واکنش های متفاوت و متضاد بهزاد فراهانی درباره خروج دخترش

بهزاد فراهانی از همان ابتدای خروج دخترش واکنش های متفاوت و متناقضی را از خود نشان داد. با کنار هم قراردادن این واکنش ها می توان یک نوع موقعیت سنجی را در حرف های او دریافت کرد که براساس جو حاکم بر جامعه و نحوه ی پرداخت رسانه به آن مسئله بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واکنش های متفاوت و متضاد بهزاد فراهانی درباره خروج دخترش

بهزاد فراهانی از همان ابتدای خروج  دخترش واکنش های متفاوت و متناقضی را از خود نشان داد. با کنار هم قراردادن این واکنش ها می توان یک نوع موقعیت سنجی را در حرف های او دریافت کرد که براساس جو حاکم بر جامعه و نحوه ی پرداخت رسانه به آن مسئله بود.

بخش اجتماعی تبیان

چند سالی است که از خروج پر سر و صدای گلشیفته؛ یعنی دختر جناب بهزاد فراهانی می گذرد؛ اما شور بختانه و یا خوشبختانه با پوشش خبری و پرداختن رسانه های داخل به فعالیت های او، همچنان نام او را هر از چند گاهی می شنویم.
شوربختانه بودن این اتفاق آن است که در مواجهه با این رفتار و حرکت هیچ پاسخ و واکنشی درخور از سوی جامعه هنر به آن داده نشد و همچنان با یک کلیک ساده شاهد آن هستیم که در برخی از رسانه های وطنی به روزترین اخبار و رویدادهای مربوط به این شخص را می توان یافت.
در مقابل شوربختی در دسترس بودن اخبار؛ می توان مطلع شدن مردم از ولنگاری های این شخص را می شود قسمت خوشبختانه این اتفاق دانست.
 البته این نکته در همان سالهای ابتدایی می توانست نکته مثبتی تلقی شود و حالا دیگر نیازی به بازنشر آن اخبار احساس نمی گردد. علت بیان این مسئله به دلیل واکنش های اولیه به کوچ این شخص است.
 آن روزها که فیلم "یک مشت دروغ"  (bodies of lies) دست به دست می چرخید و اظهار نظرها نسبت به آن بیان می شد؛ عده ای در دفاع از این حرکت آن را صرفاً یک تجربه ی هنری می دانستند و حرفه بازیگری را فارغ از مناسبات سیاسی هنوان می کردند؛ اما این اظهار نظرها با رونمایی از هنرنمایی های بعدی آن شخص به سمت و سوی دیگری کشیده شد و حالا همان ها که از مرز بین هنر و سیاست می گفتند؛ رفتارهای او را نوعی اعتراض به شرایط موجود ایران می دانند!
بهزاد فراهانی از همان ابتدای خروج  دخترش واکنش های متفاوت و متناقضی را از خود نشان داد. با کنار هم قراردادن این واکنش ها می توان یک نوع موقعیت سنجی را در حرف های او دریافت کرد که براساس جو حاکم بر جامعه و نحوه ی پرداخت رسانه به آن مسئله بود.
 در روزهای نخستین زبان بهزاد فراهانی و حتی همسرش تنها به تکذیب گشوده شد؛ اما پس از آنکه رضایت و حمایت بخش کوچکی از اجتماع و بخش نسبتاً بزرگتری از جامعه ی هنر را دید برخلاف واکنش های قبلی؛ رفتار دخترش را مایه مباهات خود دانست!
بهزاد فراهانی در سالهای اولیه از سوالهای مرتبط با دخترش فرار می کرد و حتی در قالب نقل یک خاطره غیر مستقیم رفتار دخترش را مورد مذمت قرار داده و از بی چارگی خود در برخورد با او می گفت.
 اما همین آقای فراهانی با تغییر نسبیِ فضای پیرامون دخترش تغییر موضع داد و پس از آن با زبان تمجید از وی یاد کرده و می کند. فراهانی در آخرین اظهار نظرش در تعریف از دختر خود او را فرزند ایران خواند و قدرت بازیگری او را با مقایسه نمودن با بزرگانی نظیر "ملینا مرکوری و گرتا گاربو" به تمجید از هنر بازیگری وی پرداخت.

در این اظهار نظر آقای فراهانی چند نکته وجود دارد. اینکه شخصی دختر خوش سابقه ی خود را با نام دختر ایران بنامد بر اساس چه معیاری است؟ آیا محل تولد و زاده شدن از پدر و مادری ایرانی را ملاک قرا می دهد و یا نکند می خواهد او را از سر افتخار دختر ایران بداند؟
 تعمیم دادن یک شخص به یک کشور و یا از سلاله ی خاک یک کشور خواندن شخصی که رفتارش هیچ قرابتی با فرهنگ آن کشور ندارد؛ غیر ازآنکه فراری رو به جلو باشد چه معنی دیگری دارد؟ آیا صرف کسب یک موفقیت آنهم تنها از حیث کمی و حضور در چند اثر خارجی باعث می شود ماهیت رفتارهای متناقض با فرهنگ جامعه ایرانی و اسلامی فراموش شده و حالا مایه ی مباهات مردم تلقی گردد؟
مرور آثار دختر بهزاد فراهانی نکته ی عیانی را در دل خود دارد که اگر او حتی از دید صرفاً هنری هم به آن نگاه کند بعید است که بتواند نقطه ی درخشانی را در آن بیابد. آیا فراهانی پدر در مشاهده ی آثار دخترش به شخصیت عموم کاراکترهای او هم توجه دارد و یا تنها بازی درخشان را نشانه ی موفقیت او می داند؟ اگر دختری در چارچوب حد و حدود سینمای ایران ایفاگر همان نقش ها باشد باز هم مورد ستایش قرار می گیرد و یا به دلیل بازی در نقش کاراکترهای دسته چندمی توجهی به او نمی شود؟
دخترِ فراهانی برهنگی را به عنوان یکی از ابزار مرسوم در مطرح شدن در جامعه ی هنری غرب به جان خرید و با وجود آنکه پاداش و توجه درخوری را در مقابل آن ندید باز هم در آن غوطه ور شد.

 آیا بهزاد فراهانی چنین رفتاری را تنها از منظر پروسه معمول در غرب برای رسیدن به شهرت می بیند و توجهی به اخلاق فروخته شده در پس آن ندارد؟ آیا موفقیت و پیشرفت به قیمت کنار گذاشتن و یا نادیده گرفتن مسائل اخلاقی در نظر یک مرد ایرانی دارای جایگاه و ارزش است؟ فراهانیِ سپید موی و با تجربه؛ این چنین الگوی رفتاری را در کجای تاریخ این کشور دیده که از رویان مشق می کند و سر پر زباد و سرشار از مباهاتش را بالا می گیرد؟
البته در بروز این مسئله مقصر دیگری وجود دارد که فارغ از رفتار خانواده ی فراهانی ها است. رجوع پی در پی رسانه ها به بهزاد فراهانی و پی گیری حال  و روز دخترش از او پایه گذار بیان مطالبی شد؛ که با دست به دست چرخیدن آن قبح رفتارهای دختر او نیز در جامعه ریخته شد.
 این تابوشکنی از لطیفه گویی در مورد دختر فراهانی تا لذت بردن از ژس های برهنه و همچنین از تعریف و تمجیدهای آن چنانی طیف شبه روشنفکر بدنه سینمای ایران را در برمی گیرد. فعالیت در این فضا و اشاعه گری منکر و رفتار مستهجن از سوی عوامل مختلف و افراد فعال در حوزه رسانه؛ اگر از رفتارهای ولنگار آن شخص بدتر نباشد بی اثرتر نیست.
 شاهد مثال این مطلب هم تغییر موضع و حرف های بهزاد فراهانی نسبت به قبل است. شاید یکی از دلایل تغییر ادبیات او نسبت به دخترش؛ مناسب بودن شرایط برای افتخار کردن به چنان دختری با چنان رفتارهایی است.
شاهد مثال پاراگراف پیشین یک اقدام به جستجو به روشی ابتدایی است. اگر در موتور جستجوی گوگل نام و نام خانوادگی آن شخص را جستجو کنید نتایج حاصل تا مورد بیستم همگی سایت های داخلی و یا غیر فیلتر است. این نمونه کوچکی است از داغ نگه داشتن تنور این بحث توسط رسانه ها؛ حال آنکه برخی از آنها به بررسی مد لباس استفاده شده توسط او در ایام مختلف سال هم می پردازند.
محکوم بودن رفتارهای دختر این شخص تنها به واسطه ی دین و شرع نیست؛ چرا که ممکن است یکی از همان روشنفکرنمایان توجیه گر بگوید که اصلاً شاید این فرد مسلمان نباشد و شما گیر بی ربط به او می دهید؛ اما نکته این جا است که این رفتار در فرهنگ ایران نه تنها هیچ جایگاهی ندارد؛ بلکه برهنگی و افتخار به برهنگی در هیچ کجای فرهنگ این سرزمین جای ندارد.
با این اوصاف یک نفر از آقای فراهانی باید به بپرسد که او چطور به خودش اجازه می دهد که یک چنین فردی را دختر ایران بنامد؟
بد نیست بهزاد فراهانی تصویر کتیبه های هخامنشی را به نظاره بنشیند و یا گوشه هایی ادبیات پارسی را مرور نماید تا در آن از ماهیت یک بانوی ایرانی بیشتر بداند و این نکته را از یاد مبرد که وجه تمایز یک مرد ایرانی، غیرتمند بودن اوست. چنانکه روانشاد مهدی حمیدی شیرازی در وصف غیرتمندی سلطان جلال الدین خوارزمشاه در برابر تازش وحشیانه ی مغولان به سرزمین بزرگ ایران؛ حفظ ناموس و دوری جستن از بدنامی را حتی به قیمت به آب انداختن زن و فرزند می داند و در نقطه عطف روایت حماسه شاعر می گوید:
پس آنگه كودكان را یك به یك خواست   نگاهی خشم آگین در هوا كرد

به آب دیده اول دادشان غسل         سپس در دامن دریا رها كرد:

بگیر ای موج سنگین كف آلود      ز هم واكن دهان خشم، وا كن!

بخور ای اژدهای زندگی خوار       دوا كن درد بی درمان، دوا كن!

زنان چون كودكان در آب دیدند      چو موی خویشتن در تاب رفتند

وزان درد گران، بی گفتهِ شاه        چو ماهی در دهان آب رفتند

شهنشه لمحه ای بر آبها دید         شكنج گیسوان تاب داده

...

چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار     از آن دریای بی پایاب، آسان

به فرزندان و یاران گفت چنگیز كه:   گر فرزند باید، باید این سان!



منبع:خبرگزاری الف

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت