سیزده 59؛ فیلمی گزنده و هشدار دهنده
سيزده 59؛ فيلمي گزنده و هشدار دهنده
«سيزده 59» ما را هنوز اميدوار به وجود نشانهها در سينماي ايران ميکند. هرچند سه دهه از نخستين ساعات آغازين جنگ تحميلي ميگذرد و نام و ياد شهداي جنگ بر پيکره شهر و روستايمان طنينانداز است اما «سيزده 59» ما را هشدار ميدهد که آرمانهاي جنگ تحميلي و انسانهاي بازمانده اما رنجور از آن دوران، از هجوم بي حساب و کتاب به سوي زندگي مدرن، از بلعيدن تمام مظاهر مدرنيته، مهمتر و قابل تأملتر است.
«سيزده 59» ما را هنوز اميدوار به وجود نشانهها در سينماي ايران ميکند. هرچند سه دهه از نخستين ساعات آغازين جنگ تحميلي ميگذرد و نام و ياد شهداي جنگ بر پيکره شهر و روستايمان طنينانداز است اما «سيزده 59» ما را هشدار ميدهد که آرمانهاي جنگ تحميلي و انسانهاي بازمانده اما رنجور از آن دوران، از هجوم بي حساب و کتاب به سوي زندگي مدرن، از بلعيدن تمام مظاهر مدرنيته، مهمتر و قابل تأملتر است.قصه فيلم از پيکره معقول و قدرتمندي برخوردار است. شخصيتها خوب در داستان قرار گرفتهاند هرچند برخي از سکانسها ميتوانست با گرفتن بازي بهتر از بازيگران بر غناي فيلم بيفزايد اما بيان آنچه اکنون بر آدمهاي بازمانده از دفاع مقدس ميگذرد پيکره و پيرنگ اصلي قصه را شکل و غنا ميدهد. اين خود ميتواند از اصليترين دلايل توصيه نگارنده به ديدن «سيزده 59» باشد. آنچه سامان سالور توانسته است از زاويه دوربين به آن بنگرد که با ساير فيلمهاي دفاع مقدس متفاوت ميشود ايجاد يک تضاد قابل لمس و مشهود شخصيت اصلي فيلم (پرويز پرستويي) در دو زمان متفاوت است.
پرويز پرستويي که در روزهاي آغازين جنگ يک رزمنده و فرمانده گردان بود پس از مجروح و شهيد شدن هم رزمانش بر اثر خمپاره دشمن مجروح ميشود و به کما ميرود. البته کما خود يک نشانه است از عبور سه دهه از عمر انقلاب و جنگ تحميلي. به عبارتي فيلم بناي آن دارد که به بيننده تلنگري بزند. اکنون در سال 89 بايد هشيار شويم.
پرويز پرستويي که در روزهاي آغازين جنگ يک رزمنده و فرمانده گردان بود پس از مجروح و شهيد شدن همرزمانش بر اثر خمپاره دشمن مجروح ميشود و به کما ميرود. البته کما خود يک نشانه است ازعبور سه دهه از عمر انقلاب و جنگ تحميلي.
رجعت دوباره به آرمانها کنيم و اصول عقلي و اعتقادي را باز تعريف نماييم. فرمانده به رغم نااميدي پزشکان و خانوادهاش از کما خارج ميشود. از اين لحظه و سکانس فيلم کارگردان و سناريست بناي آن دارند تا مفاهيم اصلي و مستقر در بطن فيلم را به رخ بکشند. بازگشت و رجعت فرمانده که نقش حيرتانگيز آن را پرويز پرستويي با قدرت بيبديل و منحصر به فردش بازي ميکند با بيان يک جمله ندايي نقطه عطفي در ميان فيلم ميشود.
«يا حسين» گويا فرمانده حکايت از آرمان جويي، آزادگي و مظلوميت دارد. چنانچه پس از آنکه پرويز پرستويي دوران نقاهت را سپري ميکند و توان ايستادن بر روي پا و راه رفتن را مييابد در پي آرمانها ميرود. ميرود تا همرزمان قديمي را بيابد. اين بهانهاي براي کارگردان است تا بار ديگر هشدار دهد که تمام آنچه براي اين انقلاب ترسيم شده بود و بر اساس آن به دفاع از ميهن اسلامي پرداختيم اکنون مانند آدمهاي جنگ به فراموشي سپرده شدهاند. سامان سالور سعي کرده است با گنجاندن آدمهاي مختلف پس از جنگ انحراف در معيارها را به رخ تماشاچي بکشاند. هرچند ميتوان به برخي از گزينشها و يا انتخاب بازيگران فيلم از يک سو و گرفتن بازي و تدوين آن انتقادهاي جدي داشت اما موضوع و تم داستان قابل دفاع است. در فيلم ميبينيم عدد «1359» هيچ ارتباط مستقيمي با فرمانده (پرستويي) ندارد؛ شايد اين خود يکي از نشانههاي پرسشگري باشد اما در ساير اجزاي فيلم «سيزده 59» معنا و مفهوم مييابد.
از جمله رمزهايي که نامزد دختر فرمانده بر روي ماهوارههاي نصب شده ميگذارد با عدد «1359» معنا و مفهوم مييابند. صابر ابر که تقريباً بازي شبيه دايره زنگي و درباره الي در اين فيلم ارائه داده نقش نامزد دختر فرمانده را بازي ميکند. ابر در اين فيلم هم يک نصاب ماهواره است و براي همه ديشهايي که نصب کرده عدد «1359» (سيزده پنجاه و نه) را به عنوان رمز برگزيده است. شايد سناريست و کارگردان سعي دارند به بيننده يادآوري کنند که انحراف از آرمانها و مطالبات تا چه حد جدي و قابل تأمل است. به هر تقدير «سيزده 59» فراوان از اين نشانهها در خود دارد. بهرغم وجود برخي ضعفها ديدن اين فيلم ميتواند يک تجربه خوب سينمايي براي سال 90 باشد چرا که سينماي 90 پس از اين فيلمي با مضمون دفاع مقدس که بتواند تماشاچي را تا پايان همراه نگاه دارد به خود نخواهد ديد.
بخش سينما و تلويزيون تبيان
منبع:خبرگزاري سينماي ايران