و متفاوت اجرا گرفته تا طراحي لباس و جنس بازي‌ها را با همديگر همسو مي‌سازد و اثر او را به لحاظ شيوه بيان و هارموني ميان عناصر مختلف تبديل به اثري يكدست مي‌سازد. اين هارموني، هماهنگي و يكدستي باعث مي‌شود تماشاگر نيز ارتباط راحت و رواني را با اجرا برقرار سازد و مخاطب نيز به‌عنوان بخشي از جهان نمايش با آن همسو شود.

اما مهم‌ترين نقطه قوت نمايش نريماني را بايد در عامل سبك‌پردازي اثر جست‌وجو كرد. «جن‌گير» از يك سو اثري كاملاً رئاليستي و وفادار به المان‌ها و فاكتورهاي اين شيوه است و بالاخص در بازي شخصيت خياط و زنش كه بخش عمده‌اي از جهان نمايش را نيز شكل مي‌دهند، اين فضاي رئاليستي كاملاً مشهود است. اين رئاليسم خود را در لايه‌هايي چون زبان، ابزارهاي صحنه‌اي و خرده داستان‌ها كاملاً آشكار مي‌سازد اما اين جهان رئاليستي با ورود جن‌ها و فانتزي كه همراه خود به داخل اجرا مي‌آورند يكباره شكسته مي‌شود و تماشاگر را به جهاني غيرواقعي، فانتزيك و سوررئال مي‌برد.

اين حركت از رئاليسم به فانتزي در حالي اتفاق مي‌افتد كه لايه رئاليستي اثر كماكان حضور قدرتمند خود را حفظ مي‌كند و در واقع مي‌توان گفت تخيل و وهم به عنوان يك لايه جديد به اثر اضافه مي‌شود بدون آنكه لايه قبلي را نفي كند. با اين تفسير مي‌توان «جن‌گير» را نمونه تمام عيار آن چيزي ناميد كه در ادبيات داستاني نيمه دوم قرن بيستم رئاليسم جادويي ناميده مي‌شود و نويسندگاني چون گابريل گارسيا ماركز، ميگوئل آنخل آستورياس، خوان رولفو و... نمايندگان طراز اول آن در حوزه آمريكاي لاتين به شمار مي‌روند؛ نويسندگاني كه در عين وفاداري به توصيف رئاليستي شخصيت‌ها، فضاها و رويدادها و انتخاب موقعيت‌ها و مضامين واقعي، رنگي از تخيل به آن مي‌زنند؛ تخيلي كه برگرفته از فرهنگ عامه و فولكلور آن سرزمين‌هاست.

جن مفهومي عربي- اسلامي است كه با ورود به فرهنگ ايراني و درآميختن با باورهاي فرهنگ توده مردم، لايه‌ها و ابعاد پيچيده ديگري يافت كه آن را از قالبي عربي به قالبي كاملاً ايراني درآورد، مضموني كه نمونه آن را در جهان روايت‌هاي غربي نمي‌توان سراغ گرفت و سرشار از روح شرقي و ايراني اسلامي است و ...

در اجراي نريماني نيز اين تركيب 

به روشني به‌چشم مي‌آيد و در تئاتر ايران، نمونه كم نظيري از اين شيوه به شمار مي‌آيد چرا كه در سال‌هاي آغازين و مياني دهه 70 شاهد رويكرد گسترده نويسندگان ايراني به رئاليسم جادويي بوديم كه البته بخشي ريشه در ادبيات دهه 40 و 50 و آثار غلامحسين ساعدي و بهرام صادقي داشت و بخشي از آن تحت تأثير موج ترجمه آثار آمريكاي لاتين شكل گرفته بود و داستان‌نويس‌هاي موفقي چون منيرو رواني‌پور تجربه‌هاي موفقي در اين زمينه خلق كردند اما در حوزه تئاتر اين تجربه هيچ‌گاه به شكل جدي آزموده نشد و جداي از چند تجربه انگشت شمار هرگز اثري در اين حوزه توليد نشد و «جن‌گير» را مي‌توان جزو معدود نمونه‌هاي موفق اين شيوه در تئاتر ايران به شمار آورد كه اگرچه دير اما به‌شكلي اصولي اين شيوه را كسي به مخاطبان تئاتر ايران معرفي كرد اما اجراي نريماني در همان‌ ساحت فرمول‌ها و قواعد رئاليسم جادويي نمي‌ماند و سعي در فراروي از آن دارد كه از آن جمله مي‌توان به عنصر طنز اشاره كرد.

طنز هر چند يكي از عناصر هميشه حاضر در آثار رئاليسم جادويي است و نمونه‌هاي موفقي از كاربرد آن را مي‌توان در آثار نويسندگاني همچون ماركز يافت اما هميشه در حاشيه اثر قرار دارد و هيچ‌گاه تبديل به عاملي بنيادين و تعيين كننده در ساختار اثر نمي‌شود اما در اجراي نريماني طنز عاملي تعيين كننده است و پايه‌هاي اجرا روي آن قرار مي‌گيرد، پس رئاليسم جادويي وي را مي‌توان خاص خود وي ناميد. در كنار تمام اين عوامل كه از «جن گير» نمايشي موفق خلق مي‌كنند نقاط ضعف عمده‌اي نيز كه اغلب به كارگرداني اثر مربوط مي‌شود اجرا را با مشكل مواجه مي‌كنند؛ عواملي چون آشفتگي و سرگرداني بازيگران در غالب لحظات اجرا و عدم‌حضور يك هندسه مناسب بر صحنه كه از «جن‌گير» اجرايي فاقد جذابيت‌هاي بصري مي‌سازند.

اما با اين همه چنين خطاهايي را در مقايسه با نقاط قوت نمايش مي‌توان قابل اغماض دانست و «جن گير» را به عنوان اثري در راستاي نمايش قبلي نريماني يعني «شب‌هاي آوينيون» از اجراهاي موفق نريماني ارزيابي كرد؛ دو اجراي متكي بر ويژگي‌هاي ايراني، سرشار از شوخي‌ها و خنده‌هاي لطيف و آميخته به فانتزي و تخيل.

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت