نقش مدارس در تشدید یا درمان مشکلات روانی نوجوانان

کودکان و نوجوانان می‌توانند دلسوزی و محبت و کمک به یکدیگر را در مدرسه بیاموزند و برای حل مشکلات یکدیگر احساس مسئولیت و دلسوزی کنند. اگر آن ها این کارها را نیاموزند و هر کاری را فقط برای خودشان انجام دهند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش مدارس در تشدید یا درمان مشکلات روانی نوجوانان

وقوع حوادث ناگوار و سوء قصدهایی که در مدارس کشورهای غربی انجام می‌شود نشان می‌دهد که نقش مدارس در تشدید و یا درمان مشکلات روانی نوجوانان برجسته است تا جایی که روانشناسان از نقش مدرسه در ایجاد احساس موفقیت فرد در زندگی و از وجود مهر و محبت در مدرسه به‌عنوان عاملی برای کمک به سلامت روان آن ها صحبت می‌کنند.

چنین چیزی هم کاملاً به رویکرد مسئولان مدرسه و در پی آن معلمان بستگی دارد.

 

مدارسی که رویکرد خود را در آموزش و پرورش بر گسترش ارزش‌های والای انسانی بنا کرده باشند در کشور ما وجود دارند و نتیجه بسیار خوبی هم به جا گذاشته‌اند.

 

به‌عنوان مثال یک دانشجوی پزشکی که دوستان و همکلاسی‌هایش همه به دلیل کمک و همدلی‌اش به خوبی از او یاد می‌کنند و مورد علاقه دوستان و همکلاسی‌هایش است، در یکی از این دبیرستان‌ها پرورش یافته است. او در توصیف مدرسه‌ای که در آن تحصیل کرده می‌گوید:

«در مدرسه ما همه چیز بر اساس محبت و عاطفه بود. این طور نبود که بخواهیم خودمان موفق شویم و دیگران شکست بخورند، بلکه دوست داشتیم همه با هم موفق شویم. به خاطر همین من می‌دانم که همه بچه‌های مدرسه ما در هر شرایطی که قرار می‌گیرند چه وارد دانشگاه شوند و چه نه، موفق هستند».

 

برعکس ما با نوجوانان و جوانانی مواجه می‌شویم که رفتارشان، دیگران را از خود می‌راند. به‌عنوان مثال نوجوانی که در یک مدرسه خاص و مشهور درس خوانده، همه جا می‌خواهد بگوید که از دیگران برتر است چون در این مدرسه درس خوانده. او از نظر دیگران فردی خودخواه است و به هر وسیله ممکن حتی به بهای ناکام کردن دیگران می‌کوشد از همه جلوتر باشد. او هیچ دوستی ندارد و تنها است. او بیشتر یک فرد عصبی است که همه از او گریزانند. او در زمینه درسی فردی موفق است ولی در زمینه ارتباطات اجتماعی و انسانی فردی کاملاً‌ ناموفق است.

 

این نمونه‌ها مربوط به نوجوانان موفق در تحصیل است. در حالی که تجربه نشان داده اگر نوجوانان به خاطر زندگی خانوادگی و شیوه رفتاری رایج در مدرسه از نظر تحصیلی و عاطفی دچار سرخوردگی و ناکامی شوند به افرادی با رفتارهای نابهنجار تبدیل می‌شوند و هزینه‌های زیادی را بر جامعه تحمیل می‌کنند. چنان که بیشتر نوجوانانی که به‌عنوان نمونه در کشورهای اروپایی دست به کشتار زده‌اند در مدرسه افرادی منزوی بودند.

 

کودکان و نوجوانان می‌توانند دلسوزی و محبت و کمک به یکدیگر را در مدرسه بیاموزند و برای حل مشکلات یکدیگر احساس مسئولیت و دلسوزی کنند. اگر آن ها این کارها را نیاموزند و هر کاری را فقط برای خودشان انجام دهند احساس مسئولیت اجتماعی را نمی‌آموزند و نقش محبت هم در محیط زندگی‌شان از جمله مدرسه کم می‌شود.

 

سیمین احمدیان راد نیز می‌گوید:

«عده‌ای از روانشناسان عقیده دارند که احساسات انسان ایجاد کننده رفتار او است. از نظر تربیتی این عقیده اهمیت زیادی دارد. اگر دانش‌آموزی احساس کند که معلمش او را دوست دارد، رفتارش نسبت به آن معلم دوستانه خواهد بود و به درس آن معلم نیز علاقه‌مند خواهد شد. در مقابل اگر احساس کند که معلم او را دوست ندارد، احتمالاً نسبت به درس آن معلم نیز علاقه‌ای نخواهد داشت. معلمانی که رفتار انسانی دارند، دانش‌آموزانی با صفات انسانی و علاقه‌مند به مدرسه به وجود می‌آورند.

در حالی که معلمان بی‌توجه به روابط انسانی دانش‌آموزانی افسرده و گریزان از مدرسه تربیت می‌کنند. اعتقاد و پندار معلم درباره نوع رفتار دانش‌آموز و توانایی‌های او و نحوه استفاده از این عوامل می‌تواند شخصیت دانش‌آموز را در مسیر خاصی پرورش دهد».

 

وی می‌افزاید: «کمبود محبت اکثراً باعث ایجاد احساس تحقیر و کوچک شمرده شدن می‌شود، در نوجوان عقده حقارت ایجاد می‌کند و وی را حسود و کینه توز می‌کند و یا باعث احساس تنهایی و انزوا می‌گردد. اگر مدرسه تنها به محتوای کتاب بها دهد، دانش‌آموز در مدرسه نحوه سازگاری و ابراز احساسات را فرا نمی‌گیرد.

نقش مدرسه به حدی تعیین کننده است که یک نوجوان صرف نظر از زندگی خانوادگی‌اش در صورتی که در مدرسه احساس موفقیت، هویت و دوست داشته شدن کند، می‌تواند تبدیل به فردی موفق در زندگی شود.

به عبارتی معلمان و دانش‌آموزان با ایجاد رابطه صحیح با او می‌توانند آلام و سرخوردگی‌هایشان را جبران کنند».

اما متأسفانه همه مدارس هنوز به نقش تعیین کننده خود پی نبرده‌اند.

بسیاری از آن ها نقش خود را تنها در موفق شدن نوجوان در تحصیل و یاد گرفتن محتوای کتاب درسی منحصر می‌کنند و در نتیجه اگر نوجوانی در تحصیل احساس ناتوانی کند صدمات جبران ناپذیری می‌خورد. در حالی که مدارس می‌توانند به هر نوجوانی امکان استفاده منطقی از توانایی‌هایش و نیل به موفقیت را بدهند.

 

کسی که در مدرسه مورد محبت قرار می‌گیرد و از جانب معلمان و همکلاسی‌ ها به او کمک می‌شود و یا می‌آموزد که محبت کند و به دیگران کمک کند، می‌تواند ناکامی‌هایش را در تحصیل و زندگی به فراموشی بسپارد و یا آن ها را جبران کند. او فردی متعادل خواهد بود و اجتماع را هم از خود منتفع می‌کند. به این ترتیب دایره افراد بزهکار نیز روز به روز کوچک‌تر می‌شود.


مرکز یادگیری سایت تبیان - نویسنده: حمیده احمدیان راد

تهیه: ستاره نوربخش - تنظیم: مریم فروزان کیا

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت