بزرگداشت حافظ
حافظ از چه شاعرانی تأثیر پذیرفته است
· تأثیر پذیری حافظ از سعدی شیرازی
· تأثیر پذیری حافظ از نظامی گنجوی
· تأثیر پذیری حافظ از عطار نیشابوری
· تأثیر پذیری حافظ از خواجوی کرمانی
یکی از ابواب مهم حافظ شناسی کندو کاو در کم و کیف تأثیر سخن پیشینیان بر سخن حافظ است. این بحث و فحص از یک سو تا حدودی اعجاب ما را به هنرمندی حافظ کاهش می دهد؛ چرا که پیشینه بسیاری مضامین و اندیشه ها و صنایع و ظرایف شعری او را در آثار پیشینیان می یابیم. ولی از سوی دیگر تعجب و اعجاب دیگری در ما برمی انگیزد که پی می بریم حافظ تا چه حد سخن شناس و طبعش نسبت به ظرایف آثار دیگران حساس بوده است. چنانکه به حق مشهور است، حافظ اغلب، بلکه همه مضامین یا صنایع مقتبس از دیگران را از صاحبان اصلی آنها بهتر ادا می کند. تصور نمی کنم که حافظ حتی یک مضمون مقتبس را به خوبی اصل اولیه اش، و خوبتر از آن باز آفرینی و تکمیل نکرده باشد. مهم این است که آنچه خوبان در مجموع دارند، حافظ به تنهایی دارد.
در این بحث مراد از پیشینیان، بزرگان سخن فارسی است که عصرشان مقدم بر حافظ بوده؛ همچنین توسعاً معاصران او را نیز در نظر داشته ایم، که بعضی از آنها اگر هم شاعر طراز اول شمرده نمی شوند، ولی بده و بستان هنری حافظ با آنها به میزان قابل توجهی بوده، نظیر کمال خجندی، شاه نعمت الله ولی، عماد فقیه و سلمان.
اگر سخن را از رودکی آغاز کنیم باید گفت حافظ به شعر رودکی- که در عصر حافظ بسی بیشتر باقی مانده بوده تا عصر ما- نظر داشته است. و این حکم دو شاهد دارد. نخست شباهت بیان استوار تغزلی حافظ به بافت کلام پخته و پرورده رودکی. دوم تضمین مصراع همین «ترک سمرقندی» که حافظ خاطر خود را به او می دهد و می گوید: کزنسیمش «بوی جوی مولیان آید همی».
شعر منوچهری با آن همه گل افشانی و شاد خواری و طربناکی که دارد. از نظر اوزان و الفاظ و تعابیر تأثیر مستقیمی بر شعر حافظ نداشته است. بلی تأثیر او غیر مستقیم است. فضای طبیعت پرست طربناک آکنده از بانگ نوشانوش منوچهری، تعالی دیگری جز فضای شعر حافظ ندارد. اعتنا به خمریه سرایی را حافظ از تلفیق ابونواس، منوچهری و ابن فارض و نزاری قهستانی به دست آورده است و البته با نظر به خرابات بر وری سنائی.
تأثیر فرخی و عنصری بر حافظ معلوم نیست. شاعر مهم دیگری که هیچ تأثیر بر حافظ نداشته ناصرخسرو علوی است. از شاعرانی که تأثیر مسلم و ژرف و سازنده بر حافظ داشته است خیام است، با همان رباعیات اندک شمار عالمگیر و در کتاب حاضر به اندیشه ها و مضامین خیام وار حافظ، در جای خود، ذیل بعضی غزلیات، اشاره کرده ایم.
جای بسی تعجب است که شاعر عظیم الشأنی چون مولوی – چه در مثنوی، چه درغزلها – تأثیری بر حافظ نداشته است. البته ممکن است این حکم بنده از سر تحقیق نبوده و بیشتر حدس آمیز و برخاسته از بررسی اجمالی و ارزیابی شتابزده باشد.
در پایان این مقدمه دو نکته شایان تذکر است:
1) در مورد استقبالهای محتمل حافظ از غزل یا قصیده پیشینیان، یا به عبارت دیگر در مورد شباهتهای وزن و قافیه و ردیف غزل حافظ با غزل و قصیده آنان، برای پرهیز از اطناب فقط مطلع غزل یا قصیده پیشینیان یاد می شود. فی المثل مطلع این غزل سنائی نقل می شود که:
الا ای دلربای خوش، بیا کامد بهاری خوش شراب تلخ ما را ده که هست این روزگاری خوش
(دیوان، ص 909)
و به کمک کلید وزن و ردیف و قافیه به آسانی می توان غزل مشابه حافظ را که هم وزن و هم قافیه و هم ردیف با این غزل است، در دیوان طبع قزوینی، یا طبعهای دیگر پیدا کرد.
2) دراین بخش فقط شباهتهای عمده هر شاعر با حافظ سنجیده و بیان شده است، و سایر وجود تأثیرات در سراسر کتاب حاضر در جای مناسب هر یک پخش شده است. لذا تکمّله این بخش و این بحث مراجعه به فهرست اعلام حافظ نامه، ذیل نام هر یک از این 17 شاعر است. تا بتوان به همه مواردی که برای شرح یک لفظ یا تعبیر یا مفهوم کلیدی حافظ به لفظ و تعبیر و مفهوم قدما استشهاد شده دست یافت.
منبع : حافظ نامه(جلد1)- بهاءالدین خرمشاهی