مقام امامت؛ وراثت یا لیاقت؟!
مقام امامت؛ وراثت یا لیاقت؟!
تلخىها و شیرینىهاى زندگى، همه ابزار امتحان هستند. گاهى افرادى با شدائد و مصائب آزمایش مىشوند و برخى دیگر با رفاه، و ناگزیر همه مردم حتّى انبیاء مورد امتحان قرار مىگیرند. این امتحانات و آزمایشها براى رشد و پرورش مردم است.
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (بقره 124)
و (به خاطر بیاور) هنگامى كه پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونى آزمایش كرد و او به خوبى از عهده آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من نیز (امامانى قرار بده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمكاران نمىرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شایسته این مقامند.)
حضرت ابراهیم علیه السلام در بین انبیاء، جایگاه و منزلت خاصّى دارد. نام آن بزرگ مرد، 69 مرتبه و در 25 سوره قرآن آمده و از او همانند پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله به عنوان اسوه و نمونه براى بشریّت یاد شده است.
در برخى از آیات، آن بزرگوار در ردیف اخیار، صالحان، قانتان، صدّیقان، صابران و وفاكنندگان شمرده شده است.
در بزرگداشت این پیامبر بزرگ، خداوند تعابیر خاصّى بكار برده و حتّى یكى از اسرار حج را یادآورى و زنده نگهداشتن ایثارگرىها و از خودگذشتگىهاى حضرت ابراهیم علیه السلام گفتهاند.
آن مرد الهى، در عرصههاى گوناگون با انحراف و شرك مبارزه كرد برهان و استدلال او در مقابل ستارهپرستان و ماهپرستان، مبارزه عملى او با بتپرستان، احتجاج او در برابر نمرود و سربلندى او در آزمایشات دیگر، از او انسانى اسوه و نمونه ساخت كه خداوند او را به مقام امامت نصب نمود.
در قرآن حدود بیست مرتبه مسئله آزمایش و امتحان مطرح شده و از سنّت هاى الهى است.
هدف آزمایش
آزمایش براى آگاه شدن خداوند نیست، زیرا او از پیش همه چیز را مىداند، این آزمایشها براى ظهور و بروز استعدادهاى نهفته و تلاش و عمل انسانهاست. اگر انسان كارى نكند، استحقاق پاداش نخواهد یافت.
ابزار آزمایش
تلخىها و شیرینىهاى زندگى، همه ابزار امتحان هستند. گاهى افرادى با شدائد و مصائب آزمایش مىشوند و برخى دیگر با رفاه، و ناگزیر همه مردم حتّى انبیاء مورد امتحان قرار مىگیرند. این امتحانات و آزمایشها براى رشد و پرورش مردم است.
ابراهیم علیه السلام در هر آزمایشى كه موفّق مىشد، به مقامى مىرسید:
در مرحله نخستین، عبد اللّه شد. سپس به مقام نبى اللّهى رسید. و پس از آن رسول اللَّه، خلیل اللَّه و در نهایت به مقام امامت و رهبرى مردم منصوب گردید. (كافى، ج 1 ص 175)
مراد از «بِكَلِماتٍ» در آیه، امتحانات سنگین است كه حضرت ابراهیم از همهى آنها پیروز بیرون آمد. نه عمو، نه همسر و نه فرزند هیچ كدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند. با آنكه ابراهیم تحت سرپرستى عمویش آزر بود، امّا با بتپرستى او و جامعهاش به مبارزه برخاست و بتشكن بزرگ تاریخ گردید و آن گاه كه از سوى خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحراى مكه ساكن نموده و براى تبلیغ به نقطهاى دیگر برود، بىهیچ دلبستگى، آنها را به خدا سپرد و رفت. همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضاى خدا را بر هواى دل ترجیح داد و كارد بر گلوى فرزند نهاد. امّا ندا آمد كه قصد ما كشتن اسماعیل نبود، بلكه امتحان ابراهیم بود.
حضرت ابراهیم علیه السلام، مقام امامت را براى نسل خود نیز درخواست نمود، پاسخ آمد كه این مقام عهدى است الهى كه به هر كس لایق باشد عطا مىشود. در میان نسل تو نیز كسانى كه شایستگى داشته باشند، به این مقام خواهند رسید. چنان كه پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله از نسل ابراهیم علیه السلام است و به این مقام رسید، ولى كسانى كه دچار كوچكترین گناه و ستمى شده باشند، لیاقت این مقام را ندارند.
ابراهیم علیه السلام تنها پیامبرى است كه مشركان و یهود و نصارى، همه خود را پیرو و در راه او مىدانند. در این آیه ضمن تجلیل از ابراهیم علیه السلام، به طور غیر مستقیم به همه مىفهماند كه اگر به راستى او را قبول دارید، دست از شرك برداشته و همانند او تسلیم محض اوامر الهى باشید.
این آیه یكى از آیاتى است كه پشتوانه فكرى و اعتقادى شیعه قرار گرفته است كه امام باید معصوم باشد و كسى كه لقب ظالم بر او صدق كند، به مقام امامت نخواهد رسید.
این آیه، مقام امامت را «عَهْدِی» گفته است، پس آیه «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» (بقره ، 40) یعنى اگر شما به امامى كه من تعیین كردم وفادار بودید و اطاعت كردید من نیز به نصرت و یارى كه قول دادهام وفا خواهم كرد.
امام از سوى خدا تعیین مىشود!!
از آیه مورد بحث، استفاده مىشود كه امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) باید از طرف خدا تعیین گردد، زیرا:
اولاً- امامت یك نوع عهد و پیمان الهى است و بدیهى است چنین كسى را باید خداوند تعیین كند كه او طرف پیمان است.
ثانیا- افرادى كه رنگ ستم به خود گرفتهاند و در زندگى آنها نقطه تاریكى از ظلم- اعم از ظلم به خویشتن یا ظلم به دیگران- و حتى یك لحظه بت پرستى وجود داشته باشد، قابلیت امامت را ندارند و به اصطلاح امام باید در تمام عمر خود معصوم باشد.
آیا كسى جز خدا مىتواند از وجود این صفت آگاه گردد؟
و اگر با این معیار بخواهیم جانشین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را تعیین كنیم كسى جز امیر مۆمنان على (علیه السلام) نمىتواند باشد.
جالب اینكه نویسنده" المنار" از قول ابى حنیفه نقل مىكند كه او معتقد بود، خلافت منحصرا شایسته علویان است و به همین دلیل شورش بر ضد حكومت وقت (منصور عباسى) را مجاز مىدانست و به همین دلیل او حاضر نشد منصب قضاوت را در حكومت خلفاى بنى عباس بپذیرد.
نویسنده المنار سپس اضافه مىكند كه" ائمه اربعه اهل سنت" همه با حكومت هاى زمان خود مخالف بودند و آنها را لایق زعامت مسلمین نمىدانستند، چرا كه افرادى ظالم و ستمگر بودند. (المنار جلد اول صفحه 457- 458)
ولى عجیب است كه در عصر ما بسیارى از علماى اهل تسنن، حكومت هاى ظالم و جبار و خودكامه را كه ارتباطشان با دشمنان اسلام، مسلم و قطعى است و ظلم و فسادشان بر كسى پوشیده نیست، تایید و تقویت مىكنند و آنها را " اولوا الامر" و" واجب الاطاعه" نیز مىشمرند.
پیامهای آیه:
1 ـ پیامبران نیز مورد آزمایش الهى قرار مىگیرند. «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ»
2 ـ براى منصوب كردن افراد به مقامات، گزینش و آزمایش لازم است. «إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ» ، «بِكَلِماتٍ»
3 ـ منشأ امامت وراثت نیست، لیاقت است كه با پیروزى در امتحانات الهى ثابت مىگردد. «فَأَتَمَّهُنَّ»
4 ـ پستها و مسئولیّتها باید تدریجاً و پس از موفّقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود. «فَأَتَمَّهُنَّ»
5 ـ امامت، مقامى رفیع و از مناصب الهى است. امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود. «إِنِّی جاعِلُكَ»
6 ـ امامت، عهد الهى است و همیشه باید این عهد میان خدا و مردم باشد. «عَهْدِی»
7 ـ از اهمّ شرایط رهبرى، عدالت و حسن سابقه است. هر كس سابقه شرك و ظلم داشته باشد، لایق امامت نیست. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (در تفسیر أطیب البیان به نقل از امالى طوسى آورده است: ابن مسعود از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نقل مىكند كه خداوند فرمود: «من سجد لصنم دونى، لا اجعله اماماً» «انا و علىّ بن ابى طالب لم یسجد احدنا لصنم قطّ» یعنى هر كس براى بتى سجده كند من او را امام و رهبر قرار نمىدهم» «و من و على بن ابى طالب، هیچ كدام از ما هرگز به بت سجده نكرده است.)
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور ج 1
تفسیر نمونه ج 1
تفسیر المنار ج 1
کافی ج 1
مطالب مرتبط:
منشأ امامت، موروثی یا موهبتی؟!
دلایل عقلی اثبات امامت؛ قاعده لطف