تبیان، دستیار زندگی
مصطفی انصافی- اغما آخرین اثر سیروس مقدم از تلویزیون پخش شد سیروس مقدم هم پس از به تصویر كشیدن دغدغه های اجتماعی اش (كدام تصویر؟!) این بار به ساخت یك سریال معناگرا! روی آورده است. سریال معناگرایی كه مخاطب ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به بن بست خوردیم!

یادداشتی درباره سریال اغما

اغما

مصطفی انصافی- اغما  آخرین اثر سیروس مقدم از تلویزیون پخش شد  سیروس مقدم هم پس از به تصویر كشیدن دغدغه های اجتماعی اش (كدام تصویر؟!) این بار به ساخت یك سریال معناگرا! روی آورده است. سریال معناگرایی كه مخاطب تلویزیون قبلا تجربه ی تماشای چنین سریالی را به لحاظ ساختار بصری نداشته است. تصاویر غیر معمول ( همان هایی كه از زاویه ی دید الیاس می بینیم ) تا چندین و چند قسمت ذهن مخاطب را درگیر این مساله كرده بود كه این تصاویر چرا این جوری اند؟ این جاست كه نقطه ی قوت كارگردانی رخ می نماید: ایجاد فضایی متناسب با خط داستانی. استفاده ی تصویربردار از فیلترهای متعدد، حسی را منطبق بر فضای ماورایی سریال به مخاطب القا می كند. در این سریال خبری از تصاویر بی خاصیت « او یك فرشته بود » نیست. تصاویر بدیع و خلاقانه ی امیر معقولی، به خوبی سریال را از تبدیل شدن به یك سریال معمولی نجات می دهد. حتی نماهای معرف ( كه در تلویزیون تبدیل شده است به یك تمرین تصویربرداری برای دستیار ششم كارگردان! ) هم نماهای خوبی هستند و حداقل از سهل انگاری دور افتاده اند. نورپردازی هم آن قدر خوب هست كه تاثیر لازم را بگذارد. باز هم خبری از نورهای موضعی و اغراق آمیز آبی و قرمز « او یك فرشته بود » نیست ( تا این جای مقاله هم كه مشكل برنخوردیم! ). به هر حال فرم اثر با فضا و محتوای اثر سازگار است و این همان نقطه ی قوت كارگردان است.. امین تارخ در بازی بی نظیرش آمیزه ای از حس و تكنیك را ارائه می كند. حامد كمیلی هم بهترین بازی تلویزیونی اش را در اغما تجربه می كند ( تا این جا كه این سریال یك شاهكار هنری است! ) اما... اما سریال تلویزیونی به هر حال باید سریال بودنش را همچون پتكی بر سر تماشاگر بكوبد تا تماشاگر فراموش نكند كه دارد سریال می بیند. مثل همیشه در به تصویر كشیدن « معنا » آن قدر سهل انگاری صورت می گیرد كه نتیجه اش می شود مصداق بارز « آفتابه و لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی! » ( داریم به مشكل می خوریم! ). نمی دانم چرا وقتی قرار است برای ماه رمضان سریالی ساخته شود شیطان چهره ی پلیدش را می نمایاند و همه چیز ماورایی می شود ( این جور سریال ها همیشه مرا یاد پالپ فیكشن می اندازد! و این كه بالاخره ما كی می توانیم فیلمی اعتقادی بسازیم در مدح ایمان و رستگاری و ... و فرشته و شیطان را در آن دخیل نكنیم؟ ). مشكل آن جا صد چندان می شود كه شیطان در خدمت فیلمنامه نویس درمی آید و عمل ها و عكس العمل هایش را با سیر دراماتیك روایت هماهنگ می كند! نزدیك شدن شیطان به دكتر پژوهان را چگونه می توان توجبه كرد؟ (١) حتی اگر این مساله را با دیده ی اغماض بنگریم، تسلط الیاس را بر دكتر پژوهان چه طور می توان نادیده گرفت؟ درست است كه الیاس می گوید: « من تو رو وادار به هیچ كاری نكردم... من فقط از تو دعوت كردم... تو هم قبول كردی... » اما عملا چیز دیگری می بینیم. الیاس در مدت حضورش در خانه باغ فرمانروای مطلق است و این با نص صریح قرآن منافات دارد. (۲) درست است كه وسواس خناس حتی به شكل انسان بنی آدم را وسوسه می كند (٣) اما كارهای خارق العاده نمی كند؛ با غمزه ای در حیاط را نمی بندد و بدون گوشی، سیم كارت و هزینه با آن طرف خط صحبت نمی كند! همه ی این ها به كنار، نمی دانم این طرح مغشوش و در هم بر هم چگونه به ذهن داریوش مختاری خطور كرده است. نابغه هم كه باشی نمی توانی تشخیص بدهی كه خط اصلی داستان كدام است: مرگ مولود یا شك دكتر پژوهان؟ ( بعد از مرگ مولود این تصور پیش آمد كه این شك، خط اصلی داستان خواهد بود ) مسائل مربوط به رز قدیانی یا ازدواج پری؟ بچه دزد مجروح ( همانی كه دكتر پژوهان می خواست اجازه ی عملش را از جودت بگیرد ) یا منوچهر پرویزی؟ هر كدام از این ماجراها می توانند مسیر خود را در سریال پی گیرند و بدین ترتیب سیروس مقدم می تواند با همین طرح نه سی قسمت، كه حتی تا نود قسمت هم ادامه دهد یا بیشتر، به هر حال تا وقتی كه دكتر پژوهان عمل جراحی انجام می دهد ( چه پتانسیلی داشت این طرح! ) و در چند قسمت آخر پیر بابا را وارد داستان كند تا سریال تمام شود.

بوچ و ساندنس در حال فرار از دست ماموران كلانتر بودند كه به دره ای رسیدند. بوچ به محض دیدن دره گفت: « به بن بست برخوردیم! ».

(١) « انه لیس له سلطان علی الذین ءامنوا و علی ربهم یتوكلون/ انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به یشركون » [ كه البته شیطان را هرگز بر كسی كه به خدا ایمان آورده و بر او توكل و اعتماد كرده تسلط نخواهد بود/ تسلط شیطان تنها بر آن نفوسی است كه او را دوست گرفته اند و به اغوای او به خدا شرك ورزیده اند. ( آیات ۹۹ و ١۰۰ سوره ی نحل ) ]

(۲) طبق آیه ی شریفه ی « الذی یوسوس فی صدور الناس » ( آیه ی ٦ سوره ی ناس ) شیطان بر هیچ كس سلطه ندارد و فقط وسوسه گر است.

(٣) « الذی یوسوس فی صدور الناس/ من الجنة و الناس » ( آیات ٦ و ۷ سوره ی ناس )

منبع : سینمای ما

مطالب مرتبط :

"شیطان تلویزیون" دست "ابلیس" را از پشت بسته است

نیروی اهریمنی‌ شیطان

شیطان مجسم را با تحقیق تصویر كردیم

گزارشی از پشت صحنه سریال اغماء

«لازم نبود شیطان در«اغما» به صورت انسان دیده شود»