اعتقادات يهوديت صهيونيسم چيست

صهيونيسم همواره به معناى يهوديت نيست؛ بلكه گاه به مفهوم حركتى براى غير يهودى كردن يهوديت نيز به كار مى ‏رود. صهيونيست‏ها مدعى ‏اند كه صهيونيسم، پاسخى به يهودآزارى است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
صهيون، در زبان عبرى، به معناى پُر آفتاب و نيز نام كوهى در جنوب غربى بيت المقدس است. كوه صهيون، زادگاه و آرامگاه داود پيامبر- عليه ‏السلام - و جايگاه سليمان - عليه ‏السلام - بود. گاه اين واژه نزد يهوديان، به معناى شهر قدس، شهر برگزيده و شهر مقدس آسمانى به كار مى ‏رود؛ ولى در متون دينى يهود، صهيون، اشاره به آرمان و آرزوى ملت يهود براى بازگشت به سرزمين داود - عليه ‏السلام - و سليمان - عليه ‏السلام - و تجديد دولت يهود دارد. به ديگر سخن، صهيون براى يهود، سمبل رهايى از ظلم، تشكيل حكومت مستقل و فرمان‏روايى بر جهان است و از اين رو، يهوديان خود را فرزندان صهيون مى ‏دانند. صهيونيسم، به جنبشى گفته مى ‏شود كه خواهان مهاجرت و بازگشت يهوديان به سرزمين فلسطين و تشكيل دولت يهود است. صهيونيسم، همانند شووينيسم (ناسيوناليسم افراطى) است كه با خوار شمردن ملت‏ها و نژادهاى ديگر و با غلوّ در برترى خود، در پى دست‏يابى به قدرت سياسى است. اين جنبش، در نيمه اوّل قرن 13 شمسى/نيمه دوم قرن 19 ميلادى در اروپا، پا به عرصه حيات گذاشت؛ ولى واژه صهيونيسم، نخستين بار توسط تئودور هرتصل‏1 به كار رفت و سپس ناحوم ساكولو2 - مورّخ صهيونيست - در كتاب «تاريخ صهيونيست» از آن سخن گفت.3 صهيونيسم، تنها داراى ابعاد و معانى سياسى (صهيونيسم سياسى) نيست؛ بلكه ابعاد و معانى ديگرى همچون صهيونيسم كارگرى، فرهنگى، دمكراتيك، راديكال و توسعه طلب را نيز در بر مى ‏گيرد. مشهورترين تقسيم صهيونيسم، طبقه بندى آن به دو بخش سياسى و فرهنگى (دينى) است. صهيونيسم سياسى، خواهان بازگشت يهوديان به فلسطين است كه با تدوين كتاب «دولت يهود» توسط هرتصل در 1263ش./1894م. زاده شد. امّا صهيونيسم فرهنگى، مخالف مهاجرت يهوديان در قرن 14 شمسى/20 ميلادى به فلسطين است؛ زيرا در انتظار انسان رهايى ‏بخش‏4 در آخرالزمان نشسته كه يهوديان و تمام اديان را به سرزمين ابراهيم - عليه‏السلام - و موسى - عليه‏السلام - يا سرزمين نجات بازگرداند.5 صهيونيسم به دينى و غير دينى نيز تقسيم مى‏ گردد؛ صهيونيسم دينى، انديشه ‏اى است كه اعتقاد به بازگشت به سرزمين موعود دارد. اين باگشت در زمانى كه پروردگار مشخص و به شيوه‏ اى كه او تعيين مى‏ كند، انجام خواهد شد و اين كار به دست بشر انجام‏ پذير نيست. پيروان اين انديشه، گروهى يهودى (صهيونيسم) و شمارى عيسوى (صهيونيسم مسيحى)6 هستند. در مقابل، در صهيونيسم غير دينى و غير يهودى، كسانى جاى دارند كه با تكيه بر استدلال‏ هاى تاريخى، سياسى و علمى به اسكان يهوديان در فلسطين مشروعيت مى ‏بخشند. اين همان صهيونيسم لائيك (غير دينى) است كه تنها مفاهيم سياسى خويش را به زبان دين بيان مى ‏كند. بنابراين، صهيونيسم همواره به معناى يهوديت نيست؛ بلكه گاه به مفهوم حركتى براى غير يهودى كردن يهوديت نيز به كار مى ‏رود.7 يهودآزارى 8 صهيونيست‏ها مدعى ‏اند كه صهيونيسم، پاسخى به يهودآزارى است. به عقيده آنان، دولت‏ها و ملت‏ها به بيمارى علاج ‏ناپذير يهودستيزى دچار شده ‏اند. بنابراين، يهوديان را، در هر كجا باشند، عنصر بيگانه به حساب مى ‏آورند و آنان را در آشكار و پنهان آزار مى ‏دهند. حيم وايزمن‏9 (متوفاى 1331ش./1952م.) در اين باره مى ‏گويد: «ضديت با يهود، ميكروبى است كه هر غير يهودى هر كجا باشد و هر چند كه خود منكر باشد، بدان آلوده است» و به بيان ديگر، آنان يهودستيزى را بلايى ازلى و ابدى مى ‏دانند كه تنها در پناه يك دولت يهودى مى ‏توان از آن رهايى يافت.10 صهيونيست‏ ها، به نمونه ‏هاى بسيار از يهود آزارى در طول تاريخ اشاره مى ‏كنند. از نظر آنان، يهود آزارى با شكست دولت يهودى اسرائيل و جهودا (يهودا)،11 به ترتيب در 721 و 586 ق.م. توسط آشوريان و بابليان آغاز و در نتيجه با پراكنده شدن يهوديان به نقاط ديگر جهان ادامه يافت و به تدريج، روند رو به رشدى به خود گرفت؛ به گونه ‏اى كه نقطه اوج آن در آلمان هيتلرى به چشم مى ‏خورد. در اين دوره طولانى، يهوديان در امپراتورى روم، كشور لهستان، روسيه تزارى و... بارها سركوب و شكنجه شدند و تنها در سال 770 ش./1391م. هفتاد هزار نفر به دليل نپذيرفتن دين مسيح - عليه ‏السلام - در اسپانيا جان خود را از دست دادند. افزون بر آن، يهوديان همواره از حق مالكيت در برخى از مناطق جهان و نيز اشتغال در برخى حرفه ‏ها محروم بوده و اغلب در «گتو»ها12 به سر برده ‏اند.13 البته اين ادعاهاى صهيونيسم، به هيچ وجه قابل اثبات نيست؛ زيرا برخى از نمونه ‏هاى تاريخى يهودآزارى، مانند آن چه صهيونيست‏ ها درباره يهودسوزى در آلمان مطرح مى ‏كنند، بيش از حد بزرگ شده ‏اند. صهيونيست‏ ها در اين مورد، با سلطه ‏اى كه بر ابزارهاى تبليغى جهان و به ‏كارگيرى آن دارند، به مظلوم ‏نمايى پرداخته‏ اند. و نيز برخى قصه‏ هاى يهود آزارى، ساخته و پرداخته يهوديان و صهيونيست‏ هاست. هدف از اين دروغ‏ پردازى ‏ها اين بود كه به روند مهاجرت يهوديان به فلسطين و تأسيس يك دولت يهودى شتاب بخشند. ديويد بن‏گوريون‏14 (متوفاى 1352 ش./1972م.) مى ‏نويسد: «اگر قدرت داشتم، عده ‏اى يهودى را به كشورهاى مختلف مى ‏فرستادم تا يهودآزارى را تعمّداً به وجود آورند».15 شواهد ديگرى بر نادرستى ادعاهاى صهيونيسم در اين باره وجود دارد، كه عبارتنداز: 1. مهاجرت و پراكندگى يهوديان كه اغلب به دل‏خواه آنان و با هدف اقتصادى، به سوى پررونق ‏ترين سرزمين‏ها صورت گرفته ‏است. 2. يهوديان همواره در پهنه ‏اى گسترده از خاك امپراتورى عثمانى، در صلح و آرامش مى ‏زيسته ‏اند. 3. يهوديان در بريتانيا، فرانسه و آلمان قرون وسطى، تحت آزار نبوده ‏اند و حتى پس از عصر نوزايى، وضع اجتماعى آنان بهبود يافت. 4. رنج و دردى كه ميليون‏ها برده آفريقايى سياه پوست، در انتقال و اسكان اجبارى به غرب متحمل شده ‏اند، بيش از رنج و دردى است كه بر يهوديان وارد آمده است. جالب اين كه صاحبان برخى از كشتى ‏هاى حاملِ بردگان، سوداگران و بانك‏داران يهودى بوده ‏اند. 5. وقوع يهودآزارى را در حد پايينى مى ‏توان پذيرفت كه آن هم به ويژگى‏ هاى فردى و اجتماعى يهوديان، مانند جمع گريزى و اشتغال در مشاغل غير مولد، چون رباخوارى باز مى ‏گردد16 و نيز ريشه در منازعه دائمى كليسا و كنيسه دارد. به هر روى، نقش يهودآزارى ساختگى در تولد صهيونيسم، آن چنان بزرگ بود كه هرتصل آن را موهبت الهى ناميد. اگر صهيونيسم محصول يهودآزارى است، پس چرا صهيونيسم به نوعى يهودآزارى از طريق تبعيض بين يهوديان سفاردى و اشكنازى‏17 مبدل شده است؛ سؤالى كه صهيونيست همچنان آن را بى ‏پاسخ گذاشته ‏اند.18 سرمايه ‏دارى غرب و پيدايش صهيونيسم صهيونيسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمايه ‏دارى غرب به مرحله امپرياليسم نيز به شمار مى ‏رود. در اين دوره، همه قدرت‏هاى بزرگ، براى تأمين منافع استعمارى، فعالانه در پى يافتن جاى پايى محكم، در خاورميانه شدند. براى دست‏يابى به اين هدف، نخستين بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همكارى يهوديان عليه امپراتورى عثمانى دست زد كه البته در اين كار توفيقى به دست نياورد؛ سپس بيسمارك (صدراعظم سابق آلمان) براى پاسدارى از خط راه آهنى كه قرار بود از برن - شهرى در آلمان - به بغداد كشيده شود، اقدام به جذب و به ‏كارگيرى يهوديان كر؛19 امّا سرانجام، اين انگليس بود كه به آرزوى ديرينه‏ اش، يعنى خلق انديشه صهيونيسم و ترغيب يهوديان اروپاى شرقى، روسيه و غرب، براى مهاجرت به فلسطين و تشكيل يك دولت يهودى كه حافظ منافع آن كشور باشد، دست يافت.20 دلايل بسيارى در تأييد نقش قدرت‏هاى بزرگ استعمارى، به ويژه انگليس، در پديد آمدن صهيونيسم و رژيم اشغال‏گر قدس در دست است. در 1219 ش./1840م. روزنامه تايمز لندن اعتراف كرد كه پيشنهاد استقرار يهوديان در سرزمين فلسطين، مورد حمايت پنج قدرت بزرگ جهانى است؛ سپس هرتصل چنين فاش كرد: «بازگشت به سرزمين پدرانمان... از بزرگ‏ترين مسائل سياسى مورد علاقه قدرت‏هايى است كه در آسيا چيزى مى ‏جويند»؛ امّا همان‏گونه كه گذشت، انگليس گوى سبقت را از ديگر قدرت‏هاى اروپايى ربود و با ابداع انديشه صهيونيسم‏21 زمينه تأسيس رژيم غاصب اسرائيل را فراهم آورد. به بيان ديگر، پس از يك منازعه طولانى ميان صهيونيست‏ها، سرانجام صهيونيست‏هاى انگلوفيل،22 جناح وابسته به وايزمن، موفق به تثبيت فلسطين - مكان مورد نظر انگليس - به عنوان جايگاه نهايى يهوديان گشتند.23 يهوديان تنها نامزد تشكيل دولتى حافظ منافع غرب، در منطقه حساس و استراتژيك خاورميانه بودند؛ زيرا به عقيده لرد ارل شافتسبُرى هفتم،24 كه از رجال سياسى بريتانيا و نيز يك صهيونيست مسيحى بود، اسكان يهوديان در فلسطين نه تنها براى انگلستان كه براى سراسر دنياى متمدن ( غرب) سودمند خواهد بود. هرتصل نيز معتقد بود كه يهوديان مى ‏توانند حلّال مشكل غرب در خاورميانه باشند.ماكس نوردو، از صهيونيست‏هاى معروف، معتقد بود كه ما فرهنگ اروپايى را... همچنان حفظ خواهيم كرد... ما به اين فكر كه بايد آسيايى شويم، مى ‏خنديم». پيش‏تر نيز يك كشيش مسيحى پيشنهاد كرده بود، كه براى حفاظت از هندوستان زير سلطه انگليس، لازم است يهوديان در فلسطين ساكن شوند. به هر حال، صهيونيست‏ها خود را مشعل‏دار تمدن غرب مى‏ دانند؛ تمدنى كه در تلاش است تا دموكراسى را در خاورميانه و قلب آن حاكم كند.25 نتيجه اين كه نيازهاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نظامى غرب، به ويژه انگليس، موجب پديد آمدن جريان فكرى صهيونيسم و اسكان يهوديان در فلسطين گرديد؛ جريانى كه با غير دينى (سياسى) كردن يهوديت، در پى تحقق و حفظ منافع استعمارى در خاورميانه برآمد؛ در حالى كه يهوديت دين‏دار ممكن بود براى غرب خطرآفرين باشد.26 بورژوازى يهود:27 از اواخر قرن دهم شمسى/شانزدهم ميلادى، يهوديان سفاردى از اسپانيا و پرتقال طرد شدند و در كشورهاى عثمانى، هلند و فرانسه سكونت گزيدند. آنان به دليل مهارت در بانك‏دارى و با بهره‏ مندى از روابط تنگاتنگى كه با سفاردى ‏هاى عثمانى داشتند، به آسانى به عرصه تجارت جهانى وارد شدند و بدين ‏سان، نخستين گام را در شكل ‏دهى به بورژوازى يهود برداشتند.28 در قرن يازدهم شمسى/هيجدهم ميلادى نيز با ارتقاى وضع اجتماعى اروپاييان، موقعيت يهوديان، به ويژه در عرصه اقتصادى، بهبود يافت. اين امر، منجر به تلاش بيشتر بخشى از يهوديان براى رهايى از نظام گتو و ادغام در جوامع غربى و روى آوردن به مشاغل مولد و در نتيجه، گسترش و تثبيت قشر بورژوازى يهود گرديد.29 بورژوازى يهود، به صورت‏هاى گوناگون، در پديد آوردن صهيونيسم مؤثر افتاد. مهم‏ترين اهداف پيدايش صهيونيسم عبارتنداز 1. بورژوازى يهود، همگام و همراه با رشد و تكامل سرمايه‏ دارى غرب و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود مى ‏پندارد. در آن زمان، هرچند امپراتورى عثمانى از ضعف اقتصادى رنج مى‏برد، امّا به دست آوردن بازار داخلى آن به سادگى امكان‏پذير نبود و اين امكان، با مهاجرت بيشتر يهوديان به عثمانى - سرزمينى كه از نيروى كار ارزان عرب بهره‏مند بود - فراهم مى‏آمد. افزون بر اين، چنين اقدامى يهوديان غير فعال اقتصادى و بى‏علاقه به سرمايه‏ گذارى را به عناصر فعال اقتصادى، در امپراتورى عثمانى تبديل مى ‏كرد و يهوديان باقى مانده در غرب را نيز به سوى فعاليت‏هاى اقتصادى و سودآور30 سوق مى ‏داد.31 2. سرمايه ‏دارى يهود، براى جلوگيرى از افزايش تقاضاى مالى يهوديان فقير كه به كاهش ثروت آنان مى ‏انجاميد، خواهان طرد آنها بودند؛ از اين رو، با تشكيل دولت اسرائيل، اداره دولت يهودى را در دست گرفتند. بنابراين، بورژوازى يهود، هم در راندن يهوديان از اروپا و هم در اداره كردن آنان در فلسطين اشغالى، نقش اساسى داشته است. 3. بورژوازى يهود در آغاز، خواهان مهاجرت يهوديان به فلسطين نبود؛ بلكه به اعتراف حيم وايزمن، اوگاندا بيشتر مورد علاقه بازرگانان يهودى بود. در مرحله بعد نيز بورژوازى يهود در پى مهاجرت همه يهوديان به فلسطين نبود؛ بلكه خواهان آن بود كه شمار يهوديان به اندازه ‏اى كاهش يابد كه به رفاه اقتصادى آنان در غرب لطمه ‏اى وارد نسازد. ناحوم ساكولو در اين باره اعتراف مى ‏كند كه صهيونيسم نه به عنوان يك نهضت، بلكه به عنوان يك اقدام مالى و سرمايه ‏دارى ظهور كرده است؛ البته يافتن مكانى براى خوش گذرانى و نيز دست‏يابى به كنترل مجدد يهوديان، از ديگر هدف‏هاى بورژوازى يهود در خلق صهيونيسم شمرده شده است.32 صهيونيسم ادبى - سياسى پيش از تولد صهيونيسم سياسى، صهيونيسم ادبى پديد آمد و نخستين جرقه‏ هاى سياسى كردن دين يهود را برافروخت. به ديگر سخن، صهيونيسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و انديشه و آن‏گاه در عرصه سياست قد برافراشت. در اين روند، صهيونيسم ادبى، زبان عبرى را به خدمت گرفت و در گسترش آن كوشيد و يهوديان عبرى زبان را تشويق كرد و پاداش داد. به دنبال اين تلاش چند صد ساله، زبان عبرى كه به گفته بن‏گوريون، يك زبان ناگويا بود و در قلب‏ها مى ‏زيست و به نماز، شعر و ادبيات مذهبى اختصاص داشت، به جايگاهى دست يافت كه ديگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلكه زبان آينده، زبان رستاخيز و زبانى بود كه مى‏توانست يهوديان را به عنوان يك ملت يگانه در زير بيرق خويش گرد آورد.33 در عرصه قلم، انديشه، هنر، داستان، رمان و نمايش‏هاى بسيارى پديد آمد كه به ايفاى نقش در تولد صهيونيسم پرداختندكه در بين آنها اشعار مذهبى بن ‏هاله ‏وى (متوفاى 519 ش./1140 م.) به سود مقاصد صهيونيستى به كار رفت. كتاب «تلمود»34 (نگارش 1129 ش./1750 م.) انديشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامين ديزرائيلى (Benjamin disraeli) در رُمان «ديويد آلروى» (تأليف 1212 ش./1833 م.) شكلى از نژادپرستى افراطى يهودى را به تصوير كشيد. زيگموند فرويد (متولد 1235 ش./1856م.) بر لزوم اجراى تربيت صهيونيستى تأكيد ورزيد. جورج اليوت (Georg Eliot)در رمان «دانيل دروندا»35 (تدوين 1255 ش./1876م.) كه مهم‏ترين سند ادبى صهيونيسم به شمار مى ‏رود، ناممكن بودن ادغام يهوديان در تمدن‏هاى ديگر را گوشزد كرد. افزون بر اين تلاش‏ها، نگارش «دايرةالمعارف صهيونيسم و اسرائيل» (تأليف 1259ش./1880م.) به سهم خويش، زمينه‏ساز صدور اعلاميه بالفور36 گرديد كه آن نيز، از زمينه‏ هاى اساسى تأسيس اسرائيل به شمار مى ‏رود.37 برخى از افسانه ها نيز در پديد آوردن صهيونيسم دخيل بوده ‏اند. مهم‏ترين اين افسانه ‏ها، افسانه «يهودى سرگردان» يا يهودى دوره‏ گرد است. اين افسانه براى نماياندن زندگى سراسر آميخته با رنج ، محنت ،سرگردانى و بى ‏پناهى يهوديان به كار رفت و به تدريج زمينه ذهنى ضرورت تلاش براى رهايى يهوديان صهيونيست را در اواخر قرن دوازدهم شمسى/نوزدهم ميلادى فراهم آورد.38 ادبيات صهيونيستى، تنها به ترسيم چهره يهودى يا يهوديان ناراضى نپرداخته، بلكه كوشيده است ،چهره‏اى نيك و انسانى از يهوديان به دست دهد، تا آنان راه كسب امتيازات اجتماعى بيشترى را بازيابند و آن را براى ظهور صهيونيسم به كار گيرند. در مجموع، ادبيات صهيونيستى كوشيده است، تا با رواج همبستگى يهوديان جهان، مبارزه با تبليغات ضد صهيونيستى، رنج و ستم‏ديدگى يهوديت را به تصوير كشد ،و به پندار خود، وحشى ‏گرى اعراب عليه يهوديان را نمايان سازد و به ترويج انديشه برترى قوم يهود بپردازد.39 منبع مقاله: rasad.ir 4/11/84 ؛نويسنده:مرتضى شيرودى
پى ‏نوشت : 1. تئودور هرتصل - بنيانگذار صهيونيسم (Thedar Herzel) به شكل‏هاى گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و... نوشته مى ‏شود، ولى معمولاً آن را به صورت «هرتصل» مى‏ نگارند. 2 . ناحوم ساكولو (nahum sokolow) مورخ صهيونيستى است. 3. عبد الوهاب المسيرى، صهيونيسم ،ترجمه لواء رودبارى، ص 7 /حميد احمدى، ريشه ‏هاى بحران در خاورميانه، ص 3 / على آقا بخشى، پيشين، ص 423 / ب. پراهى، فريب خوردگان صهيونيسم، ترجمه ابوالقاسم سرّى، ص 27. 4. انسان رهايى بخش را در زبان عبرى «ما شياح» مى ‏گويند. 5. حميد احمدى، پيشين ص 3 / روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسى، ترجمه نسرين حكمى، ص 5 / عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 8. 6. هر كسى كه خواهان مهارت يهوديان جهان به فلسطين باشد، صهيونيست است، خواه يهودى باشد و يا نباشد. بنابراين، هر يهودى، صهيونيست نيست، و به عكس، برخى صهيونيست‏ ها غير يهودى ‏اند. 7. عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 14-7 / عادل توفيق عطارى، تعليم و تربيت صهيونيستى، ترجمه‏ ى مجتبى بردبار، ص 50 / روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، اسطوره‏ هاى بنيان‏گذار سياست اسرائيل، ترجمه‏ ى مجيد شريف، ص 23. 9. «حيم» يا «حيثم» يا «چيم وايزمن» (Chaim Weizman) پس از هرتصل، جامعه صهيونيستى را براى نيل به تأسيس اسرائيل رهبرى كرد. 10. يورى ايوانف، صهيونيسم، ترجمه‏ ى ابراهيم يونسى، ص 74 - 71 / عبدالوهاب المسيرى، پيشين ،ص 36. 11 . نام دولت ديگر يهودى، يهودا (= يهوذا) بود. 12. «گتو» Ghetto در گذشته به محله ‏اى در يك شهر گفته مى ‏شود كه يهوديان به اقامت در آن مجبور بوده ‏اند. 13. آلاسداير دراسدل و جرالد اچ. بليك، جغرافياى سياسى خاورميانه و شمال آفريقا، ترجمه‏ ى درّه ميرحيدر، ص 361. 14. ديويد داود بن گوريون (David Ben Gurion) در لهستان به دنيا آمد و در اسرائيل مرد. وى نخست‏ وزير اسرائيل در سال‏هاى نخستين تأسيس رژيم‏ Semitism - Anti .8 صهيونيستى بود. 15. پراهى، فريب خوردگان صهيونيسم، ص 6 / گالينا نيكيتينا، دولت اسرائيل، ترجمه ‏ى ايرج مهدويان، ص 32. 16 . يورى ايوانف، پيشين، ص 32 و 40 و 74 و 71 / عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 75 و 24. 17. سفاردى (Sepharadi) و اشكنازى (Ashkanase) به ترتيب به يهوديان مهاجر اروپاى شرقى و شمال غرب اروپا به اسرائيل اطلاق مى ‏شود. 18 . عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 88. 19. پيش از جنگ جهانى اول، صهيونيست‏ها به آلمان دل بسته بودند، ولى با مشاهده شكست قريب ‏الوقوع آلمان و پيروزى انگليس، به آن روى آوردند. 20 . يورى ايوانف، پيشين، ص 54 و 48 و 45 و 13. 21 . به عقيده ماكس نوردو (Max Nordau) يكى از رهبران صهيونيست‏ها در قرن بيستم ميلادى، صهيونيسم اختراع انگليس است. ر.ك: يورى ايوانف، پيشين، ص 51. 22. انگوفيل به افراد وگروه‏هايى مى ‏گويند كه گرايش و وابستگى شديد به انگليس دارند. 23 . يورى ايوانف، پيشين، ص 85، 51، 47 و 18.24 . عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 54، 12، 8 و 5 / 26 . عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 29. 27. بورژوازى (Bourgeoisie) براى طبقه سرمايه ‏دار نيز به كار مى‏رود. ر.ك: على آقابخشى، پيشين، ص 2635. عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص‏28. Eart shafes bury Seventh 29. . به عقيده ايوانف، بورژوازى يهود محصول رنسانس نيست، بلكه پيش از آن نيز وجود داشته است. ر.ك: يورى ايوانف، پيشين،ص 20-26. 29 . عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 8، 7 و 2. 30. ماير ويلنر (Mcir Vilner) سياستمدار اسرائيلى مى ‏گويد: «صهيونيسم نماينده ايدئولوژى ارتجاعى يهوديان بورژوازى طرفدار امپرياليسم است.» ر.ك: پراهى، پيشين، ص 30. 31 . المسيرى، پيشين، ص 55، 40، 17 و 9. 32 . يورى ايوانف، پيشين، ص 83، 82 و 52 / نيكيتينا، دولت اسرائيل، ص 31. 33 . غسان كنفانى، نگاهى به ادبيات صهيونيسم، ترجمه موسى بيدج، ص 13-23. 34 . تلمود يا تعليم، كتابى است شامل دو بخش كه يكى را «مشنا» و ديگرى را «گمارا» گويند. مشنا، مجموع تعاليم مختلف يهود است و گمارا، تعليمات و تفاسيرى است كه پس از تكميل مشنا در مدارس عاليه يهود به وجود آمد. ر.ك: روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسى، ص‏181.Deranda .35 36 . اعلاميه بالفور (Deslavation Balfeur) از سوى لرد آرتور بالفور(Lord Arthur James Balfeur) وزير امور خارجه وقت انگليس صادر شد. مفاداين اعلاميه به پيشنهاد وى در كنفرانس سان ريمو (San Remo) -شهرى در ايتاليا به تأييد متفقين رسيده بود. Daniel 37 . روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسى، ص 47، 42، 33 و 28 / عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 14-17 در اين‏جا بايد به ترجمه عبرى كتاب جلعاد (Gilead) -نام منطقه‏اى در شرق اردن اشاره كرد كه ركورد بى سابقه‏ اى در فروش نشريات عبرى برجاى گذاشت. 38 . كنعانى، نگاهى به ادبيات صهيونيسم، ص66، 57. 39 . همان، ص 81، 71، 43، 41 براى مطالعه و آگاهي بيشتر ر.ك: 1- پرونده اسرائيل صهيونيزم سياسى روژه گارودى 2- اختاپوس صهيونيسم عبدالرحمن الرفاعى فؤاد، ترجمه: صلاح الدين عباسى 3- صهيونيسم، نژاد پرستى عريان شاهاك اسراييل، ترجمه: اصغر تفنگساز 4- صهيونيسم در فلسطين ميرى جريس، ترجمه: منوچهر فكرى 5- صهيونيسم عبدالوهاب 6- مسأله فلسطين و ماهيت طرح صهيونيسم راشد الغنوشى، ترجمه: سيد هادى خسروشاهى 7- صهيونيسم يورى ايوانف 8- سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار اكرم زعير، ترجمه: اكبر هاشمى رفسنجانى 9- جهان زير سلطه صهيونيسم سپاه پاسداران انقلاب اسلامى10- افسانه‏ هاى بنيانگذاران اسرائيل،روژه گارودى11- محاكمه آزادى روژه گارودى 12- بررسى سير تحول دولت در سرزمين فلسطين اسداللّه‏ رضايى 13- فرق يهود و صهيونيسم · مهدي و انقلاب/ سخنراني حسن رحيم پور 14- يهود و صهيونيسم‏. مؤلف: احمد كريميان

منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت