باز هم یک سال تحصیلی دیگر آغاز شد. باز هم روپوش های رنگی، باز هم بوی کفش و کیف نو، پاک کن و تراش های زیبا که از پشت ویترین مغازه برای بچه ها خودنمایی می کرد...
دعا بخوانید! دسته جمعی، هنگام مراسمِ صبح گاهی، پیش از غذا خوردن، در پیشگاه سفره، هنگامِ پایانِ غذا، وقتی کنار باغچه می رویم و از دیدن گیاهان لذت می بریم...
وقتی یه گربه پرو پرو بهت نگاه کنه و به احترامت یه ذره هم از جاش عقب تر نره، باید چکار کرد؟ مخصوصا وقتی که بابات مجبورت کرده بری نونوایی نون بگیری و الان بی اعصابی!
گاهی وقتها می خواهیم وارد جمعی از بزرگترها بشویم اما این ورود برای ما سخت است. چون خجالت می کشیم. بعضی از ما ممکن است در چنین شرایطی پشت بزرگترها پنهان شویم و به کمک آنها وارد جمع شویم.
تا به حال فکر کردی که چطور میشه با خدا حرف زد؟ اصلا چه حرفهایی رو میشه به خدا گفت و چطور باید گفت؟ هرچه قدر هم که بلد باشیم خوب حرف بزنیم باز هم گاهی اوقات وقتی میخواهیم با خدا حرف بزنیم نمیدونیم چی باید بگیم.