رویاهای شیرین کودکی(1)

روی طاق دهنهی بازار، با کاشیهای ریز و فیروزهای «1312 شمسی» نقش بسته بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رویاهای شیرین کودکی(1)

روی طاق دهنهی بازار، با کاشیهای ریز و فیروزهای «1312 شمسی» نقش بسته بود. بارها از زیر آن رد شده بودم، اما آن نوشته را ندیده بودم. پلههای آجری را بالا میرویم. خنکای روح نوازی از دهنهی بازار به صورتم میخورد. رضا پلهها را دو تا یکی میکند تا زودتر برسد. یک سال از من بزرگتر است ولی درشتتر به نظر میرسد. پارسال رفوزه شد و با من در چهارم ابتدایی هم کلاسی شد. حجرهها را رد کردیم. سر پیچ اول وارد یکی از فرعیها شدیم. راستهی خراطها، پارچه فروشها و خشکبارها را پشت سر گذاشتیم. بوی تند خشکبارها در هم میتنید و مشام را دگرگون میساخت. بوی علف و گیاهان دارویی مرا به ایستادن وادار کرد. دوست نداشتم از بوی سحرآمیز آنها دور شوم. هنوز چشم در ریشهی گیاهان دوخته بودم و در خیال نسیم عطرشان پرواز میکردم که رضا به جلو هولم داد.

- چه قدر پول داری؟

برگشتم. او نگاه تیزش را به من دوخت. کف دستش را گشود. تازه به یاد پول افتادم. هر چه پسانداز داشتم از جیب درآوردم. کف دستش گذاشتم. همهاش سکه بود. با پولهای خود قاطی کرد. سکهها را شمردیم. دوازده تومان شد. دستش را مشت کرد و به سختی در جیب شلوارش فرو برد.

در حجرهی کناری را گشود. روی شیشهی خاک گرفتهی آن نوشته شده بود، کتاب، مجله، روزنامه و تمبر یادگاری. داخل شدیم. بوی نا، همهی حجره را پر کرده بود. رضا سرفهای کرد. بیشتر فضای آنجا در تاریکی فرو رفته بود. روزنامه، مجله و کتابهای کهنه روی هم انباشته بود. در بعضی ردیفها انبوهی از مجله، روزنامه و... تا زیر سقف بالا رفته بود. رضا به سوی تاریکی نه حجره داد زد:

- سلام ... حسن آقا

پشت رضا خشکم زده بود. فقط با چشمهایم به تاریکی خیره شده بودم، لحظهای صدایی پیچیده و از دل تاریک و نم گرفته آن پیرمردی گوشتآلود نمایان شد. چشمهای گرد او از پشت عینکش بزرگتر دیده میشد. جلوتر آمد. دستش را روی پیشخوان تکیه داد. به رضا خیره شد. تازه مشتری خود را شناخته بود چهرهاش باز شد.

- علیکمالسلام، پسر خوب.

رضا، جا باز کرد. یک قدم جلوتر رفتم. مرا نشان داد، لبخندی زد و گفت:

- عموحسن، دوست من است. از امروز با هم «پاکت» درست میکنیم.

 

ادامه دارد ...

نوشته: ابوالفضل علی حسینی

******************************

مطالب مرتبط

آب زیر کاه 

خواب و بیداری(1) 

خواب و بیداری(2)      

صورتی عزیزم

ضرب شستی به رقیب ایرانی!(1)

ضرب شستی به رقیب ایرانی! (2) 

 عمو تایتی

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت