آرزو نکنید جای امام علی باشید!
آرزو نکنيد جاي امام علي(عليه السلام) باشيد!
آياتى از قرآن به طور صريح يا اشاره، مؤمنان را از برخى آرزوها بازداشته است. در آيه 32 نساء/4 مؤمنان از آرزو كردن چيزى كه برخى بندگان به آن برترى يافتهاند، نهى شدهاند: «ولاَتَتمَنَّوا ما فَضَّلَاللّهُ بِه بَعضَكُم عَلى بَعض».
در رواياتى كه سبب نزول اين آيه را بيان كردهاند، مواردى از آرزوهاى ناروا بيان شده است. بنابه نقل مجاهد، اُمّسلمه به پيامبر(صلى الله عليه وآله)گفت: اى رسولخدا! مردان به جهاد مىروند؛ ولى زنان نمىروند و ما نصف مردان ارث مىبريم. كاش ما نيز مرد بوديم؛ به جهاد مىرفتيم و به ديگر فضايل مردان نايل مىشديم. در پى اين سخنان، آيه پيشين نازل شد و مؤمنان را از چنين آرزوهايى بازداشت.[1] در نقل ديگرى از قتاده و سُدّى، پس از نزول آيه ميراث كه براى مردان دو برابر زنان ارث قرار داد، مردان آرزو كردند كه در آخرت نيز دو برابر زنان پاداش بگيرند و زنان نيز آرزو كردند كه گناهانشان نصف گناه مردان محاسبه شود.[2] آلوسى با استناد به ادامه آيه (لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكتَسَبنَ) مىگويد: آرزوى برترىهاى يكديگر ميان دو گروه از زنان و مردان بوده است.[3]
بر پايه روايتى از امام صادق(عليه السلام)در تفسير آيه، مردان از آرزوى مال، نعمت و همسر نيكويى كه خداوند به ديگران عطا كرده، نهى شدهاند؛ ولى آنان مىتوانند مانند اينها را براى خود آرزو كنند.
در روايت ديگرى از امامصادق و امامباقر(عليهما السلام)نيز آمده است كه اين آيه در شأن على(عليه السلام)نازل شده؛[4] به اين معنا كه مردم از آرزو كردن منزلت وى نهى شدهاند؛ ولى اين، تطبيق آيه بر فضايل حضرت شمرده شده است.[5] (اين روايت را، صاحب تفسير برهان به نقل از ابن شهر آشوب از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه در تفسير جمله:" ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ من عباده و نيز در تفسير جمله" وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ" فرمودهاند: اين آيات در باره على (ع) نازل شده است. تعليل اين سخن که چرا نبايد دستيابي به جايگاه والاي اميرالمومنين را از خدا تمنا و آرزو کرد، شايد از اين روست که گاهي يکي از لوازم و نتايج آرزو، فرو افتادن در ورطه حسادت است نسبت به کسي که برخوردار از مواهب و نعمتهاي الهي است. آري تنها مي توان بر مقام و منزلت آن حضرت غبطه خورد و براي رسيدن بدان جايگاه کوشيد.)
بر پايه روايتى از امام صادق(عليه السلام)در تفسير آيه، مردان از آرزوى مال، نعمت و همسر نيكويى كه خداوند به ديگران عطا كرده، نهى شدهاند؛ ولى آنان مىتوانند مانند اينها را براى خود آرزو كنند.[6]
مفسّرانى چون طبرى و طبرسى، براساس اين روايات گفتهاند: هيچكس نبايد آنچه را خداوند به ديگران داده، براى خود آرزو كند؛ زيرا چنين آرزويى مايه اندوه و گناه است.[7] برخى مفسّران اين آيه را در نهى از حسدورزى[8] و برخى، حسدورزى را نتيجه آن آرزوها دانستهاند. فخررازى در اين زمينه مىگويد: هنگامى كه انسان برخوردارى ديگران از انواع فضايل را ببيند، در حالى كه خود فاقد آنها است، ناراحت و مشوّش مىشود و يكى از دو حالت به او دست مىدهد: يا زوال آن فضايل را از شخص مزبور آرزو مىكند يا حصول آن را براى خود نيز مىخواهد. حالت اوّل حسد* و چون اعتراض به خداوند است، به كفر منتهى و موجب فساد دين و دنياى او مىشود، وحالت دوم، غبطه است كه بعضى آن را روا و برخى ناروا دانستهاند.[9] در آيات 80 تا 82 قصص/28 بهگونهاى روشنتر از آرزوى داشتن اموال و منزلت ديگران نهى شده است. در اين آيات كه نهى از زيادهخواهى ثروت و مقام است، هنگامىكه عدّهاى سطحىنگر، ثروت و جاىگاه قارون را آرزو كردند، مؤمنان دانشمند به آنان اعتراض كردند. خداوند در ادامه خبر مىدهد كه پس از فرو رفتن قارون با ثروتش در زمين، همان كسانى كه تا ديروز، جاىگاه او را آرزو مىكردند، با اظهار پشيمانى از آرزوى خود، تحقّق نيافتن آن را نعمتى بس بزرگ ياد كردند:«وأَصبَحَ الَّذينَ تَمنَّوا مَكانَهُ بِالأَمسِ يَقولونَ وَيْكَأَنَّ اللّهَ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ و يَقدِرُ لَولاَ أَن مَنَّ اللّهُ عَلينا لَخَسَفَ بِنَا.»
زمخشرى اين آرزو را از نوع غبطه دانسته است؛[10] ولى در آيه، امرى نكوهيده تلقّى شده كه با غبطه چندان سازگار نيست. خداوند سبحان در ادامه آيه 32 نساء/4 پس از نهى از طمعورزى به نعمتهاى ديگران، دارايى آنان را نتيجه كوشش و قابليّتشان معرّفى كرده تا زمينه آرزوهاى منفى از ميان برود[11]:«لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكتَسَبنَ» ؛ سپس بهترين راهِ پرهيز از آرزوهاى ناروا و دستاندازى به نعمتهاى ديگران، يعنى درخواست مثل آن از خداوند براى خود را پيش پاى مؤمنان مىگذارد: «وسـَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِه»
_____________
[1] مجمعالبيان، ج3، ص63؛ جامعالبيان، مج4، ج5، ص67.
[2] همان.
[3] روحالمعانى، مج4، ج5، ص29.
[4] البرهان، ج2، ص72.
[5] الميزان، ج4، ص348
[6] عيّاشى، ج1، ص239.
[7] مجمعالبيان، ج3، ص64؛ جامعالبيان، مج4، ج5، ص67.
[8] الكشّاف، ج1، ص504.
[9] التفسير الكبير، ج10، ص81 و 82.
[10] الكشّاف، ج3، ص432.
[11] راهنما، ج3، ص360.
تنظيم براي تبيان: شکوري