امام خمینی و انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جهان معاصر(2)

در ادامه مقاله قبلی اینک مهمترین محورها و دست آورد پژوهشی آقای احمد هوبر را بقرار زیر استخراج و برمی شماریم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام خميني و انقلاب اسلامي در ذهن و زبان جهان معاصر

(بخش دوم)

در ادامه مقاله قبلي اينک مهمترين محورها و دست آورد پژوهشي آقاي احمد هوبر را بقرار زير استخراج و برمي شماريم:

1- انقلاب ايران نخستين انقلابي است که با رهبر مذهبي هدايت مي شود.

2- انقلاب ايران سه وجهه يا بعد مذهبي، سياسي و فرهنگي را همزمان در خود جمع کرده است.

3- رهبر ساير انقلابها نظير مائوتسه تونگ و حتي آدولف هيتلر و موسوليني حداکثر يک انقلاب سياسي - اجتماعي را هدايت کرده اند.

4- در مقايسه با نهضت ها يا انقلابهاي مذکور (چين، ايتاليا، آلمان) شايد يکي از دلايل ادامه و استمرار انقلاب اسلامي با وجود آنهمه طرح و توطئه عليه آن، جهان امروز حتي معاندان عظمت اين انقلاب هم، اصالت و قوام و تداوم انقلاب اسلامي را پذيرفته و قريب به اتفاق، آنرا شکست ناپذير مي دانند.

5- نه تنها انقلاب نژادي هيتلر، موسوليني که انقلاب روسيه هم از واقعيات و اهداف خود فاصله اي از سمک تا به سماء گرفته اند.

6- نکته ظريف ديگري که آقاي احمد هوبر از مقايسه انقلاب اسلامي با ساير انقلابها دريافته و بر آن تاکيد خاص مي ورزد اينکه رهبران اکثر انقلابهاي جهان يا جوان و يا حداکثر ميانسال بوده اند در حاليکه امام در زمان پيروزي انقلاب مرد سالخورده اي بود.

7- از جمله کارهاي اعجاب انگيز امام خميني اينکه با آن سن و سال، به طرز عجيب و غيرقابل تصوري نسل جوان را به ميدان مبارزه مي کشانيد. بد نيست به اقرار تاريخي شاه در برابر ساواک به نقل از مجله اسپانيايي مبني بر پيري امام اشاره شود:

"شاه در برابر نيروهاي ساواک و سازمان سيا با گريه مي گفت: "کسي نيست اين پيرمرد را از سر راه من بردارد. "

8- آقاي احمد هوبر به نقل از منابع و کتب غربي که همگي با انقلاب اسلامي دوست نيستند، دريافته است که تمام دشمنان امام گفته اند که امام خميني يک شخصيت منحصر بفرد و کامل است. مردي که نه تنها از ارزشهاي اخلاقي و اعتقادات عميق مذهبي برخوردار است، بلکه از سياست و اطلاعات سياسي بسيار وسيعي نيز بهره مند است.

9- دانش سياسي اجتماعي و حتي اقتصادي امام بي ترديد در راه پيروزي و ادامه انقلاب او را بسيار کمک کرده است.

10- نکته بسيار دقيق و ظريفي که از عمق مطالعات و دقت و نکته سنجي آقاي احمد هوبر از شناخت انقلاب ما گواهي مي دهد اينکه، انقلاب اسلامي ايران مستقيما از بطن مردم جوشيده است نه اينکه مثل انقلاب فرانسه از روشنفکراني چون ژان ژاک روسو، ولتر، ديدرو و ديگران تغذيه شود. به واقع انقلاب اسلامي را بايد انقلاب مردمي ناميد. بعضي از نهضت ها با پشتوانه نيروهاي نظامي به پيروزي مي رسند به همين دليل پس از پيروزي، نيروهاي نظامي و ارتش، بسادگي از صحنه سياست و اجرا کنار نمي روند حتي ساليان سال حکومت در دست و يد قدرت ارتش است - بعدها اگر شرايط حاصل آيد نسبت به پياده کردن تشکيلات و تدوين و اجراي قانون غير نظامي اقدام مي شود، کم نبوده اند انقلابهايي که ده ها سال پس از پيروزي هنوز هم موفق به تدوين قانون اساسي و انتقال قدرت به افراد غيرنظامي نشدند.

"شاه در برابر نيروهاي ساواک و سازمان سيا با گريه مي گفت: "کسي نيست اين پيرمرد را از سر راه من بردارد. "

11- نکته ديگر موقعيت، شرايط و زمان پيروزي انقلاب اسلامي است. آقاي هوبر معتقد است اگر ده يا بيست سال ديگر يعني حدود 1377 ه. ش. انقلاب ايران شعله ور مي شد در آنصورت معلوم نبود تا چه ميزان عرق ديني و اعتقادات مذهبي بين ملت ايران زنده و باقي مانده بود. در اثر سياستهاي دين زدايي تبليغ تفکر بي ديني، شاه مي توانست تا حدودي در هويت ملي - مذهبي مردم ايران تغييراتي ايجاد کند.چندان بعيد نبود که شاه بتواند طي چند برنامه نقش دين را در زندگي مردم از محوريت به کنار بزند در عين حال که ايران کشوري اسلامي باشد، اما سرسپرده و وابسته باشد ومگر چنين نبود. تصور بفرماييد از ايران کشوري مثل ترکيه بسازد، ترکيه اي که امروز با وجود اکثريت آراء مسلمانان، نظام، حکومت، مجلس، نيروهاي مسلح و تمامي مسئولين صاحب قدرت برادامه نظام اتئيسم تاکيدي مي ورزند. البته شرايط و قدرت روحانيت و مراجع و ساختار و جايگاه دين در ايران با ترکيه متفاوت بود . از ديگر سو وضعيت فرهنگي در تلويزيون و سينما و مطبوعات و کتابها، حتي اجتماع را بخوبي بياد داريم. درآنصورت معلوم نبود انقلاب بدين زودي ها به ثمر برسد. البته به آقاي هوبر بايد گفت خداوند هم فرصتهاي مناسب و خاصي را در اختيار اولياي خاصش قرار مي دهد و نفحات بيداري را  به سمت و سوي مردمي که بواقع براي بقاي دين و حفظ قرآن و استمرار مذهب حرکت مي کنند اگر ملتي از آن بهره مند شد و خود را در مسير وزش آن نسيم مهرو لطف قرارداد پيروز مي شود.

12- نکته مهم و اساسي ديگر که به رهيافتهاي تحقيقي، پژوهشي آقاي هوبر برمي گردد، مقايسه اهداف انقلابها با انقلاب اسلامي است. تئوريسين هاي مختلف و فراواني در عصر حاضر پيرامون انقلاب حرف ها زده اند، تحليل داده اند، اما در ميان انبوهي از تحليلها و تفسيرها، انگشت شمار افرادي بوده اند که سعي کرده اند حتي الامکان جانب بي طرفي را انتخاب کنند، معدود افرادي توانسته اند نسبتا به عمق انقلاب اسلامي پي ببرند و از اهداف واقعي، بلند، معنوي آن سخن برانند. البته ممکن است برخي از متفکران هم به اهدافي رسيده باشند اما چون با غرض  بوده اند از طرح و بيان يافته هايشان خودداري کرده اند چون حساب مي کردند که ارائه نتايج تحقيق و مطالعه آنها ممکن است هم به گسترش و تقويت انقلاب اسلامي کمک کند. اما جناب هوبر در عين حال که مثل ديگران انقلاب اسلامي را پديده منحصر بفرد عصر حاضر مي داند، از لحاظ اهداف نيز انقلاب اسلامي را از ساير انقلابها برتر مي داند در همين راستا گويد:

"خوب هدف اين انقلاب نيز يک پديده منحصر بفرد است. چرا که تمام انقلابها نظير انقلاب فرانسه، انقلاب امريکا، انقلاب انگليسيها در قرن هفتم ميلادي مي خواستند يک جامعه بهتر - از نظر مادي - براي انسان بسازند، جامعه اي که توسط انسان سازمان داده شده و در آن ثروت بيشتر توليد گردد و اين ثروت دوباره در ميان جامعه توزيع شود، اما انقلاب اسلامي در ايران پيگير مقصدي کاملا متفاوت است، چرا که اين انقلاب مي خواهد دوباره خدا را در محور حيات انسان قرار داده و بشر را به طرف خدا راهنمايي کند و دوباره قانون و نظام الهي را بر روي زمين برقرار سازد و اين چيزي کاملا متفاوت است."

13- نکته ديگري که از تحليل جناب هوبر مي توان دريافت اينکه، انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلابها از لحاظ توسعه و گسترش نيز قابل مقايسه نيست. در بررسي انقلابهاي صد سال اخير در مي يابيم که انقلاب هر کشور بيشتر در محدوده همان کشور گسترش يافته است، براي مثال انقلاب فرانسه يا انقلاب روسيه عملا در محدوده همان کشور ماند و اگر روسيه کشورهايي را که به زور سرنيزه زير سلطه درآورده بود رها مي کرد بسيار زود و سالها قبل از پيش بيني حضرت امام، يکپارچگي ظاهري آنها نيز از هم گسسته شده بود. انقلاب فرانسه هم در کشور فرانسه تحولاتي را ايجاد کرد. اما انقلاب اسلامي ايران بسيار گسترده بود و طيف بسيار وسيعي را در جهان تحت تاثير خود قرار داده است. اين سخن ادعاي ما نيست که هميشه در آرزوي گسترش انقلاب و صدور آن بعنوان نعمت، برکت و حرکت نجاتبخش کشورهاي تحت سلطه هستيم، بلکه اقرار و اعتراف حتي دشمنان انقلاب اسلامي هم همين است. بايد دقت کرد، تعريف ما از تاثير يا حتي صدور انقلاب اين نيست که بلافاصله پس از ايران مي بايست کشورهاي منطقه، همسايه و بخصوص مسلمان يکي يکي تغيير نظام بدهند و حکومتهايشان عوض بشود، بلکه بيداري و آگاهي که بين کشورها و بخصوص امت مسلمان پيدا شده است. به قسمتي ديگر از سخنان آقاي هوبر پيرامون گسترش و صدور انقلاب توجه فرماييد:

"انقلاب اسلامي در حال حاضر تمام دنياي اسلام را تحت تاثير خود قرار داده است و مي توانيم به شما بگوييم که حتي آن دسته از مسلماناني هم که اکنون آشکارا طرفدار شما نيستند قلبشان با شماست و در نيمه راه هستند... من فکر مي کنم که انقلاب اسلامي راه خود را در تمام نقاط دنياي اسلام باز خواهد کرد و بر روي جهان غيراسلامي نيز تاثير خود را خواهد گذارد. "

اما انقلاب اسلامي ايران بسيار گسترده بود و طيف بسيار وسيعي را در جهان تحت تاثير خود قرار داده است

14- آقاي هوبر در ميزان صدور تاثير انقلاب اسلامي گامي را فراتر از ديگران مي گذارد و معتقد است که انقلاب شما حتي دنياي غيرمسلمان را هم تحت تاثير خود قرار داده است. آقاي هوبر در اثبات مدعاي خود گويد:

"انقلاب اسلامي راه خود را در تمام نقاط دنياي اسلام باز خواهد کرد و برروي جهان غير اسلام نيز تاثير خود را خواهد گذارده است؛ چرا که در دنياي غيرمسلمان، مردم تحت تاثير واقع شده اند، مثلا از من در سوئيس سئوالات بيشماري در مورد انقلاب اسلامي در ايران مي شود که چطور يک چنين چيزي ممکن است؟ چرا يک چنين انقلابي به وقوع پيوست؟ و اينکه در دنياي غير مسلمان، مردم به طور فزاينده اي به سوي انقلاب اسلامي جلب شده اند. و من عقيده ام اين است که شما در راه درستي گام برمي داريد". 

15- آخرين نکته اي که بايد از سخنان جناب هوبر يادآور شد و بر آن تاکيد ورزيد اينکه هنوز براي مردم دنيا از جمله جامعه سوئيس جاي اين سؤال باقي است که حتي روند و شرايط پيروزي انقلاب اسلامي با اصول و قانونمندي و چگونگي تکوين و وقوع انقلابها متفاوت است، البته مردم سوئيس حق دارند از انقلاب ايران بپرسند زيرا يا از اوضاع ايران بواقع بي خبر بوده اند يا شناخت آنها از ايران بسيار اندک و آنهم غلط بوده است. يا ايران را از جمله کشورهاي بسيار عقب مانده و محروم و جهان سوم مي شناختند. اما وظيفه داريم به آقاي هوبر يادآور شويم که زمينه اعجاب انگيز ديگر مردم سوئيس اينست که شاه ايران در اواخر حکومتش از تمدن بزرگ و صنعتي شدن و اين شعارها دم مي زد، ضمنا فروش نفت و درآمد مالياتي ايران را قبل از انقلاب در نظر داشته باشيد در آنصورت به مردم سوئيس حق بدهيد که بپرسند با آن همه درآمد نفت، ملت ما بايد ملت مرفه، در آسايش، پيشرفته و... باشد. در حاليکه ازواقعيات پشت پرده خبر نداشتند با اين همه، اطلاعات، اخبار ناصحيح و ادرست شبکه هاي خبري استکبار و دشمنان انقلاب را نيز بيفزاييد، ضمنا وجود ضد انقلابهاي فراري خارج کشور را هم در ذهنيت دهي آنها نبايد ناديده گرفت. در تلقي آنها انقلاب بايد در کشورهاي صنعتي صورت پذيرد، در صورتي که در صورت مساله اشتباه کرده اند. يکي از پيامها و اهداف روشن انقلاب ها دست يابي به دموکراسي است که البته در نوع دموکراسي هم باز تفاوتها بسيار است. جناب آقاي هوبر حتي براي سران حکومت پهلوي و عوامل آنها وقوع چنين انقلابي با پيروزي بسيار زودرس نيز جاي شگفتي داشت. حتي بزرگترين تئوريسين ها و کارشناسان ارشد سازمان سيا و متفکران و سياستمداران امريکايي هم از پيروزي انقلاب ايران در حيرت عميقي فرو رفتند.

گردآوري و تلخيص: فاطمه ناظم زاده

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت