این مردم هستند که تصمیم می گیرند(قسمت دوم)
قسمت اول را اینجا مطالعه بفرمایید
ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه مردم چه ميگويند و چه ميخواهند. حضور اين مردم بركاتى دارد. يكى از بركاتش همين است كه وقتى دشمنان نگاه ميكنند و مىبينند كه مردم پشت سر نظام هستند، احساس ميكنند كه نميشود با اين نظام معارضه كرد؛ چون با يك ملت نميشود معارضه كرد. يك رژيم را با انواع و اقسام تضييقات، فشار اقتصادى، تبليغات گوناگون و جنگ روانى ميشود تضعيف كرد يا ساقط كرد؛ اما وقتى ريشهها مردم هستند و اين نظام و مسئولين نظام به مردم متصل هستند، ديگر كار دشمن مشكل ميشود؛ همچنان كه مشكل هم شده و ملاحظه ميكنيد.
از اول انقلاب دشمنىها وسيعتر شده است، عميقتر شده است، پيچيدهتر شده است؛ اما در عين حال اميد دشمن به شكستن انقلاب، كمتر شده است. يعنى دشمنان نظام جمهورى اسلامى اميدى را كه بيست سال پيش يا سى سال پيش داشتند به اينكه بتوانند اين نظام را زائل و منهدم كنند يا لااقل آنجورى تضعيف كنند كه نتواند به حركتش ادامه دهد، امروز اين اميد را ندارند. انسان اين را از حرفهاى آنها ميفهمد؛ از ابتكاراتى كه ميكنند، ميفهمد؛ از عملكردهايشان انسان اين را بخوبى احساس ميكند. پس مسئلهى حضور مردم مهم است. و يكى از مهمترين نشانههاى حضور مردم، انتخابات است.
در اين فتنههاى بعد از انتخابات، آن چيزى كه اساس قضيه است، اين است كه رأى مردم و حضور مردم از نظر يك عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تكذيب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى كه انجام دادند، اين بود. اينها بايست تسليم ميشدند. بالاخره وقتى انتخابات با همين معيارهائى كه در اسلام وجود دارد - كه حالا بعضى از معيارها و شاخصهائى كه براى انتخابات در نظر ما معتبر است، كه نظر اسلام است، من عرض ميكنم - اتفاق افتاد، بايستى در مقابل قانون، در مقابل داورى قانون تسليم شد؛ همچنان كه بايد در مقابل آن داورى كه قانون او را معين ميكند، تسليم شد. اگر قانون در مسئلهى مهمى مثل مسئلهى انتخابات يك داورى را مشخص كرده است، يا يك شيوهى داورى را مشخص كرده است، بايد تسليم اين بشوند، ولو برخلاف ميلمان باشد؛ اين ميشود انتخابات سالم.
آن وقت اين انتخابات اگر چنانچه به اين شكل باشد و به همان شكلى كه در نظام اسلامى معتبر است، باشد، اين خصوصيات را دارد: اولاً در انتخابات، احترام به رأى و تشخيص و رضايت مردم هست. من عرض بكنم؛ امروز در دنياى دموكراسى كه انتخابات در آنجاها انجام ميگيرد و پرچم دموكراسى را اينها بلند ميكنند، آنچه وجود ندارد، «رضى العامّة» است؛ مسئله، صورى است؛ در واقع غالباً اينجور است. در كشور آمريكا اينجور است، در كشورهاى معروف دموكراسى دنيا اينجور است. پشت سرِ اين كسانى كه مىآيند وارد ميدان انتخابات ميشوند و مبارزهى انتخاباتى ميكنند، گروههائى از جبههى خاصه وجود دارند؛ يعنى سرمايهدارها، كمپانىدارها، متنفذين مالى، باندهاى عظيم مالى؛ اينها هستند كه دارند كارها را روبهراه ميكنند؛ با تبليغات گمراهكننده و با روشهاى گوناگون، آراء مردم را به اين سمت و آن سمت ميكشانند. در واقع، دعوا بين كمپانىدارهاست؛ دعوا بين آراء مردم نيست؛ يك چيزِ تخيلى است. در واقع، حكومت دموكراسى در آنجاها حكومت اقليت است؛ حكومت خواصى است كه خواص بودن آنها، نخبه بودن آنها، به خاطر امكانات مالى فراوان آنهاست؛ اينها هستند كه دارند سياستگذارى ميكنند.
در انتخاباتِ نظام جمهورى اسلامى اينجور نيست. اينجا مردمند كه دارند تصميم ميگيرند، مردمند كه دارند تشخيص ميدهند. ممكن است اين تشخيص يك جا درست باشد، يك جا غلط باشد - بحث در اين نيست - اما تصميمگير، خود مردم هستند. پشت سر آراء مردم، آراء باندهاى قدرت و ثروت و اينها قرار ندارد. در اين انتخابات، واقعاً احترام به رأى مردم است؛ احترام به تشخيص مردم است. بايد در مقابل اين تشخيص تسليم شد. اين يك مسئله است.
مسئلهى ديگر در انتخابات و اهميت انتخابات، مسابقه و رقابت سالمى است كه وجود دارد؛ نشاط مردمى است كه در انتخابات به وجود مىآيد. انتخابات چيزى است كه موجب ميشود مردم احساس كنند مسئوليت دارند، بايد تشخيص بدهند، بايد بيايند توى ميدان. نشاط مردمى، خون تازهاى به رگهاى نظام ميريزد و روح تازهاى ميدمد. تحول در مديريت وجود دارد. اين انتخاباتها يكى از بزرگترين محسّناتش اين است كه از ركود جلوگيرى ميكند. بهترين شكل ادامهى يك نظام اجتماعى اين است كه در عين ثبات، تحول داشته باشد. ركود بد است و ثبات خوب است. ثبات يعنى استقرار؛ يعنى اين چهارچوب، اين هندسه، در جاى خود محفوظ باشد، مستقر باشد، ريشهدار باشد؛ در عين حال در داخل اين چهارچوب، تحولات، مسابقات و رقابتها وجود داشته باشد. اين بهترين شكل است كه كشتى نظام در درياهاى طوفانى بتواند بدون دغدغه حركت كند. «و هى تجرى بهم فى موج كالجبال»؛(1) اين دربارهى كشتى نوح است. كشتى حركت ميكند، در بين امواج گوناگون هم هست؛ ليكن اين امواج سهمگين نميتوانند استقرار او را از بين ببرند. اين استقرار بايست وجود داشته باشد. البته در درون اين استقرار، در درون اين چهارچوب، تحول وجود دارد.
بنابراين همهى تحولات بايد در چهارچوب باشد. اگر چنانچه كسى وارد ميدان رقابت انتخاباتى و مسابقهى انتخاباتى بشود، اما بخواهد چهارچوب را بشكند، او از قاعدهى نظام خارج شده است، از قواعد حركت انتخاباتى خارج شده؛ اين غلط است، اين درست نيست. بايد همه چيز در چهارچوب نظام باشد. اين چهارچوب، قابل تغيير نيست.
تأكيد بر خطوط مرزى نظام با مخالفان و دشمنان، در انتخابات لازم است. ممكن است دو نظر مختلف در بارهى يك مسئلهى اجتماعى يا اقتصادى بين نامزدها وجود داشته باشد؛ هيچ مانعى ندارد، اين دو نظر را بگويند؛ ليكن مرزبندى كنند با آن چيزهائى كه نظراتِ مخالف با نظام است. مشخص بكنند كه مرز ما چيست؛ اين مرزبندى لازم است. بارها ما بر روى اين مرزبندى تأكيد ميكنيم؛ اين به خاطر اين است كه اگر مرزبندىها ضعيف بشود، مرزها كمرنگ بشود، موجب اشتباه مردم ميشود. مثل مرزهاى كشورى، كه اگر مرزها تضعيف شد و كمرنگ شد، عدهاى ميتوانند داخل مرز بشوند، با قصد خيانت، بدون اينكه شناخته شوند؛ عدهاى ميتوانند از اين مرز خارج بشوند با غفلت، بدون اينكه بدانند دارند از مرز خارج ميشوند. لذا بايستى بر مرزها تأكيد بشود. اشتباه و خطاى فاحش كسانى كه اين مرزها را در انتخابات رعايت نميكنند، همين است كه مردم را دچار زحمت ميكنند، دچار حيرت ميكنند. بايستى خطوط مرزى نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، كاملاً مشخص شود، بر آن تكيه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود.
البته در انتخابات بايد منافع نظام، منافع كشور، مصالح كشور بر مصالح حزبى و جناحى و شخصى و امثال اينها ترجيح داده شود و نظرات، نظرات شفاف و روشنى باشد؛ معلوم باشد كه چه ميخواهند. اگر چنانچه يك چنين انتخاباتى انجام بگيرد، اين بلاشك به نفع نظام، به نفع پيشرفت كشور و به نفع مردم خواهد بود؛ نظام را زنده و بانشاط نگه ميدارد و پيش ميبرد.
و من ميخواهم عرض بكنم، امروز خوشبختانه وضع كلى نظام از گذشتهى ما به هيچ وجه عقبتر نيست و در موارد زيادى بمراتب بهتر است؛ اين را بايد توجه كرد. اين خيالپردازى نيست، بيان آرزوها نيست؛ بلكه با نگاه به واقعيتهاست.
امروز ملاحظه كنيد ما نفس گرم امام بزرگوار را نداريم، حادثهى جنگ را نداريم - كه مردم به خاطر اين حادثه به هيجان و حركت مىآمدند و طبعاً جوششى در مردم به وجود مىآمد - از مبدأ انقلاب سى و يك سال فاصله گرفتيم، در عين حال شما مىبينيد جمع كثيرى از جوانهاى اين مردم - حالا افراد غيرجوان به جاى خود، حتّى جوانها كه بيشتر از همه در معرض تهديد اخلاقى و فكرى و انحرافات گوناگون هستند - با كمال پاكى، با كمال آراستگى، در ميدانهاى مختلف حضور پيدا ميكنند. در دانشگاه هم همين جور است، در بيرون دانشگاه هم همين جور است، در عرصههاى اجتماعى هم همين جور است.
در اجتماعات عظيمى كه تشكيل ميشود، غالباً جوانها حضور دارند. در بيست و دوى بهمن، شما نمونهى كمنظيرش را مشاهده كرديد؛ چه در تهران، چه در بقيهى شهرها - آنطور كه حالا در دوربينهاى تلويزيون انسان ميديد و از بعضى از كسانى كه از نزديك ديده بودند، انسان ميشنود - اغلب اينهائى كه بودند، جوان بودند؛ اكثر اين جمعيت، جوانها بودند. خوب، اين نشاندهندهى چيست؟ مردم احساس مسئوليت ميكنند، مىآيند توى ميدان. اين احساس مسئوليت مردم و بخصوص جوانها، بعد از گذشت سى و يك سال از انقلاب، خيلى حادثهى عظيمى است؛ خيلى حادثهى بزرگى است.
چرا مردم امسال در بيست و دوى بهمن از سال گذشته گرمتر و متراكمتر آمدند؟ چون احساس خطر كردند؛ چون ديدند كسانى به بهانهى مسئلهى انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود مىآورند، دارند معارضه ميكنند، دارند پنجه به چهرهى نظام ميزنند. رفتار خطرناك آنها اين بود كه نام امام و انقلاب و نظام را هم گاهى مىآورند، اما حرفشان، عملشان، اقدامشان، تحريكشان، درست نقطهى مقابل روش انقلاب و ممشاى انقلاب و اهداف انقلاب است؛ مردم اين را احساس كردند. اينكه مردم اين را ميفهمند و احساس ميكنند، اين بصيرت بالائى است، اين خيلى مهم است؛ و اينكه مردم بعد از اين احساس، اينجور وارد ميدان ميشوند، مىآيند حضور خود را اعلام ميكنند، اين خيلى همت و عزم بالائى را نشان ميدهد؛ اينها خيلى مهم است. ما بايد اينها را ببينيم، بايد قدر بدانيم و بايد عاملش را بشناسيم. عاملش ديندارى مردم است؛ عاملش همين ملاك اصلى در نظام اسلامى است؛ يعنى اطاعت از پروردگار عالم. اين به نظر من اساسىترين مسئله است.
ما امروز مواجه هستيم با يك جبههى دشمنىِ بزرگ در سراسر دنياى قدرتمندان؛ اين جبههاى است كه شكل گرفته است در مراكز قدرت بينالمللى، قدرتهاى مالى و اقتصادى، كه غالباً هم در مشت صهيونيستها و سرمايهدارهاى بزرگ است. اين جبهه در مقابل نظام اسلامى از همهى وسائل استفاده ميكند و در داخل هم متأسفانه كسانى به اينها جواب ميدهند؛ كسانى ميشوند طرف مورد اعتماد آنها، حرف آنها را تكرار ميكنند، به آنها پاس ميدهند، براى اينكه آنها بتوانند به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنند! يك چنين حالتى متأسفانه وجود دارد. ليكن در مقابل آن، بيدارى مردم، آگاهى مردم، انگيزهى مردم، حضور مردم، ديندارى مردم، علاقهمندى مردم به مبانى نظام و پايههاى نظام وجود دارد. اينها حقائقى است كه در جمهورى اسلامى وجود دارد. و ما پيش رفتيم. ما در طول اين سالهاى متمادى، خدا را شكر ميكنيم كه پيش رفتيم.
آنچه كه وظيفهى امروز ماست، حفظ اين هندسهى عظيم است؛ اين را بايد حفظ كرد. بايد در حفظ اين هندسه، مرزبندى كرد. اين مرزبندىاى كه من عرض ميكنم، اينجاست؛ والّا در مسائل مادون اين - حالا چه مسائلى كه در درجهى دوم اهميت است، چه در مراتب پائينتر - ممكن است اختلاف نظرهائى باشد؛ اين اختلاف نظرها به جامعه ضربه نميزند. اختلاف نظر موجب پيشرفت ميشود. اين اختلاف نظرها مهم نيست؛ اينها در رقابتهاى انتخاباتى هم ممكن است تأثير بگذارد، كه اشكالى هم ندارد. آنچه كه مهم است، اساس نظام، هندسهى كلى نظام، نقشهى جامع نظام است؛ اين را بايد در نظر داشت و نسبت به اين بايد حساس بود. بايد ديد حرفى كه زده ميشود و كارى كه دارد انجام ميگيرد، در مقايسهى با اين نقشهى كلى، در چه وضعيتى قرار دارد.
بايد دشمنىها را شناخت. مشكل ما اين است. اينكه بنده مسئلهى بصيرت را براى خواص تكرار ميكنم، به خاطر اين است. گاهى اوقات غفلت ميشود از دشمنىهائى كه با اساس دارد ميشود؛ اينها را حمل ميكنند به مسائل جزئى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همين معنا را داشتيم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - كه من اسم نمىآورم؛ همه ميشناسيد، معروفند - كه اينها نديدند توطئهاى را كه آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفكرانى كه تحت تأثير غرب بودند، مغلوب تفكرات غرب بودند، طراحى ميكردند؛ توجه نكردند كه حرفهائى كه اينها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان ميزنند، يا در مطبوعاتشان مينويسند، مبارزهى با اسلام است؛ اين را توجه نكردند، مماشات كردند. نتيجه اين شد كه كسى كه ميدانست و ميفهميد - مثل مرحوم شيخ فضلاللَّه نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اينها حساسيتى پيدا نكردند؛ بعد خود آنهائى هم كه به اين حساسيت اهميت و بها نداده بودند، بعد از شيخ فضلاللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتك آنها قرار گرفتند و سيلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرويشان را از دست دادند. اين اشتباهى است كه آنجا انجام گرفت؛ اين اشتباه را ما نبايد انجام بدهيم.
امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) كه جامعالاطراف بود، يكى از اطراف شخصيت ايشان همين بود؛ حساس بود. مثلاً بمجرد اينكه نسبت به قانون قصاص يك حركتى انجام گرفت - كه خوب، يك قانون بود - فوراً حساسيت امام مطلب را درك كرد؛ فهميد كه معارضهى با قانون قصاص اسلامى، معنايش چيست؛ و آن برخورد عجيب و قاطع را كه يادتان هست، انجام داد. ما بايد اينجور باشيم؛ بايد حساس باشيم.
روى مسئلهى اصلى نظام و نقشهى نظام و كليت نظام هيچ اهمالى را نبايد روا بداريم. مسائل درجهى دوئى وجود دارد كه البته اينها را ميتوان حل كرد. حالا من ديدم مثلاً اين روزها طرحى كه در مجمع تشخيص است، مورد توجه است. البته معلوم است؛ اين طرح وقتى كه در مجمع تشخيص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتى است؛ اين پيش ما خواهد آمد و آن چيزى را كه معتقَد ماست، اعمال ميكنيم و به عنوان سياست كلى گفته ميشود. شكى نيست كه شوراى نگهبان وظائفى قانونى دارد. به اين وظائف مصرّح در قانون اساسى - كه نظارت بر انتخابات و تشخيص صلاحيتها و اين چيزهاست - بايد تعرض نشود. اين چيزها را ميشود اصلاح كرد. يعنى اين قضيه را نبايد مسئلهى مورد بحث و مورد دعوا و نزاع قرار داد؛ اينها چيزهائى است كه قابل اصلاح است. ممكن است در آنجا يك كسى خطائى هم بكند؛ خطا قابل جبران است. اينها مسائل اصلى نيست؛ مسئلهى اصلى همين مسائلى است كه در طول اين هشت نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بين مجموعهى نظام اسلامى و مجموعهى كفر و استكبار، كه اينجا كسانى حرفهاى آنها را تكرار كردند.
آنها ميخواهند نظام اسلامى، نظام دينى، نظام مبتنى بر اطاعت از خدا و رسول وجود نداشته باشد. هر آن چيزى كه تضمين كنندهى اطاعت عمومى اين نظام است، براى آنها دشمن محسوب ميشود؛ عليهاش اقدام ميكنند، عليهاش فعاليت ميكنند، همهى تلاش خودشان را براى زدن آن متمركز ميكنند. اين طرف قضيه بايستى تلاش و سعى خودش را بكند، براى اينكه همين اركان اصلى را، اين مبانى و مبادى اصلى را حفظ كند. مسئلهى اصلى را نبايستى مغفولٌعنه قرار داد.
صريح و روشن هم بايستى خطوط را مشخص كرد. يعنى آن كسانى كه پايبند به نظام اسلامى و پايبند به حضور مردم - با همين انگيزه و ايمانى كه مردم دارند - هستند، بايد مرزشان با كسانى كه دلشان نميخواهد اين حركت به اين شكل، اسلامى ادامه پيدا كند، مشخص شود. با قانون معارضه ميكنند، با قانون مخالفت ميكنند. بايد اين مرز هم، مرز روشن و واضحى باشد تا مردم دچار خطا و اشتباه نشوند. مردم به ماها نگاه ميكنند؛ ما بايستى بدانيم كه خط چه جورى است. اين، اصل قضيه است. هر چيزى كه مادون اين است، قابل اغماض است، قابل حل است. ولو اختلاف نظرى هم وجود داشته باشد، اين اختلاف نظر نبايد به معارضه و مجادله و مخاصمه بينجامد؛ كه از اين مخاصمات، دشمن سود ميبرد. حرف ما اين است.
آن كسانى كه اين نقشهى كلى را كه متبلور است در قانون اساسى و حكميت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعهى نظام اسلامى هستند. آن كسانى كه اينها را رد ميكنند، كسانىاند كه خودشان به دست خودشان صلاحيت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست ميدهند و صلاحيت ندارند. كسانى كه حاضر نيستند قانون را تحمل كنند، كسانى كه حاضر نيستند اكثريت را قبول كنند، كسانى كه آن انتخابات عظيم چهل ميليونىِ مايهى افتخار را زير سؤال ميبرند، يك نقطهى قوّت را براى نظام ميخواهند تبديل كنند به يك نقطهى ضعف، اينها در واقع دارند خودشان، خودشان را از اين كشتى نجات - كه نظام اسلامى است - بيرون مىاندازند؛ والّا هيچ كس نميخواهد كسى را از كشتى نجات بيرون بيندازد.
حضرت نوح نبىاللَّه (على نبيّنا و عليه السّلام) به فرزندش فرمود: «يا بنىّ اركب معنا و لا تكن مع الكافرين».(2) نظام اسلامى هم تأسياً به حضرت نوح، به همه ميگويد: بيائيد با ما باشيد، بيائيد وارد اين كشتى نجات شويد، «و لا تكن مع الكافرين». هدف و مبنا اين است. ما هيچ كس را از نظام بيرون نميكنيم؛ اما كسانى هستند كه خودشان، خودشان را از نظام بيرون ميكنند؛ خودشان را از نظام خارج ميكنند.
اميدواريم كه خداى متعال به ما توفيق بدهد تا بتوانيم نظام اسلامى را با همين كليت و با همين جهتگيرىِ درست كه بحمداللَّه تا امروز آمدهايم، حفظ كنيم و بتوانيم به اين نظام و به اين مردم خدمت كنيم.
انسان وقتى نگاه ميكند، مىبيند آگاهى مردم، بصيرت مردم، احساس مسئوليت مردم در قبال نظام اسلامى، حقيقتاً بىنظير است. با اين احساس مسئوليت، با اين احساس آمادگى، يقيناً اگر امروز يك حادثهاى مثل حادثهى دفاع مقدس در كشور ما پيش مىآمد، كسانى كه وارد ميدان ميشدند، از آن روز كه در دفاع مقدس جوانهاى ما مىآمدند، بيشتر خواهد بود و كمتر نخواهد بود. انسان اين را از اين حركت عظيم مردمى احساس ميكند.
اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال به ما، به مردم، به همهى مسئولان توفيق بدهد تا بتوانند وظائف را انجام بدهند. بخصوص تكليف مسئولان زياد است. مسئولان گوناگون در قواى سهگانه، مسئوليتشان خيلى سنگين است؛ بايستى به وظائفشان با دقت بيشترى، با جديت و اهتمام بيشترى عمل كنند تا انشاءاللَّه خداى متعال هم رحمت خودش را بر ما نازل كند و تفضلات خودش را از ما نگيرد. آنچه كه تا حالا شده است، از ناحيهى پروردگار است و بعد از اين هم اگر هدايت الهى و رحمت الهى شامل حال ما باشد، باز هم خداى متعال به ما كمك خواهد كرد.
من خيلى تشكر ميكنم از آقايان محترم در مجلس خبرگان؛ از رياست محترم مجلس خبرگان، از آقايان مسئولين، به خاطر زحماتى كه متحمل ميشويد و كارهاى خوبى كه انجام ميدهيد و بيانات باارزشى كه مطرح ميكنيد. اميدوارم كه انشاءاللَّه همهى اين زحمات و تلاشها مشمول رضاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) باشد و خداوند متعال كمك كند كه بتوانيم قلب مقدس آن حضرت را شاد كنيم و خود را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار دهيم و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح مطهرهى شهدا از ما راضى و خشنود باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) هود: 422) هود: 42