راهبردهاي آموزش

تفکر انتقادی چیست،چگونه می توان آن را پرورش داد و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راهبردهاي آموزش

مهارتهاي تفکر انتقادي

بسياري از کساني که در زمينه تفکر انتقادي قلم مي زنند، بر اين باورند که آغاز تفکر انتقادي به عصر فيلسوفان تاريخ تفکر مي رسد؛ به متفکراني چون :سقراط، آکوئيناس، اراسموس، مور، بيکن، دکارت، هابز، لاک، نيوتن و کانت. برخي همچون ليپمن  بر اين عقيده اند که « جنبش توجه به تفکر انتقادي »، به نويسندگان دهه 1950 بر مي گردد. و رويکرد جديد به تفکر انتقادي  در شکل امروزي اش از دهه 1980 آغاز شده است؛ يعني دهه اي که تدوين کنندگان مجله  رهبري آموزشي  از متخصصان دعوت ک مقالاتي در زمينه تفکر انتقادي تاليف کنند. از ميان کساني که به دعوت مجله رهبري آموزشي پاسخ مثبت دادند، مي توان به بير و کاستا اشاره کرد .

 

امروزه، اين دو نفر را از پيشتازان آموزش مهارتهاي تفکر فراشناخت و مهارت هاي تفکر انتقادي به حساب مي آورند.

متخصصان و نويسندگان زيادي بر اين نظر استوارند که کارفرمايان در عصر حاضر به کارکنان و کارگراني نياز دارند که به صورت انتقادي مي انديشند. عده اي هم اعتقاد دارند که زندگي در يک جامعه دموکراتيک، بيش از آنکه به پيروي کردن از فرامين نياز داشته باشد، نيازمند اتخاذ تصميم هاي سازنده است. در نهايت، همه متخصصان باور دارند که تفکر، نيازمند محتواست. به عبارت ديگر بدون محتوا، تفکر معنادار نيست .تفکر انتقادي را مي توان با هر محتوايي که ارزش پرداختن داشته باشد، آموزش داد .بنابراين محتواي برنامه هاي درسي براي آموزش تفکر انتقادي ارزشمند هستند.

 

تعريف تفکر انتقادي

 

تاکنون تعريف هاي زيادي از تفکر انتقادي ارائه شده است که از ميان آنها چند تعريف بنيادي تر و قابل توجه تر هستند:

انيس  مي گويد: « تفکر انتقادي، تفکري مبتني بر استدلال است که بر تصميم درباره انجام کاري يا باور به چيزي تاکيد مي ورزد. »

نوريسمي گويد: « تفکر انتقادي به معني تصميم به قبول يا قطع يک باور است.»

هالپرن تفکر انتقادي را چنين تعريف مي کند: « تفکري است با استفاده از راهبردها يا مهارت هاي شناختي، که احتمال دستيابي به بازده مطلوب را بالا مي برد . »

تعريف الدر و پال  هم چنين است: « تفکر انتقادي، توانايي پذيرش مسئوليت پيامدهاي تفکر خويش است. »

شوراي ملي توسعه تفکر انتقادي  نيز اين گونه تفکر را فرايندي نظامدار و عقلي مي داند که طي آن، فرد به طور فعال و متبحرانه به مفهوم سازي، کاربرد، تحليل، ترکيب و ارزشيابي اطلاعات گرد آوري شده يا توليد شده مي پردازد و از طريق مشاهده، تجربه، تامل و استدلال به سمت باور و عمل پيش مي رود.

 

در طبقه بندي تفکر انتقادي بر اساس جلوه هاي عام آن، دست کم دو ديدگاه مشاهده مي شود:

1- در تفکر انتقادي، همان مهارتهاي عالي تفکر است.

2- تفکر انتقادي، همان فراشناخت است.

 

بير مي گويد، صاحبان تفکر انتقادي از ويژگي هاي زير برخوردارند:

اهل شک هستند، سعه صدر دارند، آزاد انديشند، ارزشمدار هستند ، به شواهد و استدلال بها مي دهند، بر دقت و روشني استدلال بها مي دهند، بر دقت و روشني استدلال تاکيد مي ورزند، از زاويه هاي متفاوتي به موضوع مي نگرند، در صورتي که دلايلي براي تغيير موقعيت و موضع فکري خود بيابند، آنها را تغيير مي دهند، از روش هاي متفاوتي، چون سوال پرسيدن، جدل، شناسايي و زير سوال بردن فرض ها استفاده مي کنند.

 

بير همچنين مي گويد:

- براي انديشيدن انتقادي، لاجرم بايد استاندارهايي را در دست داشت.

- تفکر انتقادي در برگيرنده شناسايي، ارزشيابي و جدل کردن است.

- تفکر انتقادي مستلزم استنباط يا نتيجه گيري از يک يا چند گزاره است.

 

راهبردهاي آموزش تفکر انتقادي

 

راهبردهاي متعددي براي آموزش مهارتهاي تفکر انتقادي ارائه شده است.  در مقاله حاضر، از ميان انواع اين راهبردها که عموما به راهبردهاي شناختي ( کلان و خرد ) و عاطفي تقسيم مي شوند، به ارائه 9 راهبرد عاطفي قابل استفاده در آموزش مهارت هاي تفکر انتقادي مي پردازيم:

 

پرورش پشتکار عقلاني

 

انديشه ورزي انتقادي چندان آسان نيست. اين کار نياز به زمان و کوشش فراوان دارد .تفکر انتقادي، عملي تأملي و ژرف انديشانه است. متفکران انتقادي با وجود دشواري ها، موانع و سرخوردگي ها، علاقه مند هستند حقايق عقلاني را دنبال کنند. آنان، پيوسته براي از بين بردن ابهام ها مي کوشند و براي رسيدن به درک و فهمي عميق، سوال هاي مناسبي طرح مي کنند. اين متفکران مي دانند که تغيير، نتيجه صبوري و سختکوشي است؛ در حالي که افراد معمولي در بيش تر موارد مسائل را به روشني تعريف نمي کنند، مفاهيم را مبهم رها مي سازند و امور مرتبط به هم را نظم نمي دهند.

 

پرورش باور عقلاني مناسب

 

صاحبان تفکر انتقادي درستي انديشه خود را بررسي مي کنند و به دنبال تثبيت استانداردهايي هستند که به طور عقلايي به کار مي برند. آنان صادقانه، ناپايداري انديشه، عمل و فاصله بين رفتار و انديشه خود را با استاندارهاي موجود مي پذيرند و به آنچه از راه انديشه برايشان توجيه شده است، ايمان دارند.

* زندگي در يک جامعه دموکراتيک، بيش از آنکه به پيروي کردن از فرامين نياز داشته باشد، نيازمند اتخاذ تصميم هاي سازنده است.

 

پرورش تهور عقلاني

 

براي مستقل و منصفانه فکر کردن، شخص بايد نياز به درگير شدن با ايده ها، باورها و نقطه نظرات غير ملموس را حس کند.

به منظور تعيين چيستي ايده ها، افکار و اشيا نبايد به صورت انفعالي آنچه را که مي آموزيم، بپذيريم. براي آنکه با اطمينان بيشتري به بررسي ايده ها و افکار بپردازيم، شايسته است آنها را زير سوال ببريم؛  زيرا زير سوال بردن فکر يا ايده اي به معني شک کردن در آن است.

پرسشگري، زمينه تهور عقلاني و جرات ورزي در انديشيدن را فراهم مي سازد.

 

پرورش تواضع عقلاني و به تعويق انداختن داوري

 

کساني که انتقادي مي انديشند، از حدود دانش خود آگاهي دارند و نسبت به موقعيت هايي که امکان دارد آنان را دچار خود مداري کنند و از اين راه فريبشان دهند، حساس هستند. آنان همچنين از جهت گيري، پيشداوري و محدوديت در ديدگاه هايشان آگاهي دارند. تواضع عقلاني، مبتني بر اين آگاهي است که هر شخصي به ميزان دانشي که دارد، مي تواند مدعي باشد، نه بيش تر. تواضع عقلاني نشان مي دهد که شخص براي رسيدن به باورهايش از شهودي دروني بهره برده است. اين گونه شهود، شواهدي را که شخص در اختيار دارد، نحوه دستيابي به يک باو، و شواهدي که بايد براي بررسي هاي بيش تر گرد آوري شود را روشن مي سازد. بنابراين، گفتني است که صاحب تفکر انتقادي آنچه را که مي داند از آنچه که نمي داند جدا مي کند. او وقتي از موضوعي خبر ندارد و نمي تواند در باره آن اظهار نظر قطعي کند، از گفتن « من نمي دانم » هراس به دل راه نمي دهد. از اين که بگويد، تا x و y را نيافته ام داوري را به تعويق خواهم انداخت،  نمي ترسد و دچار اضطراب نمي شود. چنين شخصي علاقه مند است، در پرتو دانش جديد درباره نتايجي که به دست آورده است، مجددا بينديشد.

 

کشف و فهم تفکر مبتني بر احساس ، و احساسات مبتني بر تفکر

 

اگر چه بر اين باوريم که تفکر و احساس دو مقوله جدا از هم هستند، ولي حقيقت آن است که گاه همه احساسات انسان مبتني بر سطوح خاصي از تفکر او هستند  و گاه افکارش زاييده سطوحي از احساسات او.

براي انديشيدن توام با خود فهمي، بايد از ارتباط بين تفکر و احساسات و براهين و عواطفمان آگاه شويم. صاحبان تفکر انتقادي برآنند که احساسات انسان، واکنش او نسبت به موقعيت هاست. آنان آگاهند که اگر درک و فهم و تغيير خاصي از موقعيت ها داشته باشند، احساساتشان متفاوت خواهند بود. متفکران انتقادي مي دانند که افکار و احساسات آن ها دو وجه از پاسخ آنان نسبت به موقعيت ها هستند.

 

وقتي احساس غمگيني يا افسردگي مي کنيم، اغلب به اين سبب است که تفسير ما از موقعيت ها بدبينانه و منفي است و امکان دارد که جنبه هاي مثبت زندگي مان را به فراموشي بسپاريم.  ما احساساتمان را با پرسيدن سوالاتي، چون: چرا اين احساس را دارم؟ چگونه به موقعيت ها نگاه مي کنم؟ چه نتيجه اي مي خواهم بگيرم؟ شواهد کدامند؟ چه فرض هايي مي سازم ؟ بهبود مي بخشيم.

 

ما مي توانيم بياموزيم، الگوهايي را در فرض هاي خود جست و جو کنيم، و از اين طريق به دريافت نوعي وحدت در پس عواطف مجزاي خودمان برسيم. درک خود، نخستين گام به سوي کنترل خود و بهبود بخشيدن به خود است. خود فهمي تابعي است از درک احساسات و عواطف خود در ارتباط با افکار، ايده ها و تفسيرهاي خود از جهان.

 

کشاندن آگاهي به درون خودمداري يا اجتماع مداري

 

خودمداري يعني فروريختن آنچه مي بينيم و انديشيدن مبتني بر آنچه بر واقعيت مي پنداريم. در سايه خود مداري است که فکر مي کنيم همان گونه که اشيا و امور را مي بينيم، آن ها هم عينا همان گونه اند. در خودمداري، اشتياقي به ديدن و درک نقطه نظرات ديگران نيست. « من صد در صد درست مي انديشم » و « شما صد در صد نادرست مي انديشيد » دو کرانه طيف افراطي خودمداري هستند. در خودمداري، شخص نسبت به فرايند تفکر خويش، خودآگاهي ندارد و با روشن کردن حقيقت، درستي و انصاف، به جاي آنکه واقعا خواهان درستي، شايستگي و منصفانه رفتار کردن باشد، بيش تر دچار سردرگمي است.

 

شخص خود مدار، گاهي جامعه پذير مي شود و به قالب و چارچوبي اجتماع مدار در مي آيد. بدين ترتيب تمايلات خودمدارانه به گروه ها بسط داده مي شوند و افراد از « من درست مي انديشم » به « ما درست مي انديشيم » تحول مي يابند.

 

اگر خود مداري و اجتماع مداري درد به حساب مي آيند، درمان آنها خود آگاهي است .ما نياز داريم نسبت به گرايشات و تمايلات خود، آگاه شويم و درباره رفتارها و استدلالاتشان بينديشيم. براي پيش گيري از خودمداري و اجتماع مداري روشن سازي باورها، به نقد کشيدن آنها، نشان دادن سعه صدر در برابر ديدگاه هاي ديگران و به کار نبردن يک معيار براي قضاوت درباره همه کس، از جمله اقدامات بنيادي به شمار مي روند.

 

تمرين انصاف

 

براي انتقادي انديشيدن، بايد قادر باشيم نقاط قوت و ضعف ديدگاه ها را در نظر بگيريم و خود را به صورت فرضي به جاي ديگران بگذاريم تا درک درستي از موقعيت ارائه دهنده يک نظرگاه پيدا کنيم. اين کار سبب مي شود، بر تمايل خود مدارانه خويش فايق آييم. اين ويژگي، ارتباط نزديکي با توانايي بازسازي ديدگاه ها و استدلال هاي ديگران دارد .صاحبان تفکر انتقادي، تا زماني که به فهم ايده ها، خواه منطقي و خواه غير منطقي نرسند، پذيرش يا عدم پذيرش آن ها را به تعويق مي اندازند.

جهان، آکنده از جوامع و مردمان زيادي با ديدگاههاي متفاوت و شيوه هاي فکري گوناگون است. براي آنکه همچون انساني دليلمند و انديشمند پرورش بيابيم، نياز داريم وارد افکار و چارچوب هاي فکر افراد جوامع مختلف بشويم و مثل آنان بينديشيم تا بتوانيم درکشان کنيم. ما نمي توانيم جهان را بفهميم، اگر فقط از چشم انداز خودمان به عنوان يک ايراني يا يک سوري يا عربستاني به جهان بنگريم.

 

تفکر مستقل

 

تفکر انتقادي، تفکري مستقل است. تفکري است ويژه هر شخص انديشنده. بسياري از باورهايمان در سنين نخستين زندگي کسب شده اند؛ يعني درست زماني که تمايل شديدي به شکل دهي استدلال هاي غير منطقي داشته ايم. متفکراني که به صورت انتقادي مي انديشند، از مهارت هاي نقد و استفاده از شهود براي روشن سازي و رد باورهاي غير منطقي بهره مي گيرند. در شکل دهي به باورهاي نوين، صاحبان تفکر انتقادي به صورت انفعالي باورهاي ديگران را نمي پذيرند. آنان مي کوشند، اشيا، رخدادها و مفاهيم را براي خود معنادار سازند، اطلاعات غير موثق را نپذيرند، و سهم اطلاعات صحيح را باز شناسند، اين متفکران از روي انديشه، اصول عملي و فکري خود را بنا مي نهند و بدون تفکر، آنچه رابه آنان عرضه مي شود نمي پذيرند. همچنين، بي جهت مفتون نظرات ديگران نمي شوند. آنان اگر دريابند که مقوله هايي مناسب تر از آنچه ديگران به کار مي برند نيز وجود دارند  از مقوله هايي که خود آنها را مناسب تشخيص  مي دهند استفاده مي کنند و مقوله هايي را به کار مي برند که به بهترين وجه در خدمت مقاصد انسان قرار مي گيرند. اين نوع متفکران خود را به راه هاي انجام امور گوناگون محدود نمي کنند، بلکه به ارزيابي هدف ها و راه هاي دستيابي به آن ها نيز مي پردازند .آنان باورها را، خواه درست و خواه نادرست، بي آنکه بفهمند، رد نمي کنند . متفکراني که به صورت مستقل مي انديشند، مي کوشند دانش مناسب و شهود موثق را با افکار و رفتارشان عجين سازند. آنان تلاش مي کنند معيارهاي تناسب اطلاعات، زمان کاربرد يک مفهوم و يک مهارت را براي خودشان معين سازند. متفکران انتقادي، افرادي خود پايشگر هستند.

 

پرورش جرأت ورزي در استدلال

 

شخص منطقي، از توان استدلال و ارزش نظم دهي به تفکر مبتني بر استانداردهاي منطقي آگاهي دارد. از ديدگاهي مي توان گفت، همه پيشرفتي که در علوم و دانش بشري روي داده، محصول اين قدرت و توان، و جرأت ورزي در استدلال منطقي بوده است. با اين همه، جرأت ورزي در استدلال، در محيطي پرورش مي يابد که امکان دليل خواهي و دليل مندي فراهم آيد.

در محيطي که از حيث فيزيکي و رواني امنيت وجود ندارد، دليل ورزي هاي فريبنده و غير اصيل شکل مي گيرند و نمود پيدا مي کنند.

 

منبع

مجله رشد معلم شماره 3

دکتر افسانه سنه

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت