معضل اصلی سینما، فیلمنامه‌های تکراری و مستعمل است

معضل اصلی سینمای امروز فیلمنامه‌هایی هستند تکراری و مستعمل که به نوعی توهین به شعور مخاطب محسوب می‌شوند اما «حوالی اتوبان» چه به لحاظ فیلمنامه چه به لحاظ اجرا به مخاطب خود احترام می‌گذارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معضل اصلي سينما، فيلمنامه‌هاي تکراري و مستعمل است


معضل اصلي سينماي امروز فيلمنامه‌هايي هستند تکراري و مستعمل که به نوعي توهين به شعور مخاطب محسوب مي‌شوند اما «حوالي اتوبان» چه به لحاظ فيلمنامه چه به لحاظ اجرا به مخاطب خود احترام مي‌گذارد.

بهناز جعفري در سال 1353 در تهران متولد شد. وي ليسانس نمايش از دانشگاه آزاد مي‌باشد. آغاز بازي او در سينما از سال 1373 با ايفاي نقش کوتاهي در فيلم «روسري آبي» و همچنين بازي در نمايش‌هاي راديويي از سال 1376 بوده است. جعفري طي سال‌هاي اخير در آثاري همچون «بيدار شو آرزو»، «باغ‌هاي کندلوس» و «زماني براي دوست داشتن» ايفاي نقش کرده ضمن اينکه تجربه کار در مجموعه‌هايي نظير «غبار نور»، «زمان شوريدگي»، «خاک سرخ» و «دوران سرکشي» را هم در کارنامه دارد. تازه‌ترين فيلم اکران شده از بهناز جعفري درام متفاوتي است با عنوان «حوالي اتوبان» ساخته سياوش اسعدي که جعفري در آن در قالب دختري از طبقه پايين اجتماع که خودش را وقف مادرش کرده ايفاي نقش مي‌کند. آنچه در ادامه مي‌خوانيد بخش‌هايي از گفتگوي شبکه ايران با اين هنرمند جوان است.

سير واقع‌گراي داستان فيلم

«حوالي اتوبان» در يکي از بدترين دوره‌هاي اکران يعني زماني به نمايش درآمد که جشنواره تمام شده بود و به اين ترتيب اغلب مخاطبان بيش از آن که به دنبال بررسي فيلم‌هاي روي پرده و انتخاب يکي براي تماشا باشند به فکر خريد ايام نوروز و يا برنامه‌ريزي براي مسافرت نوروزي هستند اما در همين اوضاع هم «حوالي اتوبان» فروش خوبي داشت که در اين فروش بيش از هر چيز سير واقع‌گراي داستان فيلم بوده که توجه مخاطبان را به خود جلب کرده است.

وقتي دگرديسي يک انسان ناديده گرفته مي‌شود

در «حوالي اتوبان» تصويري واقعي از از زندگي انساني را مي‌بينيم که هرچند کوشيده از رفتارهاي نادرست گذشته خود فاصله گرفته و روشي جديد براي زندگي را تجربه کند اما به واسطه رفتارهاي سابق خود مورد بازخواست قرار گرفته و در نهايت همين ايمان نياوردن اطرافيان به دگرديسي اوست که سبب ساز به هم ريختن زندگي‌اش مي‌شود.

بررسي درست معضلات اجتماعي

مخاطبان سينماي ايران همواره از فيلم‌هايي که به بررسي درست معضلات اجتماعي مي‌پردازند استقبال مي‌کنند و «حوالي اتوبان» هم از آن فيلم‌هايي است که خيلي خوب به واکاوي معضلات انسان‌هايي از طبقات مختلف اجتماعي پرداخته ضمن اينکه گوشه چشمي هم دارد به مفاهيمي مثل انتقام گيري که بخشي مهم از درگيري‌هاي اجتماعي را موجب مي‌شوند.

در «حوالي اتوبان» تصويري واقعي از از زندگي انساني را مي‌بينيم که هرچند کوشيده از رفتارهاي نادرست گذشته خود فاصله گرفته و روشي جديد براي زندگي را تجربه کند اما به واسطه رفتارهاي سابق خود مورد بازخواست قرار گرفته و در نهايت همين ايمان نياوردن اطرافيان به دگرديسي اوست که سبب ساز به هم ريختن زندگي‌اش مي‌شود

مخاطب را دست کم نگرفتيم

شايد داستان «حوالي اتوبان» که دو نگرش متفاوت نسبت به زندگي را به نمايش مي‌گذارد شبيه به ايده بسياري از سريال‌هاي و فيلم‌هاي تلويزيوني باشد اما نقطه افتراق و البته مزيت اين فيلم نسبت به آثار مشابه آن است که هيچ گاه سعي نمي‌کند براي حل معضل، راهکارهايي باسمه‌اي ارائه دهد. يعني برخلاف برخي آثار تلويزيوني نه تنها مخاطب را دست کم نمي‌گيرد که مي‌کوشد ماجراهايي را به نمايش بگذارد که مخاطب به راحتي با آنها همذات پنداري کند.

فيلمنامه‌اي خوب

من براي بازي در اين کار ابتدا فيلمنامه‌اي که توسط سعيد نعمت‌ا.. نوشته شده بود را خواندم. واقعيت اين است به سناريوهاي اين فيلمنامه‌نويس به شدت معتقد بوده و فکر مي‌کنم ايشان به دليل آشنايي با فن فيلمنامه‌نويسي خيلي خوب مي‌تواند به تصويرسازي سينمايي بپردازد. فيلمنامه «حوالي اتوبان» نه تنها ديالوگ‌هاي بيهوده و سکانس‌هاي اضافي نداشت که اتفاقا کوشيده بود خيلي خوب و به گونه‌اي مختصر و مفيد داستانش را بيان کند.

احترام به مخاطب

معضل اصلي سينماي امروز فيلمنامه‌هايي هستند تکراري و مستعمل که براي خلق آنها از نبوغ ذهني نگارنده کوچکترين استفاده‌اي نشده است و به نوعي توهين به شعور مخاطب محسوب مي‌شوند اما «حوالي اتوبان» چه به لحاظ فيلمنامه چه به لحاظ اجرا به مخاطب خود احترام مي‌گذارد.

هنري ظريف

به تازگي مُد شده است که بازيگران سينما براي رهايي از تکراري که گريبان بازِي‌هاي‌شان را گرفته به بازي در تئاتر روي آورده و يا نقش آدم‌هاي درب و داغان را ايفا کنند اما من فکر مي‌کنم مشکل گروهي از هنرپيشه‌ها نه شبيه بودن نقش‌ها که عدم توانايي آنها در ايفاي درست حتي دو نقش کاملا شبيه به هم است. به عنوان مثال نگاهي بيندازيم به بازي‌هاي هنرمنداني مثل ژاله صامتي، گلاب آدينه و يا فرشته صدرعرفايي که همواره در حتي کليشه‌اي‌ترين نقش‌ها هم به گونه‌اي طبيعي و قابل‌باور ايفاي نقش مي‌کنند تا بفهميم بازيگري چه هنر ظريفي است و چقدر به تبحر نياز دارد.

پرهيز از اغراق در بازي

هرچند نقش من در «حوالي اتوبان» نقش شخصيتي از طبقه پايين اجتماع است اما کوچک‌ترين اغراقي در بازي‌ام به چشم نمي‌خورد ضمن اينکه دليل انتخاب اين نقش براي بازي هم نه تظاهر به متفاوت بودن که مجالي بود براي همکاري با تيمي که قصد داشتند يکي از واقع‌گرايانه‌ترين درام‌هاي سال‌هاي اخير را توليد کنند.

توجه وافر به فيلمنامه

«حوالي اتوبان» فيلمي است که به اندازه ديالوگ براي تصوير ارزش قائل شده و اين مساله برآمده از همان فيلمنامه مدوني است که دستمايه ساخت اثر قرار گرفته. واقعيت آن است که وقتي ماده خام اصلي يک فيلم که فيلمنامه است، از عياري بالا برخوردار باشد نبايد شک کرد که يک کارگردان توانمند مثل سياوش اسعدي هم خواهد توانست به بهترين شکل فيلم خود را بسازد. قاب‌هاي زيبايي که در «حوالي اتوبان» مي‌بينيم برآيند همين توجه وافر به فيلمنامه بوده و سبب شده فيلمبرداري جوان به نام مرتضي غفوري بتواند به بهترين شکل توانايي‌هاي خود را نشان دهد.

سينما و تلويزيون تبيان


شبکه ايران

 

مطالب مرتبط مجموعه : فيلم ها
آخرین مطالب سایت