دوقلوهای تازه وارد
دوقلوهای تازه وارد
من امروز صاحب یک خواهر و برادر دو قلو شدم. اسمشون سارا و سینا است. اونا خیلی شبیه همند. مامانم برای سارا لباس های صورتی و برای سینا لباس های آبی خریده. اینطوری بهتره، چون من می تونم آن ها را از هم تشخیص بدم.
مامان خیلی کار داره. آخه اون دو تا همیشه با هم گریه می کنند و غذا می خوان. هر دو تا با هم خوابشون می گیره و مامانم مجبوره اونا رو با هم بخوابونه. مامانم خیلی خسته می شه. خیلی دلم براش می سوزه.
امروز با خودم تصمیم گرفتم به مامانم بگم اگه کاری از من برمی آد بهم بگه تا بهش کمک کنم.
مامان گفت: وقتی من به سارا غذا می دم تو هم شیشه شیر سینا را بهش بده ولی فقط مواظب باش تا مشکلی پیش نیاد. من هم به مامانم نگاه کردم و مثل اون غذای سینا را دادم.
وقتی مامانم می خواد اونا رو حموم کنه من لباساشون رو آماده می کنم. البته مامان قبلش بهم یاد داده چه جوری این کار رو انجام بدم.
یا وقتی مامان داره آشپزی می کنه من اونا رو تو گهواره تکون تکون می دم تاخوابشون ببره. البته این کار رو خیلی آروم می کنم چون اونا خیلی کوچولواند. بعضی وقتها هم براشون شعر می خونم آخه اونا خیلی شعر دوست دارن.
مامانم بهم می گه: عزیزم تو خیلی مهربونی و به من خیلی کمک می کنی. من تو رو خیلی دوست دارم و ازت راضی ام.
من از این حرف مامانم خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم از این به بعد بیشتر مراقب سارا و سینا باشم.
نعیمه درویشی
بخش کودک و نوجوان تبیان
مطالب مرتبط: