فرهنگ رقابت و تاثیر آن بر افکار و رفتار کودکان و نوجوانان

رقابت چیست و چگونه در فرهنگ کودکان ما جا می گیرد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مرکز یادگیری تبیان - محبوبه همت
وقتی رفتار بزرگسالان با کودکان را به دقت مورد بررسی قرار می دهیم، در می یابیم، از اولین موقعیت هایی که در خردسالی برای کودکان پیش می آید و به اصطلاح از زمانی که آنها چه در خانه و چه در مدرسه شروع به شناختی خودشان می کنند: از ایشان می خواهیم که با یکدیگر رقابت کنند تا هریک فرصت و موقعیت های برتر را به نفع خود بدست آورند و سایر کودکان را از میدان به در کنند، مثلاً: در مسابقه های ورزشی از بچه ها خواسته می شود که تلاش کنند جزو نفرات "برتر" محسوب شوند و یا در امتحانات کلاسی و پایانی از کودکان می خواهیم بالاترین نمرات را کسب کنند تا جزء نفرات" ممتاز" کلاس شناخته شوند، به این ترتیب در تمامی فعالیت ها، آنها را به رقابتی دائمی و تنگاتنگ با دوستان خود دعوت می کنیم. حال ببینیم این تشویق به رقابت، چه اثراتی برافکار و اعمال کودکان خواهد گذاشت؟

تشویق به رقابت از طرف بزرگترها، می تواند این پیام را به کودکان ما بیاموزد که فرصت های رشد و پیشرفت محدود است. و  اگر کسی بخواهد پیشرفت کند، باید تلاش کند موقعیت های مناسب را از دسترس دیگران خارج سازد و خود به آنها دست یابد، به این ترتیب زمینه های حسادت فراوانی در میان کودکان پایه گذاری می شود در نتیجه کودکان به جای آنکه سعی  کنند استعداد های متفاوت خودشان را بشناسند تلاش کنند تا در آن زمینه ها، پیشرفت حاصل نمایند، همواره می کوشند تا خود را با سایر همکلاسی ها مقایسه کنند و به رقابت با آنها پردازند.


از آنجا که اساس این مقایسه، شرایط اولیه یکسان نیست یعنی همه کودکان دارای استعداد یکسانی در زمینه خاصی نیستند، نتیجه گیری مقایسه ها هم نمی تواند نشان دهنده میزان رشد و تلاش آنان باشد و لزوماً از درجه اعتبار کافی برخوردار نیست.
یکی دیگر از اثرات فرهنگ رقابتی این است که کودکان به شدت فردگرا می شوند و کمترین تمایلی به همکاری با دوستان شان، از خود نشان نمی دهند، زیرا این همکاری می تواند باعث شود، سایرین از آنها جلو بیفتند و "رتبه برتر" را از آن خود سازند به علاوه از آنجا که  در مدارس ما، زمینه شناخت و پرورش بعضی استعداد ها و توانایی های کودکان (مانند خواندن، نوشتن، ریاضیات و...) امکان پذیر است و امکان شناسایی و شکوفایی استعدادهای دیگر به آنان میسر نمی باشد، در نتیجه دانش آموزان از شناخت همه ی توانمندی های خود و دیگران بی بهره می مانند و در نتیجه ضرورت کار جمعی و استفاده از توان مندی های یگدیگر را درک نمی کنند و رغبتی به فعالیت های جمعی نشان نمی دهند.
به همین ترتیب کودکان ما از دوران کودکی فرهنگ مسابقه ای (رقابتی) را به جای فرهنگ مشارکتی(گروهی) انتخاب می کنند و با آن رشد می کنند.

با بزرگتر شدن کودکان و نزدیک شدن به امتحانات سراسری، فرهنگ رقابت تشدید و تقویت می شود و به همان نسبت هم زمینه حسادت ها و فرد گرایی ها افزایش می یابد تا سرانجام به مرحله کنکور می رسیم که  اوج این رقابت ها به نمایش گذاشته می شود. در این مرحله دانش آموزی که سالها رقابت سرسختانه با دوستانش را پشت سر گذاشته، با قبولی در کنکور تشویق می شود تا این مسابقه را برای همیشه در زندگی خود ادامه دهد تا بتواند به مدارج بالای عالمی دست یابد و موفق و برنده شود.

از آنجا که در هر مسابقه و رقابتی هم برنده و هم بازنده وجود دارد این رقابت اثرات روحی مختلفی بر هر دو گروه خواهد داشت، فرد یا افراد برنده یا غرور ناشی از موفقیت های خود، دچار نوعی خود بزرگ بینی می شوند و از آنجا که تصور واقعی از توانایی های خود ندارند، توقع دارند در همه زمینه  ها سر آمد ( و ستاره) باشند. ولذا همواره داشتن بهترین فرصت ها را حق خود می دانند و در مقابل، توانایی ها واستعداد های دیگران را نادیده می گیرند و فرصتی را برای آنان قائل نمی شوند از طرف دیگر، دانش آموزانی که به دلیل شرایط خاص مسابقه های درسی در مدارس، نتوانسته اند در زمینه ای فعالیت چشمگیری از خود نشان بدهند دچار نوعی احساس یأس از توانایی های خود می شوند به عبارتی دچار خود کم بینی می گردند و حین دلسردی باعث می شود عزت نفس آنان کاهش یابد در نتیجه، تلاش و فعالیت کمتری از آنان دیده می شود و این افراد کم کم خود را در اجتماع، افرادی با شخصیت ضعیف می پندارند و به حد پائینی از موفقیت در زندگی قانع می شوند.

مشاهده می کنیم که مسئله رقابت بین کودکان، که با دادن امتیاز جایزه به نفرات برتر در دبستان آغاز می شود، چگونه می تواند فرهنگ جامعه را تحت تأثیر قرار دهد و زمینه  های فعالیت های خود خواهانه و حسادت جو.یانه را در عرصه های مختلف تحصیل، کار و زندگی تقویت نماید.

به نظر می رسد که اصولاً فرهنگ "برتری یابی" با حکمت الهی تناقض دارد.

زیرا خداوند هر انسانی را با استعدادهای خاص برای هدفی خاص آفریده است بگونه ای که از همکاری همه این افراد با یکدیگر است که جوامع انسانی کامل شده و هر فرد نقش خود را در نمایش بزرگ اسلامی ایفا می کند.

اینجاست که در می یابیم مقایسه کردن همه افراد انسانی با معیارهایی معدود، در واقع نادیده گرفتن توانایی های متفاوت افراد انسانی و نتیجتاً، محروم کردن بسیاری از ایشان از پیشرفت در مسیر استعدادهای خویش می باشد، در صورتی که اگر هر فرد با شناخت واقعی از توانایی هایش به نیکویی به انجام آنچه در توان اوست بپردازد، همه افراد انسانی از ابراز شخصیت خود در اجتماع، احساس ارزشمندی و عزت نفس خواهد کرد و با سر افرازی نقش انسانی خود را در جامعه ایفا خواهد نمود. بعلاوه خود را به همکاری و مشارکت با دیگران نیازمند خواهند دید و از این همکاری لذت خواهد برد. لذا اگر می خواهیم کودکان ما به شناخت استعدادی خود بپردازند و به همکاری و مشارکت در جمع رغبت نشان دهند.لازم است که فرهنگ رقابتی و فرهنگ برتر یابی را از وضعیتی که در شرایط کنونی جامعه وجود دارد، تغییر داده و به سوی فرهنگ پذیرش استعداد های متفاوت انسانها در زمینه ای متفاوت و رشد این توانایی ها و ضرورت همکاری جمعی برای بهره مندی از همه ی این استعداد های انسانی حرکت کنیم، به امید آن روز.........

 مطالب مرتبط:
شوق آموختن بدون رقابت
رقابت در دانش آموزان

نویسنده:  سهیلا نیک نژاد
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت