آشنایی با موسیقی ترکهای ایران

موسیقی ترکهای ایران محدوده ی جغرافیایی امروز ایران، نمی تواند هویت تاریخی و فرهنگی و سوابق کهن موسیقی، موسیقی ترکهای ایران را به طور کامل بیان نماید، چرا که موسیقی، مرزشناس نیست بلکه دلجو و مردم شناس است و به همین سبب، هنری فرهنگ ساز محسوب می گردد. موسی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

آشنايي با موسيقي ترکهاي ايران

موسيقي ترکهاي ايران

محدوده ي جغرافيايي امروز ايران، نمي تواند هويت تاريخي و فرهنگي و سوابق کهن موسيقي، موسيقي ترکهاي ايران را به طور کامل بيان نمايد، چرا که موسيقي، مرزشناس نيست بلکه دلجو و مردم شناس است و به همين سبب، هنري فرهنگ ساز محسوب مي گردد.

موسيقي ترکهاي ايران گستره ي پيوسته اي از منطقه ي آذربايجان شرقي، اردبيل، هشتپر و توالش، قزوين، زنجان، همدان، استان مرکزي، فارس، گلستان، خراسان، آذربايجان غربي و جبهه اي از خاک مازندران را در بر دارد.

در تمامي اين مناطق موسيقي عاشيقها و نغمات ترکي در قالب موقام هاوا – هاراي (هراي) و بسته جريان دارد که بيشتر آنها تاريخشان به اوزانهاي اوغوز مي رسد.

عاشيق در موسيقي ترکهاي ايران

هر کس يک جور به خداي خودش عشق مي ورزد و کسي در اين ميانه موفق است که با عشقش کاسبي نکند و عشق يعني تن را در مراسم قرباني، پاي حقيقت ذبح کردن، عاشيق يعني کسي که شمشير ندارد اما رگهايش را سوهان مي زند و کندوي رستگاري را برايت به ارمغان مي آورد تا به صدف وارستگي برسي. عاشيق ما را از شکنجه  خانه ي جسم مي خواهند رهايي بخشد، چرا که عاشيقها خود را وارثان دده قورقود مي دانند و دده قورقود آقاي داناي قبيله ي اوغوز بود که امير نظام الدين علي شيرنوايي در نسيم المحبه و ابوالقاضي بهادرخان در شجره ي تراکمه و رشيدالدين فضل الله در جوامع التواريخ از او نامها و يادها دارند. موسيقي مکتوب اوزانها به مکتوبي که از دده قورقورد در سده ي چهارم و پنجم هجري نوشته شده مربوط است که در قرن هشتم بعد از ميلاد تدوين شده، دتيس آلماني معتقد بوده که حماسه ي «دپه گوژ» يکي از دوازده داستان دده قورقود باعث گرديد تا هومر اديسه را بنگارد!

ريشه ي ترکي اوزان اسم فاعل از ريشه ي اوز است و اوزها قومي از اوغوزها در اراضي شمال درياي سياه بودند که در اواسط قرن يازدهم ميلادي شهرتي بسزا داشتند.

اينان در کنار رودخانه ي دنيپر – ارو – مي زيستند و بيزانسيها آنها را به نام اوز ناميدند.

اوزها در آنجا اقامت چنداني نکردند و در سال 1065 از آلتونا عبور کرده و در ناحيه ي بالکان به زندگي پرداختند و بعدها در شکل گيري دولت سلجوقي نقش مهمي را ايفا نمودند، همان طور که نوشته آمد دده قورقود رهبر بزرگ اوغوزها بود وي در مجالس آنان با «قوپوز» خود اشعار حماسي مي خواند و اندرزهاي حکمت آميز را تبليغ مي نمود. اوزانها به سبب کوچيدن و ارتباط نزديک با اقوام به نوعي پيک خبر نيز بودند و خانواده ها از طريق آنان از يکديگر با خبر مي شدند و خود داستانهاي دده قورقود از اين گونه مسائل فراوان در خود دارد که مادري از اوزان خبر پسرش را مي گيرد و يا دختري حال نامزد به سفر رفته اش را مي پرسد و احترام به ساز قوپوز را نيز از ميان همين اشعار مي توان دريافت، در يکي از قصه هاي موسقايي اِگرِگ قوپوز برادرش سِگرگ را بر مي دارد و او هنگامي که از خواب بر مي خيزد و شمشير مي کشد وقتي متوجه قوپوز در دست برادرش مي شود مي گويد: «تو را نمي کشم که بي احترامي به قوپوز دده قورقود نکرده باشم».

اين حرمت ساز بيشتر از حرمت شخصيت افراد نوازنده ي آن سرچشمه مي گرفته است چرا که اين عاشيقها بودند که در تمامي لحظات بزم، زم، سوگ، سور، کار و کوچ اقوام را با صداي ساز و آوازهاي ارتباط جويانه شان همراهي مي کردند و همين حضور پيوندي ناملموس و واقعي را بين عاشيقها و جامعه برقرار مي کرد.

عاشيقها خُنياگران قومي اند که حديث دردها، رنجها، شاديها، رؤياها، اميدها و حماسه هاي قوم را با نواي ساز و صداي رسا و زيباي خود بازگو مي کرده اند و علاوه بر آن ستايشگري، داوري، ريش سپيدي ايلات، اقوام و عشاير ترک را به عهده داشتند و همواره در طول تاريخ داراي مقامي ارجمند و شايسته بوده اند. چرا که با سرانگشت تدبير، گره گشاي پاره اي معضلات و مسائل ايلها بودند و بازگو کننده ي آنچه که به عنوان فرهنگ يک قوم به آنها رسيده بود، مي شدند.

عاشيقها سازي زخمه اي را مي نوازند که به آن، بسته به گويشهاي اقوام، ساز عاشيقي، قوپوز، چئور (چگور) و شش تار مي گويند، اما بنا به اظهار محمدرضا درويشي اينکه آيا قوپوز چگور و ساز يکي بوده اند بر ما روشن نيست. اين ساز براي عاشيقها حکم اسلحه ي فرهنگي و ناموس فرهنگ و هويت قوم را دارد به همين سبب است که آن را به بهترين شکل ممکن مي سازند و مي آرايند.

عاشيق در موسيقي ترکها يعني حضور شادي در مجالس شاديانه، پند در مجالس روايتگري، هشدار و آمادگي در صحنه هاي حماسه و رزم اينان خيال بافي و خرافه سازي و نمونه ي ناشايست پروري نمي کرده اند و نمي کنند بلکه راوي نامرديها و ستمگريها و تقبيحگر خطاهاي اجتماعي از خرد و کلان هستند. با بياني واقع گرايانه و انسان دوستانه، چون بنيان ضروري حضورشان و نهاد به وجود آمدن صنفشان از جنبه هاي کيش و آئيني و ديني بهره مي برده و هنوز هم هنر خويش را مقدس مي دانند.

در ميان عاشيقها بوده اند کساني که به مدارج حوزوي نيز رسيده اند و لقب ملايي گرفته اند مانند: ملا جمعه و يا عاشيق خسته قاسم تيکمه داشلي که در حوزه ي علميه ي نجف اشرف تحصيل علوم دينيه نموده.

ساز عاشيق

آلتي از ادوات زهي مضرابي که از چوب ساخته مي شود و داراي کاسه اي گلابي شکل و حجيم است که به صورت ترکهايي و در نُه قطعه به دليل اعتقادات خاصي که دارند ساخته مي شود، در گذشته همه ي ظرايف اين ساز در ساخت بر پايه ي عدد نُه بوده است: نُه ترکه ي کاسه، نُه وتَر يا سيم، نُه پرده  يا دستان که در اثر مسائل مختلف، تغييرات فراواني در آن صورت پذيرفته. برخي تعداد دستان را تا شانزده هم افزايش داده اند و يا برخي از سازگران ترکه ها را باريک تر گرفته و در جهت ايجاد زيبايي ظاهري و نوعي رقابت بي هدف و صرفاً اقتصادي آنها را تا سيزده الي پانزده ترکه تغيير مي دهند اما حجم اصلي از قاعده ي کهن «وجب» بهره مي برد. در گذشته سازگران براي سبکي وزن ساز داخل دسته را هم خالي مي کردند که در اصطلاح به اين نوع سازها «دهراز» مي گفتند، پس از آنکه کاسه و دسته شکل خود را يافتند و با يک رابط و يا بدون رابط به يکديگر متصل شدند، صفحه ي ساز نصب مي شود. در گذشته صفحه را سه تکه اي مي ساختند ولي در زمان حاضر صفحه به صورت يک تکه ساخته مي شود و پس از آنکه وترهاي سيمي آن نصب گرديده و بر سيم گير و گوشيها متصل و محمل شده آماده ي سازوَري مي شود و پس از آنکه در دست سازآوران عاشيق، ساز گرديد در خدمت جمع مي آيد.

ساز عاشيقي در سه اندازه در ايران به نامهاي «آناساز» براي عاشيقهاي حرفه اي و استاد، «جوره – جُره – ساز» براي استفاده ي جوانان و نوجوانان و «تاوارساز» در اندازه اي متوسط براي خانمها، از جنس توت و شاتون بدنه اش ساخته مي شود و براي دسته از چوب راش، بلوط، زردآلود و گاه عناب نيز استفاده مي شود. از چوب گردو در ساز عاشيقي براي ساخت گوشيها و خرک استفاده مي کنند، اما گاه در ساخت کاسه نيز اين چوب بهره مي برند، سازي که با چوب گردو ساخته مي شود صداي وحشي تر و فرياد کننده تري دارد و از عمر بالايي بهره مي برد، جنس سيم گير و شيطانک نيز از شاخ گاو، گوزن با استخوان شتر است اما در زمان ما از نوعي ماده ي مصنوعي وارداتي که «روتومول» نام دارد براي اين قسمتها و تزئينات دور کاسه و روي دسته استفاده مي کنند، اما آنچه که مهم است اضافه نمودن بي برنامه و بدون پژوهش پرده ها و سيم وترها روي اين ساز است و نداشتن استاندارد ساخت اين ساز نيز از مسائل ديگر مربوط به ساخت ساز عاشيقي در ايران است.

نظام مندي موسيقي ترکهاي ايران

گرچه نظام مندي موسيقي ترکهاي ايران بر پايه ي ماقام، موقام يا مقام است که عمدتاً از هفت دستگاه و پنج آواز که داراي گوشه هاي خاص است تشکيل شده اما موسيقي عاشيقها بر پايه ي «هاوا» و «لاد» است که تاريخي کهن تر از ماقام دارد.

کلام در اين موسيقي بر سه پايه ي ادبي قرار دارد:

الف) قوشا (قوش ما): نوعي شعر سه تا هفت بندي در قالب هجايي که يازده تا پانزده هجايي است اما نوعي شعر پنج هجايي نيز اجرا مي نمايند که به آن قوشما مستزاد مي گويند و بيشتر در خواندن عرفان ديواني و مشابه آن به کار مي رود.

ب) باياتي: نوعي رباعي و دوبيتي هفت هجايي که شاعران نامشخص دارند و اعتقاد بر آن است که اين کلام مربوط به قوم بايات بوده است. باياتيها از مواريث معنوي و شفاهي فرهنگ و ادب ترکي به حساب مي آيند، ريشه در بيتهاي کهن ايراني دارند و داراي دسته هاي گوناگون اند:

1. باياتيها رؤيايي

2. باياتيهاي پندآموز

3. باياتيهاي شادي

4. باياتيهاي سوگ

5. باياتيهاي کنايي

از خصوصيات باياتيها کاربرد صنعت تجنيس در آنهاست. باياتيها عموماً حاوي بار فلسفي، فکري و اجتماعي عميقي هستند که نشان دهنده ي هويت پنهان جامعه است و بنا به موقعيت، اين هويت پنهان را بروز مي دهد.

ج) تجنيس که شامل يک بيت در ابتدا، يک باياتي در قالب جناس و در ادامه بيتهاي سوم و چهارم است. تجنيس دو نوع اجرايي دارد «جئغالي» ، «جئغاسز» که در جئغاسز قوشما به صورت قافيه ي جناس در آمده است.

اما خود عاشيقها و خوانندگان قديمي و کهن سال موسيقي ترکي اين نظام مندي را گسترده تر مي دانند، به طوري که موارد زير را نيز جزء نظام مندي کلام به شمار مي آورند.

1. مخمّس: اشعاري ده بيتي در قالب «بند» که هر مخمس سه بند را شامل مي شود و داراي شعري هشت هجايي است.

2. گرايلي و جئغالي گرايلي: که داراي 3 تا 6 بند چهار مصرعي با شعار هجايي هستند. در جئغا گرايلي دو بيت چهارهجايي در آخر هر بند خوانده مي شود که تفاوت را مشخص مي سازد. گرايلي در موسيقي ترکي دسته هاي خاص دارد:

1. قديم گرايلي

2. کردي گرايلي

3. مينا گرايلي

4. همدان گرايلي

5. اُرتا گرايلي

نوع در موسيقي ترکهاي ايران

1. نوع روايتي: اين نوع داراي تنوع خاص و فراوان است چرا که نق لحماسه هاي دروني و بيروني از جمله وظايف عاشيقها در ساختار فرهنگ ايلها بوده که مي توانبه کوراوغلي يا گؤراوغلي و شاخه هاي آن چون: جنگي کوراوغلي، کوراوغلي قاينارماسي، چنلي بل موقامي اشاره نمود. از ديگر انواع موسيقي روايي به کرم و اصلي خان و شاخه هاي آن چون دويَمه کرم، سوخته کرم، يانيخ کرمي و کرم کوچدو، يا غريب و شاه صنم، سلطان ابراهيم ادهم، ساياد حمراء، بال ساياد، يوسف احمد و ساراي که جديدترين و نزديک ترين حماسه به زمان ماست، مي توان اشاره داشت.

2. نوع شاديانه: که بيشتر از رنگ بهره مي برد و تمام خصوصيات نغمگي شاخه هاي مقام در آن جريان دارد و بيشتر حالت «درآمد» دارد، اين رنگها به سه دسته تقسيم مي شود:

الف) رنگ رزم و حماسه

ب) رنگ تغزلي و غنايي

ج) ديرينگي (رنگ رقص)

3. نوع محزون و متفکر: روايت هجران، فراق، شکستها و رؤياهاي دست نيافتني در اين نوع قرار مي گيرند در عين حال که گاه ضرب آهنگي شاد بر آن حاکم است و بيشتر از شکسته بهره مي برد، شکسته قره باغ (قره باغ شيکَستَه سي)، شکسته مقطع، شکسته شيروان، کسمه شکسته و ديگر قسمتها چون: سيماي شمس، منصوريه، اوشاري – افشاري – مانه اي، هيراتي، آواز باري، حيدري.

اما آنچه که برايم در طي پژوهشها مطرح شد و معتقدم که بر آن نگرشي جامع تر و دوباره بايد داشت «هيراتي» است که در چند جا ديدم به صورت«حيراتي» نوشته شده و نمي دانم چرا، چون «حيرات» معني خاصي با اين شکل نمي يابد. همان طور که مي دانيم موسيقي ايران و ورارودان و بين النهرين در فاصله ي قرن پنجم تا نهم به موسيقي هند و به خصوص مکتب هرات نزديک مي شود و آميختگي خاصي با آن پيدا مي کند که هسته ي دروني اين مقام نيز به نغماتي از آن آميختگي نزديک است و گوشه هايي از اين آميختگي را مي توان از موسيقي خراسان تا مازندران، گيلان و تالش شاهد بود، هيراتي نزديکيِ عجيب و خاصي با ماهور هندي دارد و همچنين بداهه پردازيهايي که در آن انجام مي دهند و جاري بودن غزل در آن که نوع خاصي از ضربي است مي تواند مسئله را مشخص نمايد.

نظام نغمات در موسيقي ترکهاي ايران

راست، شور، سه گاه، چهارگاه، بيات شيراز (زند)، شوشتري، همايون، ماهور هندي، بيات قاجار، سه گاه ميرزا حسين، سه گاه زابل، سه گاه خارج و ماهور.

اين دستگاهها بر هفت «لاد» استوار شده اند:

راست، شور، سه گاه، شوشتري، بيات شيراز، چهارگاه، همايون.

که هر کدام سه قسمت مجزا دارند:

رنگ (درآمد) + برداشت + مايه

علاوه بر آنچه که درباره ي موسيقي ترکهاي ايران نوشته آمد دو شکل ديگر از موسيقي در ميان ترکها وجود داشته که در زمان ما به شدت مورد آسيب واقع گرديده و مضمحل شده است:

الف) «ساياها»: گونه آوازي از موسيقي در ميان ترکهاست که توسط افرادي قلندروش و آوازخواناني دوره گرد و صوفي مسلک به نام «ساياچي» در اوقات خاصي اجرا مي شده و اکنون در موسيقي جديد پايداري ندارد. ساياچيها که عموماً پيک فصلي بودند و گاه با عروسکهاي نخي که روي پايه اي سوار بودند و با حرکت انگشتان ساياچي به حرکت در مي آمدند را تَکَم چي هم مي گفتند و اشعاري بر پايه ي کلامي به نام «ايکي قافيه لي» مي خوانده اند که از بيتهاي پانزده هجايي بهره مي برده و تناسب بندها بسته به استقابل عام تا چهار بند بوده که هر بند داراي ده بيت است. در باور افراد اجرا کننده اين عقيده وجود داشت که ساياها تاريخشان به دوره ي حضرت آدم صفوة الله مي رسد.

ب) «هولاوارم: که داراي متني ستايشي و توصيفي درباره ي طبيعت و مظاهر کائنات و مشابه آنهاست و بسيار نزديک به گاوستايشها و اسب ستايشهاي باستاني است که در دوران باستان مي خوانده اند. اشعاري هفت هجايي با مضموني ساده و روان و تأثير گذار.

اشکال موسيقي رايج در جامعه ي ترکهاي ايران

رديف شکل موسيقي رايج نمونه

1 حماسه و رزم شاه سؤوني (شاهسوني)

2 روايت و نقل کوراوغلي، غريب و شاه صنم

3 کار و تلاش يئل يئلهاي کشاورزي

4 آئينهاي شادي آياقها، سوبولاغي

5 آئينهاي سوگ و عزا اوخشاما، نوحه

6 اوقات خاص گوزللمه، اکبري

7 انديشه و طريقت عرفاني، ديواني، قلندري

8 آئينهاي باورمدارانه سويد قازان، کوسه گلدي، ناقالدي

9 شوخ و شنگ ننه آغلاتما، رستم بازي

10 نمايشها و خرده نمايشيهاي آئيني ديل جالماني، تعزيه، شاخ سين

11 توصيفي، ستايشي ائل کوچدو، ائل هاواسي

سازها – آلات و ادوات – موسيقي ترکهاي ايران

1. قوپوز   7. گارمون (آکاردئون روسي) 13. سبخ

2. قاوال (دايره)  8. قره ني (کلارنيت)  14. سوتک

3. بالابان  9. ني    15. زل (زبان)

4. داوار جيغ  10. ني لبک   16. تار ترکي

5. جالمان (سرنا)  11. کمانچه

6. ناقارا (طبل دستي) 12. دهل (طبل عزا)

راهنمايان: عاشيق حسن اسکندري و آذراوغلو اردبيلي (آذربايجان شرقي و اردبيل).

راويان: عاشيق قدرت ميرزاپور، عاشيق محمد حسين دهقان، عاشق يوسف اوهانس (آذربايجان غربي)، عاشيق قربان علي معمارپور، رستم قلي زاده و فريدون دادمهر (اردبيل).

منبع : موسيقي نواحي

مطالب مرتبط مجموعه : موسيقي متن فيلم
آخرین مطالب سایت