ناگفته‌های احمدی‌نژاد از ژنو

کار برای غیرخدا حتی با ظاهر عبادت، انحطاط است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ناگفته‌هاي احمدي‌نژاد از ژنو

دوشنبه شب گذشته در حالي که دکتر احمدي‌نژاد آماده مي شد تا پس از ديدار اواسط اسفند سال گذشته خود با جمعي از دانشجويان يک بار ديگر در جمع طرفداران دانشجويش در ساختمان شهيد بهشتي نهاد رياست جمهوري حاضر شود، جمعيت زياد دانشجوان مراجعه کننده براي ورود به اين مراسم سبب شد برنامه با تأخيري يک ساعت و نيمه با انتقال به مسجد سلمان نهاد برگزار شود تا لازم نشود حدود 700 نفر از هزار نفري که تا ساعت 12 شب پاي سخنان احمدي‌نژاد نشستند، بدون ديدار و گفت‌وگو با رئيس‌جمهور خود باز گردند.

به گزارش رجانيوز، در ابتداي اين برنامه، دکتر عبدالرضا شيخ‌الاسلامي رئيس دفتر رئيس‌جمهور در سخنان کوتاهي علت تشکيل اين جلسه را توضيح داد: «بعد ازسفر افتخار آميز ژنو که غرور مردم کشور را برانگيخت، در همان شب بازگشت، گروه‌ها و ارگان‌هاي مختلفي براي استقبال از رئيس‌جمهور در بازگشت به کشور اعلام آمادگي کردند که تقاضا کرديم براي جلوگيري از برخي مشکلات صرف نظر کنند؛ اما با اين حال، عده زيادي به فرودگاه آمدند و رئيس‌جمهور نيز علي‌رغم برنامه‌اي که براي حضور در اجلاس دادستان‌ها داشتند، مجبور شدند مدتي در حلقه جمعيت بمانند و از آن اجلاس بازماندند. متعاقب آن، عده اي از دانشجويان از ما خواستند ديداري با دکتر احمدي‌نژاد ترتيب داده شود و ناگفته هايي از ژنو را بي واسطه از ايشان بشنوند. هماهنگ کرده بوديم که با جمع محدودي در دفتر رئيس‌جمهور در خدمت دوستان باشيم اما گويا دوستان، يکديگر را با پيامک خبر کرده و عملاً با خيل عظيمي از برادران و خواهران مواجه و ناگزير شديم که در مسجد خدمت دوستان باشيم."

در ادامه اين برنامه دکتر احمدي‌نژاد، پشت تريبون قرار گرفت و سخنان خود را طبق معمول با "اللهم عجل لوليک الفرج" آغاز کرد. نکته قابل توجه در اين برنامه آن بود که احمدي‌نژاد، در طول سخنراني يک ساعته و نيمه خود و در حالي که شايد اغلب حاضران در فاصله يک ماه مانده به انتخابات منتظر شنيدن اظهارات انتخاباتي از سوي وي بودند، اشاره صريحي به اين مسئله نکرد و سخنانش را معطوف به نقش خداوند، مديريت امام معصوم بر عالم و ناگفته هايي از ژنو کرد. اگرچه در پايان بر امتداد و تقويت فضاي آرماني در کشور به منظور تداوم الهام‌بخشي جمهوري اسلامي اشاره کرد.

متن سخنان رئيس‌جمهور در ادامه آمده است:

خدا را شاکرم که توفيق داد امشب را خدمت شما باشيم و چهره هاي ايماني‌اتان را زيارت کنيم. نيت دارم که در آينده نزديک جلسه وسيعي بگذاريم و بچه ها را زيارت کنيم، انشاءالله آقاي شيخ‌الاسلامي هم هماهنگ کنند، چنين جلسه‌اي زودتر برگزار شود. بنا بود در باره حوادث ژنو صحبت کنم ولي ابتدا 2، 3 مطلب اضافه کنم. در حوادثي که اتفاق مي افتد، گاهي اصل موضوع گم مي شود که بايد مرور کنيم.

بشر از ابتدا تا امروز به دنبال حقيقت است

عرض اولم؛ هرکاري در زندگي انجام مي دهيد، تلاش کنيد براي خدا باشد. اگر نبود اصلاً چيزي نيست بلکه وبال گردن است. مرز باريک است که اگر کمي بلغزد، سقوط است. کار براي غيرخدا مهم نيست که چيست، حتي ظاهرش اگر عبادت باشد. امام(ره) که درود و سلام خدا بر او باد، از روز اول که حرکتش را آغاز کرد، (بيش از 40 سال قبل) دائم تکرار مي کرد "قل انما اعظکم بوحدة"، کاري که براي خدا باشد، با همه عالم هستي ارتباط برقرار مي کند و تمام سنت‌هاي الهي پشت سر او قرار مي گيرند و آن کار عين پيروزي است. انسان در اين مسير اگر قطعه قطعه هم شود، پيروزي است، چون ذات کار براي خدا عين پيروزي است.

اساس مشکلات عالم براي اين است که کارها براي خدا نيست، وقتي براي خدا نبود، براي خود او انحطاط مي‏شود. سطح کار براي خدا در سطح عالم است "و سخر لکم ما في السموات و ما في الارض" مشکل بشر از اول اين بوده که کارهايش براي خدا نبوده است.

مطلب دوم عرضم درباره مفهوم و حقيقت امام است. بشر از ابتدا تا امروز به دنبال حقيقت است. به نام امام اگر امام را از هستي برداريد، چيزي باقي نمي ماند. خدا انسان را آفريد و از او خواست که از خاک بالا رود تا خليفه الله شود. مأموريت ما در عالم چيست؟ اول اينکه خود را از خاک بالا بکشيم و بعد اينکه در زمين، جامعه سعادتمند که اسماء و صفات الهي در آن متجلي است، برپا کنيم. هر دو مورد جنس‌اشان يکي است. اولي از خلال مأموريت دوم حاصل مي شود، يعني اگر جامعه اصلاح و سعادتمند شود، انسان ها به خليفةاللهي مي رسند. اينطور نيست که کسي برود در بيابانها و جنگل‌ها 80 سال عبادت کند، بگويد خود را بالا کشيدم.

اما براي اينکه انسان خود را بالا بکشد، بايد خود و خدا را بشناسد. توانمندي‌هاي خود رابشناسد. مقام خليفة‌اللهي را بشناسد. اما چگونه؟ در دنيا رايج است که رفتارهاي انسان‌ها را مطالعه و جمع بندي مي کنند، مي گويند انسان اين است. اما با اين روش، تصوير کاملي از انسان به‌دست نمي آيد؟ آدمهايي که ما مي بينيم، نماد حقيقت انسان کامل نيستند، ناقص هستند و هرکدام گوشه اي را نشان مي دهند. پس بايد براي شناخت حقيقت انسان، انسان کامل را بشناسيم. حالا مقصد کجاست؟ خود خداي متعال. خدا را چگونه بشناسيم؟ آيا از برهان نظم و اين‌گونه موارد مي شود خدايي را که بايد با او گفت‌وگو و عشق ورزي کرد، شناخت؟ اينها در انسان حرکت و شوقي ايجاد نمي کند. خدا را از آياتش بايد شناخت. اما همه عالم آيه است. از کدام آيه مي توان بهتر خدا را شناخت؟ آيه اي که تجلي تام خدا باشد. امکان ديدن ذات خدا براي ما وجود ندارد، چون ما محاط هستيم و او محيط است. انسان کامل تجلي تام اسماء الهي است. راه فهم علم، حکمت، عفو، رحمت و هزار اسم خدا، انسان کامل است که حلقه وصل بشريت با خداست. بدون انسان کامل، حرکت و شناختي در عالم اتفاق نمي افتد. پيامبر اسلام فرمود: "انا مدينة العلم و علي بابها" انسان کامل واسطه فيض الهي است. از لحاظ فلسفي هم قابل اثبات است. يعني همه پديده‌هاي عالم در مسير کمال هستند. انسان کامل در بالاترين حد کمال و نزديکترين به خداست. نه اينکه با خدا نمي توان بي واسطه صحبت کرد. اما همانجا هم که دلت را به خدا مي‌دهي، باذن الله، به واسطه امام است، يعني خدا اين‌طور خواسته است. در آن حديث قدسي داريم که خطاب به پيامبر مي فرمايد: "اگر تو نبودي عالم را خلق نمي کرديم" اگر قرار بود پيامبر آفريده نشود، خلقت بيهوده بود. سپس مي‌فرمايد "لولا علي لما خلقتک" و قسمت سومش زيباست که "لولا فاطمة لما خلقتکما" يعني جريان امام بايد استمرار داشته باشد. از ابتداي خلقت انسان، دعوا سر امامت بوده است. تمرکز شيطان بر غافل کردن دل انسان‌ها ازحقيقتي به نام امام است. چون انسان که از امام جدا شد، ديگر مهم نيست کجاست؟ مثالش ساده است، امام حسين صدا مي‌زند هل من ناصر ينصرني کسي که در جبهه حق حاضر نشد، مهم نيست کجاست، مشغول عياشي است يا سجده. هر دو انحطاط است.

از ابتداي خلقت همه پيامبران آمدند تا انسان را به مفهوم امامت آشنا کند. حضرت ابراهيم بعد از آن آزمايشها به جايي مي رسد که مي فرمايد حالا او را امام لقب داديم. هيچ حقيقتي در عالم بالاتر ا زحقيقت امام نيست. برخي نگويند اين حرفها براي شيعيان است، امام براي همه عالم و محور رحمت عالم است. نه اينکه براي قوم، گروه و دسته اي باشد. حالا ممکن است عده‌ي کثيري از امام غافل باشند که يک وقت رفتاري و عملي است، يک وقت در قلب و روح هيچ حقيقتي نيست. دسته دومي‌ها کم هستند؛ قريب به اتفاق در دلشان عشق به ارزش‌هاي الهي يعني "امام" هست. فرصت پيدا مي شود، بروز مي کنند. حتي از شخصيت‌هاي سياسي دنيا مثال زياد دارم.

برخي فکر مي کنند امام موجودي است که خارج از تحولات براي خود زندگي مي کند و مأموريتش وقتي آغاز مي شود که ظهور کند، در حالي که او واسطه فيض الهي است و مديريت عالم به دست اوست. اما ميزان بهره مندي متناسب با شرايط متفاوت است. شما با تاريخ آشناييد. 2000 سال پيش، 200 سال پيش را برش بزنيد آيا آدمهاي آن دوره ها با آدمهاي امروز قابل مقايسه اند؟ به لحاظ فهم و تجلي مسائل انساني قابل مقايسه نيستند. در گذشته اگر سگي از يک قبيله پاي فردي از قبيله ديگر را گاز مي گرفت، جنگ مي شد و همديگر را مي کشتند. حريم انسان، قبيله اش بود. الآن مرزهاي جغرافيايي و سياسي دارد برچيده مي شود و انسان در مسير کمال در حال حرکت است. چه کسي حرکت مي دهد و مربي کيست؟ شايد زياد شنيده ايد که مثلاً کسي در بيايان شترش را گم کرد، به امام متوسل شد، برگردانده شد. کسي که اين مثالها را مي زند، اصل حقيقت را بايد بگويد. امامي که نسبت به يک شتر حساس است، آيا نسبت به سرنوشت بشريت حساس نيست؟ حرف زياد دارم، يک موقع بحث مي کنيم. زماني که انسانهاي کج انديش که دلهايشان پر از کينه است، تلقي ديگري نکنند.

 گفتم هيچکس هم نيايد ما بايد برويم نمي شود صحنه را خالي کرد

جايي بوديم صحبت شد. يک نفر گفت فلاني امام زماني است. ديگري گفت نه، منسوب به فلان انجمن است. گفت معلوم است که آن انجمن موفق بوده است که به نام امام زمان، نام امام زمان را حذف کنند تا هرکس حرفي مي زند، بگويند از آنهاست. کسي جرأت نکند نام امام را بياورد.

در اين دولت و قبل از آن، مديريت امام را لمس مي کنيم و همه جا مي‌بينيم؛ نمونه هايش دانشگاه کلمبيا، ژنو. همه مستکبرين از چند ماه قبل جمع شدند و طراحي کردند. مقدماتش را مي دانيد. آفريقاي جنوبي تحت حاکميت نژادپرست‌ها بود. مردم ده‌ها سال مبارزه کردند و سرانجام 16، 17 سال پيش پيروز شدند. آدمهاي انقلابي گفتند نژادپرستي بايد ازدنيا برچيده شود. اجلاسي در دوربان آفريقاي جنوبي با حضور عده اي از مسئولين سياسي و تعداد زيادي از گروه هاي مردمي غيردولتي تشکيل شد و بيش از 250 طرح را مصوب کردند که قريب به اتفاق آنها درباره رژيم صهيونيستي بود و گفتند که اين رژيم، نماد نژادپرستي در عصر حاکم است، ضربه سنگيني بود. تاريخش را مي دانيد. 60 سال است تلاش مي کنند، عادي سازي کنند. بگويند مستقر شديم و با همه ارتباط داريم، مسئله اي به نام اشغال گري و تجاوز ديگر وجود ندارد. انديشه صهيونيستي و ماجراي هلوکاست محور وحدت استعمار نو و با تقسيم بندي جغرافيايي، محور وحدت غرب عليه بقيه جهان است. آنقدر هلوکاست را قدسي کردند، چون محور ديگري براي وحدتشان نمانده است. بعد ازصحبت ما درباره هلوکاست، يک استاد دانشگاه مقاله جالبي نوشت که "کار دنياي غرب تمام است. ما همه مقدسات را از جامعه غرب کنار گذاشتيم و گفتيم همه چيز مباح است. هلوکاست را محور قدسي که همه حول آن متحد باشند، قرار داديم و تلاش کرديم که نشکند ولي ايراني‌ها هوشمندند و اين تنها محور باقيمانده را شکستند."

مي دانيد مجمع عمومي سازمان ملل، 3، 4 ماه طول مي کشد که 15 روز از آن را وزراي امور خارجه و 2، 3 روزش را رؤساي جمهور مي آيند. بقيه زمان دست کارشناسان مي افتد. 3 سال قبل بي سروصدا طراحي خبيثانه اي کردند و آمدند و تصويب کردند که هلوکاست امري قطعي است و کسي حق ندارد که آن را زير سؤال ببرد. حتي همه دولتها موظفند که آن را در دستور کار تدريس مدارس خود قرار دهند. ببينيد استعمار کجا را مي خواهد، بزند. مي خواستند عين آن برنامه را در ژنو پياده کنند و مصوبه مهم و دستاورد ملتها را که رژيم صهيونيستي نماد نژادپرستي مي خواند، کنار بزنند، بعد سراغ ما بيايند بگويند چرا به فلان گروه اجازه فعاليت نداديد پس شما نژادپرستيد.

يک خاطره بگويم در نيويورک خانم خبرنگاري سؤال کرد شما که از راه پيامبران و آزادي سخن مي گوييد، چرا بهاييان در ايران آزاد نيستند؟ خدا هدايت کرد گفتم: مي شود بگوييد پيغمبرشان کيست؟ بالاخره اگر يک دين هستند پيامبرشان را معرفي کنند. مي خواستند مبنايي بگذارند که چرا به فلان گروه جاسوس اجازه فعاليت نمي دهيد؟

در اين ماجراي ژنو هم حتي بچه هاي وزارت خارجه دعوتنامه دبيرکل سازمان ملل را که بهمن آمده بود، به من ندادند. بعد از نوروز متوجه شديم که چنين اجلاسي هست، آقاي شيخ الاسمي به وزارت خارجه زنگ زد گفتند اصلاً مهم نيست هيچکس از رؤساي کشورها نمي آيد و سطحش هم خيلي پايين است. گفتم هيچکس هم نيايد ما بايد برويم نمي شود صحنه را خالي کرد.

گاهي با چند واسطه از طريق افراد موجه پيغام فرستاده مي شود، حتي تا پاي پلکان هواپيما هم برخي مي گفتند کجا مي خواهيد برويد، صهيونيستها رابسيج کرده اند، آنجا اروپا، خاستگاه و مرکز صهيونيست‌هاست و با نيويورک فرق دارد. حتي رئيس‌جمهور سوئيس هم که دعوت کرده بود، به او هم خيلي فشار آوردند که چرا ديدار دوجانبه گذاشته اي؟ گفته بود من کشور مستقلي دارم و عضو اتحاديه اروپا هم نيستم. ديدار با شام حدود 2،5 ساعت طول کشيد. با مسئولين کشورها که صحبت مي کنيم قشنگ مي فهميم کجا حرف خودشان است و کجا حرفهاي سفارشي است که تحت فشاري که آنها را قرار مي دهند، اين حرفها را مي زنند.

در جلسه با دبيرکل سازمان ملل هم همينطور بود. مي گفت در جلسات مقدماتي اجلاس، عنوان نژادپرستي رژيم صهيونيستي را حذف کرديم شما هم نرم صحبت کنيد. گفتم يعني درباره کشتار غزه صحبت نکنيم؟ راجع به 5 ميليون آواره 60 ساله فلسطيني توسط صهيونيست‌ها و حمله به لبنان صحبت نکنيم؟

اينها وقتي فهميدند ما حضور داريم، اجلاس را تحريم کردند حتي برخي نوشتند که شما با اين کار کليد دنيا را تحويل فلاني داديد و صحنه را به نفع او خالي کرديد. بالاخره اگر مي آمدند و 20 نفر ديگر هم صحبت مي کردند، حرفهاي مابين آنها گم مي شد. تنها رئيس‌جمهوري که شرکت کرد، ما بوديم. 2 نفر از آفريقا قرار بود، بيايند که روز قبل از اجلاس لغو کردند. معمولاً قبل از سفرها دوستان پيش بيني و طراحي مي کنند. حداکثر پيش بيني اين بود که يک عده سروصدا کنند. اما اينکه حمله و سپس جلسه را ترک کنند نه؛ ابتدا که رفتيم اول ما را در اتاقي نشاندند و گفتند سالن که آماده شد از همان درب پشت براي سخنراني پشت تريبون برويد. بعد فهميديم که چند گروه را درسالن سازماندهي کرده بودند که حمله کنند تا ما بگوييم امنيت نيست و سالن را ترک کنيم و يا حداقل تعادل خود را از دست بدهيم و ضعف آشکار باشد. چند دقيقه رفتيم، نشستيم ديدم بوي سالن بوي آشنايي نيست. گفتم برويم مثل بقيه سر ميز خود بنشينيم. گفتند آنها رئيس‌جمهور نيستند. گفتم اين حرفها چيست، افتخار مي کنيم که پشت ميز ايران بنشينيم. تا وارد سالن شديم، همه کف زدند، بعد متوجه شديم عکس العمل جمعيت، آرايش فکري توطئه گران را به هم ريخت.

موقع سخنراني يادم بود که چون در اروپا به پيامبر ما توهين کردند، بايد همان جا نام پيامبر(ص) را ببرم. پيامبر مال همه و جهاني است حالا يک عده توفيق پيدا مي کنند يک عده نه. بعد هم دعاي اللهم عجل لوليک الفرج را خواندم تمام که شد، ديدم سروصدايي بلند شد. يک نفر چيزي پرتاب مي کند. فوراً کلمبيا و حوادث تاريخ از پيش چشمم گذشت. گفتم امام چنان سيلي به شما خواهد زد که در تاريخ بماند. بي اختيار خنده ام گرفت. گفتم در ايران جوانها از بمباران هم نمي ترسند، اينها فکر مي کنند که ما از يک تکه پلاستيک مي ترسيم و کنار مي کشيم و مي گوييم امنيت نيست. او را گرفتند بيرون انداختند. خداي متعال به دلم انداخت که بگويم اينها را ببخشيد بي اطلاع هستند. يکي از دوستان مي گفت دوربين سازمان ملل چند دقيقه تصوير را روي صورتت انداخته بود، بعد روي دست و نوشته هايت که آيا لرزشي اتفاق مي افتد؟ پيش خودم گفتم عجب فرصتي پيدا شد تا يک‌بار ديگر به کوري چشم صهيونيست‌ها بسم الله الرحمن الرحيم و دعاي فرج را بخوانم. بعد از چند دقيقه ديديم اروپايي‌ها بلند شدند. ديگران را هم تحريک مي کردند که بيرون بروند. اما در نهايت 30 نفر بيشتر بلند نشدند و جمعيت به نفع ما شروع به کف زدن کرد. به ذهنم رسيد اين مراسم براي دفن ليبرال دموکراسي است سالها با شعار تحمل و آزادي به خدا و پيامبر توهين کردند. اما چند دقيقه نتوانستند تحمل کنند که آيينه را جلوي خودشان بگيريم. در سوريه گفتم "اين‌ها 60 سال عادت کرده بودند با زبان 12 متري، عليه ملت‌ها پررويي و ادعا کنند. زمانه عوض شده بايد زبانشان را کوتاه و گوشهايشان را دراز کنيم". موشکي رها شده که خارج از اراده ما حالا حالاها مي رود. هنوز دارند مقاله مي نويسند و موضوع روز اروپاست. بسياري به نفع ما نوشتند يکي از روزنامه هاي معروف انگليسي نوشت درست مي گويد که نژادپرست هستيد، نشانه اش همين کارهايي بود که کرديد.

جهان دارد مديريت مي شود. رها نيست. بايد دل را به آن مديريت گره بزنيم. اصلاً نگاه به جهان از منظر امامت در افقي بسيار بالاتر است. کسي که دلش به امام گره بخورد، هيچ وقت اسير بازي‌هاي بچگانه سياسي نمي شود. زدوبندهاي هاي قدرت و ... 200 سال در اروپا رايج بوده، حالا ما بايد اداي آنها را دربياوريم؟ مگر عقب مانده ايم؟ دموکراسي ليبرال برخلاف نامش 2 پايه اصلي را نابود مي کند. اولين پايه مردم هستند که دخالت و حضور مردم نزديک به صفر است. در اين کشورها 2، 3 حزب هستند که چند هزار نفر هم کادر دارند و مردم چاره اي جز انتخاب آنها ندارند. مردم آنجا مي گويند راهي بري اعمال اراده ما وجود ندارد. خبرنگار سوئيسي از من پرسيد، مردم اروپا از شما ناراحت شدند، گفتم از کجا مي دانيد؟ شما در کشورهايتان سر اينکه مردم شير گاو بخورند يا همين که آنفلوانزايش آمده، رفراندوم مي گذاريد، سر همين رفراندوم بگذاريد که آيا مردم اروپا موافق حاکمانشان هستند يا خير؟ من مي گويم 70 درصد طرفدار ما هستند. آن 30 درصد هم تحت تأثير تبليغات قرار مي گيرند.

فطرت انسان الهي است. قريب به اتفاق انسانها وقتي با حقايق آشنا شوند مي شوند.

دومين چيزي که دموکراسي ليبرال آن رانابود مي کند، ارزش‌هاي انساني است، وقتي هدف اصلي رأي، تسلط و قدرت شد، اخلاق کنار مي رود، کما اينکه گفتند اخلاق در سياست دخالتي ندارد. براي 5 تا رأي کثيف ترين مواضع را مي گيرند و از آلوده ترين ها حمايت مي کنند. در آمريکا به من گفتند چرا همجنس بازها را آزاد نمي گذاريد، گفتم شما چرا آزاد مي گذاريد؟ رئيس‌جمهور شما بايد براي 4 تا رأي منت کساني را که از حيوانها پايين ترند، بکشد.

ما بايد دنبال نظام و مردم خود باشيم که در آن همه مسئول هستند "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعيته". طبقه بندي وجود ندارد، نمي خواهم حزب را نفي کنم. حزبي که تکليف را اجرا کند، خوب است اما براي قدرت نه. برخي گفتند ما که دموکراسي را پذيرفته ايم، لوازمش را نيز بايد بپذيريم. اين چه حرفي است؟ آيا اگر انرژي هسته اي را پذيرفتيم، بايد بمب اتم را نيز بپذيريم؟

هرکاري در زندگي انجام مي دهيد، تلاش کنيد براي خدا باشد. اگر نبود اصلاً چيزي نيست بلکه وبال گردن است

البته ما به اين فشارها عادت کرده ايم، يک روز اگر نباشد، انگار اتفاقي افتاده! نه اينکه خوشمان بيايد. يکي از بزرگواران روحاني مي گفت فلاني انقلابي و اصولگراست. گفتم تو را به جدت از اين حرفها نزن. مگر مي شود کسي انقلابي باشد و به دست اندازي‌ها و تخلفات صحه بگذارد. بگويد فلان شرکت را به ما بده و وقتي بگويد نه بيايد بيرون بگويد، اين! اقتصاد نمي داند. اگر اقتصاد اين است که بخشي از آن را بردند و خوردند و بخش ديگر را من بازکنم که بيايند ببرند، افتخار مي کنم که اين اقتصاد را نمي دانم.

بخش آخر عرايضم راجع به شرايط جهاني است. نهايت حرکت را هميشه بايد در ذهن داشته باشيم. عده اي مي گويند چه کاري به مسال جهاني داريد؟ ايران را بسازيد. امکان ندارد کشوري دور خود ديوار بکشد و يا بتواند تعاملات جهاني را قطع کند. بخشي از استعدادهاي ملت در تعاملات جهاني شکوفا مي شود. اگر ارتباط را قطع نکني، تأثير و تأثر دارد، اگر اثرگذاري مثبت نداشته باشي، بايد اثر منفي را بپذيري، آن هم در دنيايي که بنا را بر تنازع بقا گذاشته اند. 30 سال قبل با اينکه خيلي به ما ظلم شده بود، امام آمد فرمود "غير از رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي و رژيم صهيونيستي مي خواهيم با همه روابط دوستانه داشته باشيم." اما از فرداي انقلاب تهديدات شروع شد. نظام سلطه با تهديد زنده است. نمي‌تواند نظام مستقل را بپذيرند.

اما تهديد مانع برنامه ريزي درست در کشورها مي شود. براي رفع تهديد چه بايد کرد؟ حالتهاي مختلفي مي تواند باشد يکي، حالت دفاعي است. اما بهترين حالت تحت فشارقراردادن دشمن در کانون توطئه است. اين سفارش اميرالمؤمنين است. اين فشار هم نظامي نيست، منطقي و فرهنگي است. از نظر تهاجم فرهنگي يک وقتي مي گوييم بنشينيد سايتها را فيلتر کنيد و... اما آيا مي شود اينطور با توطئه مقابله کرد يا بايد کانون تهاجم فرهنگي را تحت فشار قرار داد و رفت معادلات جهاني را اصلاح کرد. وگرنه نمي توانيم به کمال برسيم. مسئوليت مسلمان محدوديت جغرافيايي ندارد. امام فرمود "تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستيم." برخي مي گويند "چه کار داريد؟"، ما کار نداشته باشيم، آنها با ما کار دارند. مگر ما کار داشتيم که امريکا آمد عراق و افغانستان را گرفت و گفت گام سوم ايران است. مي گويند هزينه ها را زياد کرديد، آيا هزينه ها زياد شده که دمشان را روي کولشان گذاشته‌اند و جرأت تهديد هم ندارند. مأموريت مسلمان اصلاح جهان است. همه بايد دنبال حاکميت خوبي‌ها باشيم و کشور را بسازيم. هدف اين است که همه دنيا تحت حاکميت ارزش‌هاي اسلامي قرار گيرد و حکومت جهاني عدل برپا شود. به همان ميزان که براي آب يک روستا وقت مي گذاريم، بايد براي اصلاح مناسبات جهاني وقت گذاشت. همه اينها با هم است.

البته مطلع هستيد ولي مي خواهم يک بشارت بدهم. به خواست خدا همه تعاملات امروز جهان به نفع و در جهت هدف ماست. مثل روز روشن است. نظام سلطه بزرگترين مانع تعالي بشر است که وقتي آن را کنار بزنيم، توده ها که در مقابل عدالت و حق مقاومت نمي کنند. برخي به غلط مي گويند که زماني عدالت گستر مي آيد که دنيا پر از ظلم و فساد شده باشد، فکر مي کنند مردم عادي فاسد شده اند اما نه، مردم که مي خواهند زندگي عاديشان را بکنند، زورشان هم به جايي نمي رسد، اين حکومتها هستند که ظالم و فاسد مي شوند. يکي از شرايط تحقق حکومت جهاني، خواست عمومي ملتهاست که وقتي شکل گرفت، واقع مي شود. ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم. آدم فاسد هم که نمي تواند خوبي‌ها را مطالبه کند و دنبال حکومت جهاني باشد. متن مردم تحت فشار و تأثير حاکمان هستند، موجي در دنيا درست شده که خيلي قدرتمند است که به فضل الهي اين موج به زودي بساط استکبار را در جهان برخواهد چيد.

پارسال در نيويورک بوديم، خبرنگاري گفت، بايد فعاليت‌هاي هسته اي خود را تعليق کنيد وگرنه شما را منزوي مي کنند. گفتم اينها که چيزي نيستند ملت ايران همه‏شان را منزوي مي کند. گفت رژيم صهيونيستي حمله مي کند گفتم غلط مي کند، اربابشان هم جرأت ندارد. اينها ديگر جرأت رجوع به ايران را ندارند. برنامه پرتاب موشک سجيل 2 با سوخت جامد را هم داريم. البته تدابير دفاعي ما پيام آور صلح و دوستي و براي بازدارندگي است.

شرايط جهان به سرعت در حال تغيير است. تمام تصميمات مهم جهان متوقف است. مي گويند صبر کنيد ببينيم موضوع ايران و آمريکا چه مي شود؟ در ذهن همه سياستمداران دنيا طراز ايران، طراز امريکاست. اگرچه ما معتقديم قطعاً بالاتر است. دليلش اين است که خداي متعال فرمود "انتم الاعلم ان کنتم مؤمنين" عِده و عُده هم نمي خواهد. يک پيامبر ما بر جهان غلبه مي کند. يک حضرت ابراهيم تاريخ را در دست گرفت. "کم من فئة قليلة غلبت فئة کثيرة" اگر عرضه داشته باشيم، 10 تاي ما حريف 100 تاي آنهاست، اگر نه بنا بر تصريح قرآن، 10 تا حريف 20 تا. خود را آماده کنيد. امروز اقتداري که در ايران بوجود آمده است اقتداري صالح است.

به خانم ايراني حدوداً 70، 80 ساله‌اي که از انگلستان آمده بود، گفتم وضع ايراني‌ها در پي بحران اقتصادي آنجا چه‌طور است؟ گفت سرجمع وضعشان خوب است با هم و با اقوام خود در ايران معاضدت دارند. گفتم خود مردم انگليس چه؟ گفت خيلي خراب و بحراني است. دائم خانه ها را از دست مي دهند. غذاي کافي ندارند. از سيستم انگليس مأيوسند.

کدهاي متعددي داريم که مي گويند تنها نقطه اميد ملتها که حرف دل ما را مي زند، ملت ايران و جمهوري اسلامي است. اگر در کشور ما که کانون اميد است، انديشه آرماني و انقلابي زنده باشد، همه دنيا را تحت تأثير قرار مي دهد. ميزان تأثير به شدت در جريان داخل ايران برمي گردد. اگر موج داخل ايران قوي و ارتفاعش بلند باشد، دنيا را متلاطم مي کند. امروز کسي در دنيا حرف و ايده اي ندارد، تنها جايي که الهام بخش است و پيام براي دنيا دارد، ايران است. ما مأموريت داريم فضاي آرماني را در دانشگاه و محيط کار زنده نگه داريم. فضاي آرماني، اميد و انگيزه مي دهد. بياييد دست به دست هم دهيم و فضاي آرماني را با سرعت بيشتر و سوخت جامد بيشتر به فضاي آرماني جهان پرتاب کنيم.

براي ديدن اخبار، اطلاعات، تحليل هاي انتخاباتي ديگر کانديداها اينجا کليک کنيد.

تنظيم براي تبيان: عطالله باباپور

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت