یك فنجان چای با سیروس مقدم
یك فنجان چای با سیروس مقدم
با اغما خودم را محك زدم
سیروس مقدم را بدون شك باید یكی از پركارترین سریالسازهای تلویزیون دانست.
سریالسازی كه سالهاست در تلویزیون مشغول ساخت سریال است و اتفاقاً در اكثر كارهایش هم توانسته مخاطب را جذب كارهایش كند.
او امسال با كولهباری از تجربه سریال <اغما> را برای رمضان روی آنتن فرستاد. سریالی كه به گفته همگان شاید اگر مقدم پشت دوربین آن نبود هیچكس دیگر نمیتوانست در این فرصت كم و با این شكل و شمایل آن را جلوی دوربین ببرد.
مقدم تا آخرین روزهای رمضان درگیر پروژهاش بود.
او پس از پایان سریالش با وجود خستگی فراوان پای یك فنجان چای ما نشست و نتیجهاش هماكنون پیش روی شماست... .
اگر موافق باشید در شروع از مقوله جشنواره سریالهای ماه مبارك رمضان و خصوصیات صرف آن صحبت كنید و اینكه اصولاً چقدر به بحث رقابت آن هم از نوع تلویزیونیاش اعتقاد دارید؟
همانطور كه میدانید، تا سالها پیش ماه مبارك رمضان چه در ابعاد اجتماعی و چه فرهنگی، دارای ویژگیهای متفاوتی از سالیان اخیر بود. ماه رمضان، ماه روزه، خویشتنداری از خوردن و آشامیدن و دیگر مناسكی بود كه تا حدود زیادی غالب بود بر ابعاد فرهنگی و معنوی این ماه. به همین دلیل كارهای نمایشی و فرهنگی محدود شده بود به چند میزگرد. میان پردهها و كلیپهای مذهبی و تصویری مستندگونه و تمام ... اما طی این سالها به مرور، این دریافت نیز به آن اضافه شد كه ماه رمضان، ماه مبارك، جشن و شادی و ماه خجسته و پربركتی است كه در تمام ملل مسلمان به جز ایام ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) از آن به عنوان مقدماتی برای عیدفطر یاد و ایام خوشی را با شادمانی طی میكنند.
بنابراین و طی این دریافت، در سالهای اخیر، تلویزیون نیز به مثابه یك ابزار فرهنگی، سعی كرده تا این ماه مبارك را از حالت خمودگی، مقررات سخت و خویشتندارانه و روزهداری صرف به ایامی پرنشاط و طراوت، مقالیم معنوی پربار، سردرگمیهای جذاب، ساعتهای بعد از افطار را پربارتر كند تا نیروی تازه بر كالبد روزهداران بدمد و آمادهشان سازد برای فردای رمضان و سالهای دیگر رمضان.
به همین دلیل، اعتقاد دارم كه از طریق ساخت و نمایش اینگونه آثار سریالی، میتوان مفاهیم عمیق و سختمذهبی و تربیتی را كه از طریق میزگردها و سخنرانیهای مستقیم، مخاطب محدودتر و تأثیر كمتری دارند، به گستردهترین شكل به میان مردم برد و نتیجه خوبی گرفت. استقبال غیرقابل پیشبینی مردم از این مجموعهها و پیگیریلحظهبه لحظه آنها،همه حاكی از آن است كه مسؤولان سازمان به خوبی به این نیاز دست پیدا كردهاند و دخالت شدید مردم در تمامی امور این مجموعهها، خود به خود فضایی جشنوارهگونه به وجود آورده و هركس ازمنظری به مجموعه مورد نظر خود، بازیگر محبوب خود،كارگردان موفقتر و ... امتیاز میدهد و ارزشگذاری میكند.
با چه انگیزهای در این جشنواره حضور پیدا كردید؟ (باعنایت به اینكه سیروس مقدم در طول سال هم تماشاگر خود را كم و بیش دارد و عملاً با شناختی كه مخاطب از آنها پیدا كرده است، مقاومت چندانی در مقابل مجموعههای او برای نشستن جلوی تلویزیون نمیكند).
انگیزههای فراوانی داشتم، اول اینكه همیشه دلم میخواست كه یك مجموعه كامل نمایشی در ماه مبارك رمضان و با توجه به خاص بودن این ماه بسازم. نشاندن مردم روزهدار بعد از افطار پای یك مجموعه، برایم از ارزشهای خاصی برخوردار بود.دوم اینكه: میخواستم توان و نیروی خودم را برای یك ماراتن سخت و نفسگیر محك بزنم. مدتها بود كه احساس میكردم دیگر انرژی سابق را ندارم و میخواستم در این ماه مبارك، بدینوسیله به یك بازی اساسی در خودم دست بزنم.
سوم اینكه: مدتها بود كه دلم میخواست كاری در ژانر ماورایی و متافیزیكی بسازم. اثری كه چاشنیای از دلهره و اضطراب و فضاسازیای ماورایی داشته باشد.
به عنوان یك كارگردان تلویزیونی، چه تفاوتی برای مخاطب آثار مناسبتی به خصوص ماه رمضان و طول سال قائل هستید؟
مخاطب،مخاطب است. در كلیت و عام آن هیچ تفاوتی نمیكند. اما در شرایط حال و هوایی و در روحیات درونی،مخاطب ماه مبارك، مخاطبی متمركزتر،پیگیرتر و دقیقتر و عمیقتر میشود. او فرصت دارد تا فارغ از دغدغههای روزمره ماههای دیگر سال، بعد از ساعتها روزهداری و در فضایی معنوی، به تماشای سریالها بنشیند و طبیعتاً توقعی بالاتر و آموزندهتر از ما دارد. او میخواهد علاوه بر سرگرمی، حرفی تازه،پیامی نو و معرفتی جدیدتر، در سریالها ببیند.فشردگی و تعجیل در ساختكارهای مناسبتی(ماه مبارك رمضان) چقدر در كیفیت كار تأثیر دارد؟(در حالی كه هرسال میشنویم كه سال بعد قرار است سر فرصت كارها شروع شود و ... )
سریالهای مناسبتی در خصوص ماه رمضان، از ویژگیهای خاصی برخوردارند، مثلاً مدیران فرهنگی تا آخرین لحظات در انتظار آن هستند كه شاید ایده و طرحی بهتر به آنها ارائه شود. یا چون مناسبت آن سال، ویژگیهای خاصی را میطلبد و درك نیازهای معنوی و اجتماعی جامعه، موضوعات خاصی را طلب میكند، این انتظار طولانیتر میشود. مثلاً در سال گذشته نیاز به طرح مباحث قرآنی و ترویج آن در جامعه در اولویت قرار داشت و امسال به دلیل نوع حوادث اجتماعی و شدتگرفتن بزههای مجرمانه، طرح نقاط ضعف انسانی و نقش شیطان در ایجاد وسوسههای غلط، عمده شد و سال آینده مثلاً فلان موضوع... از سوی دیگر همیشه این یك قانون نیست كه اگر شما در زمان مناسب و پیشتولید ایدهآل و با صبر و حوصله اثری بیافرینید، در نتیجه با اثری فاخرتر و ارزشتر روبرو خواهید شد. نمونههایی وجود دارد كه عكس این قانونمندی را نشان میدهد و برعكس نمونههایی هم وجود دارد كه آثار با این سرعت تولید، نتیجه مطلوبی هم به همراه داشته است.اما در هر صورت این واقعیتی است كه در سرعت بالا، دقت كمتر و امكان بروز خطا و شتابزدگی بیشتر میشود،اما به همان میزان كاری كه همزمان با پخش، تولید نیز میشود از نفس مخاطب خود انرژی میگیرد و این امكان را میدهد كه به تصحیح خطاها و اشتباهات خود بپردازد.
اینكه میگویند شما دستتان تند است و با سرعت ضبط میكنید را قبول دارید؟
سرعت در تولید كارهای من بدینگونه است: من و گروهی كه با من كار میكنند سرعتی شبیه به سرعت دیگر تولیدات تلویزیونی داریم، با این تفاوت كه در كار ما پرتی و اوقات اضافه و بیهوده وجود ندارد. بین دو پلان، وقت بیهودهای تلف نمیشود، تكلیفها روشن است. جای دوربینها و دكوپاژ معین است. ما هم مثل همه روزی 12 ساعت كار میكنیم، اما این 12 ساعت را واقعاً كار میكنیم. در كار ما مسائل فرعی، حاشیههای وقتگیر، صحبتهای اضافه بر كار و... وجود ندارد. همه سعی میكنند كه این 12 ساعت را به خوبی كار كنند و از وقت حداكثر استفاده را ببرند. بنابراین شما در همین <اغما> ببینید، آیا سكانس و صحنهای وجود دارد كه به لحاظ كیفی، ضعیف یا تحت تأثیر سرعت از دست رفته باشد.<اغما> و حضور شما در ژانری متفاوت با كارهای دیگرتان؛ باتوجه به خاص بودن داستان این مجموعه، از اینكه به آنچه میخواهید دست پیدا نكنید هراسی نداشتید؟ چه انگیزهای برای ساخت این نوع خاص از سریال داشتید؟
برای من همیشه تجربه در ژانرهای مختلف یك وسوسه و راز و رمز جذابی بوده است. وقتی كه <پرواز در حباب> را میساختم همین سوال پیش آمد كه آیا تجربه در ژانر پلیسی معمایی برای من نگران كننده نیست ...؟ و من تنها یك جواب داشتم و دارم؛ شما یك فیلمنامه خوب در هر ژانری به من بدهید، تا من از آن یك اثر قابل دفاع و خوب دربیاورم.در مورد <اغما> فیلمنامه خوب مختاری و افخمی، راه و چاه و فضای كار را به من نشان میداد و انگیزهها را در من قوی میساخت تا بتوانم كاری متفاوت در ژانر ماورایی بسازم. روزی كه ساخت این سریال به من پیشنهاد شد، من قرارداد یك كار دیگر را داشتم و حتی به مرحله پیشتولید رسیده بودیم، اما این پیشنهاد و مضمون آنقدر جذاب و جالب بود كه با دخالت مدیران شبكه آن پروژه به بعد موكول شد و من به سرعت جذب اغما شدم. <اغما> همه ابزار لازم را برای اینكه من را وسوسه كند داشت: موضوعی نو و جذاب، كاراكترهای چندوجهی، فضاسازی مطابق سلیقه من و ...
چه معیارهایی را از <اغما> برای باور تماشاگر از یك سریال ماورایی (در بعضی مواقع دور از ذهن) كنار هم قرار دادید؟ روایت یك داستان سورئال و جلب اعتماد و باور تماشاگر در همان ابتدای كار، چگونه به دست آمد؟
ببینید، قصه اغما از دو فضای كاملاً متفاوت البته در ظاهر برخوردار است. یك فضای قصه ملودرام خانوادگی و دیگر فضای قصهای كه كاملاً ماورایی. فاكتورهایی كه من برای پیوند زدن این دو فضا و جذب بینندهام به كار بستم از همان ابتدا، مجموعه را از دید سویی یا به اصطلاح (P.O.V) ناشناس هشدار میدادم كه با یك مجموعه صرفاً خانوادگی روبرو نیستید و بزودی شاهد حوادث و ماجراهایی مرموز و پیچیده روبرو خواهید شد. از سوی دیگرسعی كردم كه در ترسیم شخصیتهای قصه، چهرههایی واقعی و قابل درك و فهم را ارائه كنم. حتی الیاس را با همه ماورایی بودنش حالتی انسانی و قابل هضم تصویر كردم و بدینگونه به مخاطبم نشان دادم كه اینها همه واقعی هستند و نمونههایی از آدمهای دور و بر شما و سپس با ایجاد بحرانهای اخلاقی و اجتماعی، مخاطبم را در سرنوشت كاراكترها سهیم كردم و همین باعث گردید تا میزان همذاتپنداری با دكتر پژوهان و بقیه شدت گیرد و تماشاچی من به سرنوشت آنها علاقهمند شود و قصه را دنبال كند.فكر میكنم سیروس مقدم قبل از اینكه یك كارگردان وارد به كارش باشد، یك روانشناس متبحر است كه خوب میداند تماشاگرش را چگونه باید قلقلك بدهد و تحریك كند.
اگر این حرف شما را یك امتیاز بدانیم، باید بگویم كه بله و این همه ناشی از تجارب بنده در ساخت سریالهای متعدد و طی سالیان دراز بوده است. تماشاچی ما دوست دارد كه در لحظههای دیدن سریال، محو و مجذوب و سحر شود. سحر كردن تماشاچی خودش یك هنر است و اینكه شما با چه نمایی و با چه حركت دوربینی و چه در فضاسازیای و با چه دیالوگی و با چه موسیقی و تدوینی به این امر برسید اضافه بر شناخت تكنیكی به شناخت روانی از مخاطبانتان نیز نیاز دارد.(جدا از بحث اغماء) به عنوان یك كارگردان باسابقه به نظر شما تلویزیون ما نسبت به دیگر كشورها (نسبتاً پیشرفته) برای روایت یك داستان متافیزیكی با چه محدودیتهایی روبرو است؟
ببینید، هرجامعهای بالاخره با اعتقادات و باورهای مذهبی خاص خود كه طی سالیان و قرون متمادی شكل گرفته، زندگی میكند. آنچه مثلاً در یك جامعه مسیحی، طبیعی و عادی جلوه میكند، در یك جامعه مسلمان، غیرطبیعی یا حتی گناه شمرده میشود. طبیعتاً موضوعات ماورایی نیز تأثیر از همین تفاوتها و تناقضها، دستخوش تغییرات فراوانی میشود. خارج از بحث اعتقادی در یك مذهب نیز شما شاهد تعابیر و برداشتها و تفاسیر گوناگونی از یك مقوله هستید، مثلاً اینكه آیا شیطان میتواند عینیت و جنسیت پیدا كند یا نه؟... و آیا میشود روح را به تصویر كشید یا نه...؟خود به خود شما دارای محدودیتهایی هستید و خیلی نمیتوانید باز و ولنگارانه همه چیز را تصویر كنید و همه چیز را بگویید. این موضوع سرایت پیدا میكند به مباحث تكنیكی و ساختاری ... در اغما من تصمیم گرفتم كه باتوجه به محدودیتهای تروكاژهای كامپیوتری در ایران وكمبود زمان و وقت مناسب برای ایجاد صحنههای خاص و ماورایی، تنها به دوربین، صحنه و امكانات فكری خودم و گروهم اكتفا كنم. مثلاً در صحنه نگاه الیاس به كلاغ، تصور نمیكنم هیچ كامپیوتر یا جلوههای ویژهای میتوانست من را به این ایدهآلم برساند.
میدانم خسته شدید، اما برویم سراغ خود اغماء ... ابتدا بحث را از كارگردانی این مجموعه آغاز كنیم، به عنوان كسی كه بازیگرانش میگویند سیروس مقدم لنز دوربین را خوب میشناسد و به خوبی از آن استفاده میكند، محل نگاه شما در روایت این داستان و ایجاد فضای این قصه از كدام سو است؟ چه تفاوتی برای كاشت دوربین اغماء و مثلاً <پرواز در حباب>تان با توجه به تفاوت عمده این دو داستان قائل شدید؟
در ابتدا باید بگویم كه من تا به حال حتی یك ساعت درس سینما یا تحصیلات آكادمیك این رشته را ندارم و نخواندهام. تحصیلات من در زمینه هنرهای تجسمی از دانشكده هنرهای زیبا و در رشته نقاشی است. این را میگویم كه بدانید. آنچه من از كارگردانی میدانم نتیجه تجربه من و سالها دستیاری از دوران همكاری با آقای ناصر تقوایی به عنوان استاد و بعدها دیگر عزیزان است. اینكه میگویند مقدم لنز را میشناسد، چون از تقوایی آموختم، چون ایشان لنز را خوب میشناخت، اگر میگویند مقدم روانشناسی بازیگر را میداند، چون آن را در همكاری با استاد مسعود كیمیایی در گروهبان آموختم، اگر میگویند مقدم ظرائف صحنه را و استفاده از اشیاء را بلد است، به خاطر آن است كه رشته تخصصیام گرافیك و نقاشی است و ... .هر قصهای خودش برای شما تعیین میكند كه عازم چگونه سفری هستید. در اغماء ما راهی سفری بودیم كه مرز بین تحمل و واقعیت بارها به هم ریخت. رفتار دكتر پژوهان به عنوان پزشك متخصص و وارسته كه تحت تأثیر جوانی به نام الیاس قرار میگرفت، باید رفتاری كودك صفت باشد و این بین من و آقای تارخ توافق شد. شگفتیهای او، زودباوریهایش، شادیها و غصههای لحظهایاش همه نشأت گرفته از این خصیصه و توافق بود.
فضای اغماء فضایی سحر كننده و پر رمز و راز بود. طبیعتاً در فضاسازیها و حركات دوربین و میزانسنها دیگر نمیشد با روش مثلاً <پرواز در حباب> كار كرد. حضور چشم سوم كه تعقیبكننده پژوهان است، به همین لحاظ اضافه شده از ورود الیاس به قصه، فضای پر كنتراستی به تصاویر حاكم شد و یك موج منفی به تصاویر ما اضافه شد. لنزها به مرور وایدانگل و نورپردازیهای الیاسی بیشتر تاریك و روشن شد و رنگ لباسش به تیرگی گرایید.
حتی برای نماهای حركتیمان از همان ابتدا ابزار جدیدی توسط امیر معقولی طراحی شد كه میتوانست حول سه محور بچرخد و تمام صحنههای چرخشی الیاس را با آن ابزار تصویربرداری كردیم و ... . بسیاری اتفاقات تازه كه این سفر تازه به ما دیكته میكرد.
بعضی از حركات خاص دوربین، كرینها و ... امضای شما در آثارتان است یا اینكه برمبنای داستان آنها را انتخاب میكنید؟
كرین، تراولینگ، حركات دوربین و لنزها و ... همگی ابزاری هستند برای تعریف یك قصه. این ابزار میتواند به تعریف و روایت قصه گاهی كمك كند و گاهی نیز چاشنیای برای زیباتر شدن تصاویر میشوند. در هر دو مورد استفاده درست از آنها میتواند هم تأثیر روانی بهتری روی مخاطب بگذارد و هم تأثیر زیباییشناسی بصری ... .فكر میكنم در این كار نسبت به دیگر آثارتان نور نقش پررنگتری داشته است. در استفاده از نورهای سبز مایل به آبی بیمارستان (به شكل مستمر) و تاریك بودن فضای خانه و ... چه مقصود خاصی داشتید؟
نور به اعتقاد من یكی از مهمترین اركان یك كار نمایشی است. آدمها، اشیاء، طبیعت و ... بدون نور معنایی ندارند. این نور است كه بعد از تابیده شدن به همه چیز ماهیت و هویت میبخشد. نور در تمامی كارهای من نقش مهمی ایفا میكند. به همین دلیل هم هست كه امیر معقولی تصویربردار ثابت كارهای من است. چون او یك قالبشناس و نورپرداز فوقالعاده است كه ذهنیتش به شدت به سلیقه من نزدیك است و بارها با یك اشتباه به نتیجه مطلوب رسیدهایم. نورپردازی اغماء در خدمت فضاسازی این سریال است. قصه اغماء از یك مقطع بحرانی و حاد موضوعی خانوادگی شروع میشود و ما در اینجا با تصاویری P.O.V گونهای كه از جنس دیگری است با یك كنتراست فضاسازی روبرو میشویم. ایجاد سایهروشنها و كنتراست به مرور از ورود الیاس آغاز میشود. در مقاطعی كه ابهام در شخصیت الیاس وجود دارد بعضاً چهره الیاس در تاریكی فرو میرود و هرچه شخصیت الیاس روشنتر میشود، لنزها وایدتر و دفرمگی تصویر بیشتر و به همان میزان نورپردازی او خطرناكتر و خشنتر میشود.فضای بیمارستان ما برزخ گونه است. جایی است كه پژوهان بین شخصیت راستین و شخصیت دروغین خودش مدام در تناقض است. در صحنههای مربوط به پیربابا، میبینیم كه نورها از روحانیت و شفافیت خاصی برخوردار است و بالعكس نورهای الیاس چرك و از خشونتی برخوردار میشود. هرچه میبینید در جهت تعریف درست قصه است.
سریال اغماء دو بخش متفاوت رئال و سورئال دارد. چه كردید تا این تفاوت بهتر به چشم بیاید؟ جدا از بحث كارگردانی و دوربین از بازیگرانتان چه بازی خاصی را طلب كردید تا تفاوت بازی در فضای واقعی و غیرواقعی بهتر دیده شود؟
ما برای دكتر پژوهان یك خصیصه درنظر گرفتیم. یك روحیه كودك صفتی و ساده و معصوم كه در مقاطعی بتواند تحت تأثیر شیطان قرار گیرد. مرگ مولود، این روحیه را در او تشدید میكند. باورپذیری او تأثیرات آنی او از اطرافیانش و دمدمی بودن او، ناشی از همین خصیصه است و درواقع الیاس و افكار شیطانی بخش نهفته و خفته غلط و زشت در ذهن اوست كه با ورود الیاس رو میآید و نمود عینی مییابد. حلاجی شخصیت الیاس، تا قسمت 14 ، معصومیت، مظلومیت و فریبندگی ظاهری و باطنی او عمده بود و همه چیز باید جهت فرهیختن پژوهان و تماشاچی باشد و در این بخش از لنزهای تله و نورهای روشن و فرم و بازی معصومانه حامد كمیلی استفاده شد و از این قسمت به بعد نگاه الیاس و جنس بازی او به طرف بدطینتی، نفرت و اغواگری متمایل و در بخش پایانی دیگر كاملاً بازی بیشیطان گونه ارائه شد.به نظر خودتان یك مقدار شیطان را زود لو ندادید؟ یا اصلاً تصمیم داشتید این اتفاق زودتر بیفتد؟ به چه علت؟
ببینید، اشكال عمده ما سریالبینها این است كه تاب و تحمل دیدن و نتیجهگیری را نداریم! از شروع قسمتهای شش و هفت ما به شدت تحت فشار قرار گرفتیم كه این الیاس كیست ...؟ این نقطه دیدها چیست؟ ... چرا و چرا ...؟ به همین دلیل مشاور مذهبی كار مجبور شد ماهیت شیطانی الیاس را زودتر از فیلمنامه برملا سازد و سپس ما هم مجبور شدیم كه زودتر از موعد دست شیطان را رو كنیم. من هم با شما موافقم. الیاس شیطان صفت باید دیرتر رو میشد. در نتیجه درام شكل محكمتری را پیدا میكرد.چقدر از متن دیالوگها راضی هستید؟ باتوجه به اینكه افخمی سابقه ساخت كاری با فضای متافیزیك را در كارنامه دارد، چقدر از او برای ساخت این مجموعه كمك گرفتید؟
متن و دیالوگهایش به نظرم یكی از بهترین قصههایی هستند كه در این سالها نوشته شده است. همیشه گفتهام یك متن خوب، كارگردان، بازیگر و ... همه را به وجد میآورد تا كارشان را بهتر انجام دهند. هرچه در ساختار اغماء میبینید، درواقع كلیدهایش را متن به من داده است. من حتی برای فهم لحظات فیلمنامه نیز از آقای افخمی كمك میگرفتم و او به دلیل اشراف تا انتهای كار كمكهای زیادی به من كرد تا لحظات فیلمنامه دربیاید.بازیها چقدر آنطور كه خواستید از آب درآمده است؟ حضور حامد كمیلی را در چند نقش مختلف چقدر موفق دیدید؟
به نظر من كارنامه بازیگری در اغماء كارنامه روشن و درخشانی است. امین تارخ در نقش پژوهان بازی یكدست و روانی دارد. تداوم حسی بازیاش را به خوبی حفظ كرده است. حضور ایشان باعث شده بود تا دیگران نیز كار را با انگیزه و با تفكر دنبال كنند. امین تارخ از هر لحاظ وزنه مهمی برای روایت قصه اغماء بود و سطح كیفی كار را به به شدت بالا كشید. كمیلی كه حضورش با تردیدهایی كه نه از طرف من،بلكه از طرف دوستان روبرو بود، با حضور مؤثر و قویاش، بر همه تردیدها خاتمه داد. الیاس نقش سختی بود و كمیلی به خوبی از ایفای آن برآمد. به گونهای كه دیگر هیچكدام از ما تصوری غیر از او از الیاس نداشتیم.برای ایفای دیگر نقشها(فرزاد و شهرام) حامد زمان كمتری در اختیار داشت، ولی با توجه به همین فشردگی، به نظرم هر دو شخصیت را به خوبی بازی كرده و متفاوت. اما اهمیت اصلی كار، بازی كمیلی در تكسكانس فینال است و آنجا كه او تنها در یك سكانس كوتاه فرصت داشت تا چهره الیاس واقعی، الیاس دوست داشتنی، الیاس مؤمن را كه شیطان از این همهخوبیهای او برای نفوذ به پژوهان استفاده كرده بود، به نمایش بگذارد. قویترین بازی او در این یك سكانس و و الیاس واقعی اوست. لعیا زنگنه،بهترین گزینه برای بردیا بوده و رمز و راز چهره او و سپس رفتنش به سوی كشف حقیقت خوب درآمده است.
ایرج نوذری، بازیای متفاوت ارائه داده و عاشق شكستخورده را به خوبی ایفا كرده است و همچنین بقیه نقشها ... از همه راضیام... .
چند درصد از بازیگران این مجموعه انتخاب شخص شما بودهاند؟
ببینید! من نه تنها در پروژه اغماء كه در همه پروژههایم در مقطع انتخاب بازیگران به یك قول جمعی و فكر گروهی اعتقاد داشته و دارم. انتخاب بازیگران من نتیجه فكر جمعیای از من، افشین سنگچاپ(بازیگردان)، الهام غفوری(مشاورم) تهیهكننده،ناظر كیفی و نویسنده است. در اغما امین تارخ پیشنهاد من بود كه همگان بر آن صحه گذاشتند. كمیلی با بحث و گفت و گو بین این جمع انتخاب شده و بقیه نقشها نیز نتیجه این همفكری است. اما طبیعی است كه در این گونه موارد و اگر اختلاف نظری باشد در نهایت انتخاب نهایی توسط من انجام میشود.راز ماندگاری سیروس مقدم در تلویزیون چیست؟ چرا با توجه به سابقه سالها كار تلویزیون موفق، بعد از یك كار سینمایی،دیگر به سمت سینما كشیده نشدید؟
من همیشه خودم را میهمان ناخوانده خانههای مردم میدانم. میهمانی كه اگر شرط ادب،اخلاق و رفتار انسانی را رعایت نكند، صاحبخانه او را از خود میراند. من به عنوان این میهمان، حق ندارم صاحبخانهام را دست كم بگیرم و به او بیاحترامی كنم. قوانین جاری بر خانهاش را زیر پا بگذارم، گندهگویی كنم. نظمش را به هم بریزم و حرفهای بیربط و چرت بزنم وحوصلهاش را سر ببرم... شاید راز موفقیت من در همینها باشد. هیچگاه سعی نكردم میهمان مزاحمی برای خانههای مردم باشم و همیشه به آنها احترام گذاشتهام و دوستشان داشتهام.و اگر سراغ سینما نمیروم، شاید به این دلیل باشد كه فضای تلویزیون را فضایی فرهنگیتر و مهیاتر برای تولید اثرم میبینم. من در سینما، سی درصد خودم هستم، اما در تلویزیون هشتاد درصد. تلویزیون من را به خاطر توان و اندیشههایم میخواهد،اما سینما ویترین من را میطلبد و حق هم دارد چون در سینما برگشت سرمایه حرف اول را میزند، اما در تلویزیون از این بابت نگرانیای وجود ندارد، من در تلویزیون میتوانم چهرههای تازهای به عالم بازیگری معرفی كنم، اما سینما این ریسك را نمیپذیرد و هزاران دلیل دیگر....
دیگر سریالهای ماه مبارك رمضان را هم دنبال كردید؟
متأسفانه به دلیل فشردگی تولید نتوانستم سریالهای دیگر را دنبال كنم و تنها دو قسمت از میوه ممنوعه را دیدم كه به شدت زیبا و دلنشین و خوشساخت بود و ازهمینجا به حسن فتحی و تیمش تبریك میگویم.برنامه آینده شما بعد از اغماء؟
فعلاً كه استراحت و خستگی در كردن و بعد مطالعه كتابهای ناتمامم و مطالعه فیلمنامههایی كه ارائه شده است.منبع : بانی فیلم
مطالب مرتبط :