عروس هاي قديم،عروس هاي جديد
عروس هاي قديم،عروس هاي جديد
انسان يک موجود مختار است. يعني اختيار دارد. اختيار هم به نوبه خود بحث انتخاب را پيشميآورد و وقتي انتخاب در کار باشد، انسان ميتواند بين دو يا چند موضوع متفاوت، آن را که دوستتر دارد، گزينش کند....
وقتي يک سيب داشته باشي، ميتواني لذت ديدنش را انتخاب کني يا شيريني خوردنش را و به عهده توست که کدام را انتخاب ميکني. اما موضوع هميشه به همين سادگيها هم نيست. گاهي اوقات انتخاب کردنيها در واقع انتخابکردني نيستند چون هرکدام را که کنار بگذاري، بسياري از خواستنيهايت را از دست دادهاي و تازه اگر هم بخواهي انتخاب کني، اصلا نميداني کدامشان بهترند. فرض کن با مادر و همسرت در يک خانه زندگي ميکني. آنها با هم اختلاف پيدا ميکنند. حق را به کدامشان ميدهي؟! تو ديگر در جايگاهي نيستي که انتخاب کني. مادر که مادر است و نميتواني کنارش بگذاري. در سوي ديگر هم همسرت ايستاده که موقع ازدواج انتخابش کردهاي. در اين شرايط تو ديگر مختار نيستي. در واقع کاملا مجبوري. مجبوري به تحمل دو دوستداشتني ناسازگار با هم. اما چطور؟
آرزوي مادرم
وقتي كه پدرم فوت كرد، دو خواهر بزرگترم ازدواج كرده بودند. از آن موقع من مرد خانوادهمان شدم. همهچيز خوب پيش ميرفت. تمام آرزوهاي مادرم در ازدواج من خلاصه شده بود. ميخواست دامادي تنها پسرش را ببيند. مادرم كمي بعد از ازدواج خواهر كوچكم، خانه ويلاييمان را فروخت و سهم ارث دخترها را داد. با سهم خودش و من هم يك آپارتمان خريد و آن را به نام من كرد.ازدواج
روزي كه به او گفتم دختر موردعلاقهام را پيدا كردهام، از شادي در پوست خودش نميگنجيد. انگار دنيا را به او داده بودند. لذا مراحل ازدواج خيلي زود انجام گرفت و ما زير يك سقف رفتيم. البته از خيلي قبلتر به نازنين گفته بودم كه مادرم به غير از من كسي را ندارد و بايد با من زندگي كند و او قبول كرده بود. نازنين كلا آدم معقولي بود و درك خوبي از شرايط داشت. خلاصه؛ ما زندگي مشترك خود را با خوبي و خوشي آغاز كرديم و توانستيم به سرعت به خيلي از چيزهايي كه ميخواستيم، برسيم. نازنين ميگفت: «خيلي خوب است كه مادر در كنار ماست؛ آدم خيلي چيزها را از بزرگترها ياد ميگيرد. هر مشكلي هم كه باشد، ميتوان از آنها راهنمايي گرفت.» اما اوضاع ما به همين شكل باقي نماند.
چنان چه به هر دليلي از پدر يا مادر همسرتان خوشتان نمي آيد، بايد بياموزيد كه بخاطر همسرتان (زنتان) و به خاطر فرزندانتان، افكارتان را براي خود نگه داريد و براي همسرتان احترام قائل شويد و رفتارتان با او مؤدبانه و محترمانه باشد
بارداري همسرم
يكي دو سال بعد از ازدواجمان، تصميم گرفتيم بچهدار شويم و به همين دليل نازنين از ماههاي اول بارداري، ديگر سركار نيامد و ترجيح داد در خانه بماند. از طرفي با وجود مادرم در خانه، خيالم راحتتر بود كه مشكلي هم درخانه وجود ندارد و او حتما ميتواند از نازنين به خوبي مراقبت كند. يك بار به من گفت: «مادر چه چيزهاي عجيب و غريبي از دوران بارداري بلد است. سفارشهايي ميكند كه من تا به حال در خواب هم نديده بودم» و بعد با خنده چند تا از آنها را تعريف كرد.گلايه
خوب يادم نيست از كي ولي يادم ميآيد كه به تدريج متوجه شدم حرفهاي نازنين درباره سفارشهاي مادر ديگر فقط محض خنده نيست و بيشتر رنگ گلايه به خود گرفته است. اوايل گلايههايش فقط مربوط به مراقبتهاي دوران بارداري بود ولي كمكم متوجه شدم نازنين در بسياري از موارد با مادرم اختلاف سليقه دارد و نميتواند ايدههاي او را بپذيرد. البته اين فقط يك سوي ماجرا بود. عروسهاي قديم!
مادر دل پري از نازنين داشت. تا حدودي حق هم داشت. نازنين تجربه چنداني در خانهداري پيدا نكرده بود و حتي گاهي دستهگل هم به آب ميداد. گلايههاي مادر اگر چه دوستانه بود مرا براي آينده سخت نگران كرد. به مادر گفتم كه نازنين هنوز جوان است و وقت تجربه كردن دارد، كه نبايد انتظار داشت همهچيز را بداند، كه كمكم ياد ميگيرد، كه بزرگترها بايد به كوچكترها ياد بدهند و آن روز گذشت.
در تقابل با مادر و همسر
حس ميكردم حتي بين حرفهايش دارد به مادرم توهين ميكند. دو سه بار موضوع صحبت را عوض كردم ولي او باز برميگشت به سر حرف خود. او حق نداشت در مورد مادر من اين طور حرف بزند ولي بعضي حرفهايش هم حق بود. سعي كردم او را آرام و درباره خيرخواهي بزرگترها صحبت كنم. از اينكه بايد سن و سال آنها را ملاحظه كرد بايد با آنها كنار آمد، بايد ايدههايشان را پذيرفت. سعي كردم غيرمستقيم به نازنين بگويم كه ميدانم حق با اوست ولي بايد احترام بزرگي بزرگترها را هم نگه داشت. آن روز هم گذشت.اميد
نه اينكه فكر كنيد هر روز كار ما آه و ناله و زاري بود. نه؛ لحظههاي خوب هم داشتيم ولي هر روز كه ميگذشت خوشيهاي ما كمرنگتر ميشد و گلايهها و مشكلات بيشتر خود را نشان ميداد. و من مانده بودم بلاتكليف ميان دو دوستداشتني كه يكي پاره تنم بود و ديگري نيمه زندگيام.چيزي عوض نشد
كار مادر و نازنين به جايي رسيده كه علني با هم مجادله ميكنند، تازه همه كاسه و كوزهها را بر سر من ميشكنند. طوري رفتار ميكنند كه انگار من مقصر اوضاع به وجود آمده هستم. هميشه به هر دوي آنها بدهكارم. دارم اذيت ميشوم. از توهين و نيش و كنايه و حرفهاي سنگين خسته شدهام. سعي ميكنم ديرتر به خانه برگردم، زودتر بخوابم، كمتر با همسر و مادرم صحبت كنم و از ميدان جنگ آنها فاصله بگيرم....بعضي از مسائل ارزش فكر كردن ندارند. براي مسائل بسيار بسيار كوچك كه واقعاً مهم نيستند، اين سياست و تدبير را به كار ببريد كه بگوييد ارزش ناراحت شدن ندارد. بياموزيد تا اين موانع كوچك كه مانع رسيدنتان به سوي خوشبختي هستند را كنار بزنيد
... و سخني با عروس و دامادهاي دوست داشتني
اجازه دهيد كه شوهرتان زندگيش را وقف پدر و مادرش كند، چون …
در طول قرنها، هر مردي دلش خواسته است كه نقش پسر و فرزندي را ايفا كند كه زندگيش را وقف پدر و مادرش مي كند. اگر شوهر شما هم مي خواهد اين كار را انجام دهد، اجازه دهيد كه آن را به خاطر رضايت و خوشنودي قلبي اش انجام دهد. مشكلات از جايي شروع مي شود كه او احساس كند كه مانع از اين مي شوند كه فرزندي خوب باشد .اگر او فرد عاقل و منطقي اي باشد، يك روز خودش متوجه خواهد شد كه دارد در انجام آن كار افراط و زياده روي مي كند . بنابراين صبور باشيد. اين گفته ارسطو را به خاطر آوريد كه گفته بود: « صبر تلخ است اما سمره و ميوه آن شيرين است.» يكي از تأثيرها و جنبه هاي مثبت اين موضوع، اين خواهد بود كه وقتي دختر و پسرتان مي بينند كه پدرشان مراقب والدينش است، آنها هم همان كار را زماني كه شما پير وسالخورده شديد، انجام خواهند داد.
چنان چه به هر دليلي از پدر يا مادر همسرتان خوشتان نمي آيد، بايد بياموزيد كه بخاطر همسرتان (زنتان)و به خاطر فرزندانتان، افكارتان را براي خود نگه داريد و براي همسرتان احترام قائل شويد و رفتارتان با او مؤدبانه و محترمانه باشد.همچنين به اين موضوع از جنبة ديگري نيز بنگريد. آيا شما دوست خواهيد داشت زماني كه دخترتان ازدواج كرد، شوهرش همان طور كه شما حالا دربارة پدرزنتان فكر مي كنيد، دربارة شما فكر كندو شما را پير و احمق (نادان) تصور كند؟
از مادر همسرتان جلوي ديگران بدگويي نکنيد
يك مهماني را تبديل به جلسه غيبت و بد گويي از مادر همسرتان نكنيد. هر خانه اي داراي مشكلات خاص خود است. هيچ فايده و ثمري در بحث كردن و در ميان گذاشتن مشكلات خانوادگي تان با بيگانه ها و غريبه ها وجود ندارد. انجام اين كار به شخصيت و شأنيت خود شما لطمه وارد مي کند.
نگران نباشيد، خوشحال باشيد
و بالاخره در هر رابطه اي با خانوادة همسر، تصميم بگيريد كه شاد و خوشحال باشيد. اگر اجازه دهيد كه كلنجار رفتن مدام، شما را از پا در آورد، مطمئناً زندگي پر تنشي خواهيد شد. از طرف ديگر، اگر شما به خودتان بگوييد كه خوشحالي و خوشبختي حالتي ذهني و فكري است و هيچ ربطي به محيط واقعي و جسمي كه شما در آن زندگي مي كنيد، ندارد، لبخند وخنده به زندگي شما باز خواهد گشت.
مسائل مهم و اساسي در مقابل مسائل كوچك و كم اهميت
بعضي از مسائل ارزش فكر كردن ندارند. براي مسائل بسيار بسيار كوچك كه واقعاً مهم نيستند، اين سياست و تدبير را به كار ببريد كه بگوييد ارزش ناراحت شدن ندارد. بياموزيد تا اين موانع كوچك كه مانع رسيدنتان به سوي خوشبختي هستند را كنار بزنيد.به مسائل خيلي مهم و با اهميت توجه كنيد و برايشان اهميت قائل شويد، همچون مسائل مربوط به مرگ و زندگي، مسائل وسئوالاتي كه به صداقت و درستي شما مربوط مي شود. در چنين مواردي به سلاح هاي خودتان بچسبيد و اجازه ندهيد كه هيچ چيزي، تصميم و عزم شما را سست و ضعيف نكند.چنانچه در روابط و بر خوردهاي روز مره با خانوادة همسرتان متوجه خواهيد شد كه بيشتر مسائل جزو مقولة مسائل بي اهميت و كوچك قرار مي گيرند.تصميم گيري در مورد اين كه شاد يا ناراحت باشيد، همچون پرتاب سكه( شيرياخط)آسان و سهل است.بستگي به اين دارد كه شما چه سكه اي در جيبتان نگه داريد. تصميم بگيريد سكه اي كه بر روي هر دو طرف آن شادي و خوشنودي حك شده را در جيب نگه دارم.
شوهران مي توانند تأثير زيادي در بهبود روابط همسر و خانواده شان داشته باشند. يك حقه و ترفند براي ياد گرفتن اين عمل سخت، اين است كه هميشه به حرف ها و صحبت هاي طرف ديگر هم گوش كنيد و سپس قضاوت نماييد. آدمي ساده لوح و زود باور نباشيد و تنها به صحبت هاي يكي از طرفين گوش نكنيد
به صحبت هاي يکديگر گوش دهيد
شوهران مي توانند تأثير زيادي در بهبود روابط همسر و خانواده شان داشته باشند. يك حقه و ترفند براي ياد گرفتن اين عمل سخت، اين است كه هميشه به حرف ها و صحبت هاي طرف ديگر هم گوش كنيد و سپس قضاوت نماييد. آدمي ساده لوح و زود باور نباشيد و تنها به صحبت هاي يكي از طرفين گوش نكنيد .بعضي اوقات ممكن است با توجه به نگاهشان به موضوع، حق با هر دو باشد. به خاطر داشته باشيد كه بطري كه نيمي ازآن خالي است، نيم ديگرش پراست.زماني را هم به خانوادة همسرتان اختصاص دهيد.
تمام روابط، همچون روابط با دوستان، همسايگان، همكاران، نياز به مقدار زيادي وقت و توجه دارد. پس چرا رابطه ما با خانواده همسرمان اين طور نيست و اين وقت و توجه را به نسبت اين رابطه نداريم؟ در اينجا اولين و مهم ترين اشتباه مان شروع مي شود. روابط با خانواده همسر بايد با توجه، صبر و درك زيادي توأم باشد. همچون گياهان كمياب، خانوادة همسر نيز نياز به رسيدگي و مراقبت دائم دارد.
فرآوري : کهتري
بخش خانواده ايراني تبيان
منابع:
برگرفته از کتاب چگونه خانواده همسرمان را با دو حرکت مات کنيم . مترجم:عطيه رفيعي-نفيسه سلطاني
الناز عبدالهي- هفته نامه سلامت