تبیین مفهوم امامت از دیدگاه امام رضا(ع)

همانطوری كه دست كسی به دورترین ستاره آسمان نمی رسد، عقل كسی هم به مقام امامت هیچ امامی نمی رسد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تبيين مفهوم امامت ازديدگاه امام رضا(ع) امامت انتصابي است نه انتخابي

 

 

 «امام» پيشگام عقائد و اخلاق و اعمال امت است. هر عقيده اي از هر معتقدي مأموم اعتقاد امام است. هر خلقي از هر متخلقي مأموم اخلاق امام است. هر عملي از هر عاملي مأموم عمل امام است. اين كه گفتند: اگر كسي اول وقت نماز بخواند، به امام زمان (عليه السلام) اقتدا كرده است، يعني ولي عصر همواره اول وقت نماز مي خواند. 

 

 

  بخش دوم

  

? ملائكه هم علوم خود را از امام مي گيرند

از سوي ديگر: همانطوري كه انسانها امام مي خواهند، فرشتگان هم امام مي خواهند. ملائكه هم خليفه مي طلبند. امام تنها كسي نيست كه مشكلات علمي مردم را حل كند! امام خليفه الله است، اين خليفه خدا معلم اسماء است. فرشتگان هم علوم را از امام مي گيرند. ملائكه هم علوم را از امام مي گيرند. امام كسي است كه هم مشكل انسانيت انسانها را حل كند، هم مشكل علمي ملائكه را حل كند، هم مشكل عملي ملائكه را حل كند. همانطوري كه ذات اقدس الله به آدم فرمود: تو خليفه مني، و امام زمان اي، معلم ملائكه باش؛ امروز ولي عصر، «آدم» عصر است، امروز ولي عصر خليفه عصر است، امروز ولي عصر معلم ملائكه است. مقام امامت اينچنين است. تنها حل مشكلات مردم نيست. اين يا آدم انبئهم باسماء هؤلاء امروز به وسيله ولي عصر (أرواحنا فداه) ظهور مي كند و چون امام مظهر اعظم الأسماء است و مظهر اسم أعظم است، اسماي الهي، همه اينها هر اقتضائي كه دارند به بركت اسم أعظم و مظهر اسم أعظم تعبير مي شود. امام يك همچنين مقامي دارد.

لذا وجود مبارك امام رضا فرمود: الامام واحد دهر، لا يدانيه احد و هو بحيث النجم من أيدي العقول. اين العقول من هذا، اين الاختيار من هذا. فرمود: همانطوري كه دست كسي به دورترين ستاره آسمان نمي رسد، عقل كسي هم به مقام امامت هيچ امامي نمي رسد. فرمود: و هو بحيث النجم من أيدي المتناولين. مگر با دست مي توان ستاره آسمان را گرفت؟ با عقل هم نمي شود امام را شناخت. فرمود: اين العقول من هذا، اين الاختيار من هذا. مگر عقل بشري به آسمان امامت مي رسد؟ مگر فكر بشري به مقام شامخ امامت بار مي يابد تا امام را بشر معين كند؟

? انتصاب ولي فقيه از سوي امام است

امامت انتصابي است نه انتخابي آن هم كه جانشين امام است، يعني ولي فقيه، او هم از طرف خود امام تعيين مي شود يا با نصب عام، يا با نصب خاص. سخن از وكالت فقيه نيست. سخن از ولايت فقيه است. آنها كه معناي ولايت را، معناي رهبري را درست بررسي نكردند، فكر كردند كه جامعه خود عاقل است، مهجور نيست تا ولي طلب بكند. اينچنين فكر مي كردند. مي گفتند: اگر كسي مهجور بود، كودك بود، سفيه بود، مجنون بود ولي لازم دارد! جامعه كه مجنون نيست، كودك نيست، سفيه نيست، نيازي به ولي ندارد! آنچه كه در يك نظام انساني مي تواند نقش داشته باشد، وكالت فقيه است، نه ولايت فقيه! مردم بايد فقيه را به عنوان نماينده انتخاب بكنند. نه ولايت او را بپذيرند؛ براي اينكه مردم مهجور نيستند تا نيازي به ولي داشته باشند! سرّش آن است كه اينها به كنه ولايت راه پيدا نكردند، چون ولايت در دو فصل جداي از هم كاملاً در فقه اسلامي مطرح است. يك ولايت رايج است كه در فقه كنوني مطرح است. يك ولايتي است كه در مسئله كلام و مانند آن ظهور دارد. ولايت اي كه خيلي ها در كتاب هاي فقهي ديدند، آن يا مربوط به مرده است، يا مربوط به كسي كه به منزله مرده است!

در كتاب طهارت، در بحث نماز بر مرده مي گويند: نماز بر مرده بايد به اذن ولي مرده باشد. تا ولي مرده اجازه ندهد، نمي شود بر مرده نماز گزارد، اين يك نمونه. اين اول فقه؛ در آخر فقه مي گويند، در مسئله قصاص و حدود و ديّات اگر كسي مرد، كسي كشته شد، در تصادف ها رخت بربست، ولي دم يا قصاص مي كند، يا عفو مي كند، يا ديه. اين هم آخر فقه؛ پس در اول فقه سخن از ولايت بر مرده هاست، در آخر فقه سخن از ولايت بر مرده هاست.

در وسط فقه، در كتاب حجر ولايت بر كساني است كه به منزله مرده اند. ولي بر فقير، ولي بر سفيه، ولي بر مجنون، ولي بر غائب و قاصر و مانند آن. اين ولايت هائي كه اين آقايان در اين قسمت هاي فقهي ديدند يا بر مرده است، يا بر كسي كه به منزله مرده است. بعد مي گفتند: مردم مسلمان نه مرده اند، نه به منزله مرده، لذا ولي لازم ندارند. مهجور نيستند، پس وكيل دارند، قائل به وكالت فقيه شدند، نه ولايت فقيه. اما غافل از آن كه آن امامت و ولايتي كه در مسئله كلان و نظام مطرح است از اين قبيل نيست.

ما دو ولي در قرآن داريم: يك ولي در سوره اسراء كه همين ولي گذشته است كه اين ولي بر مرده يا به منزله مرده است. فرمود: من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطانا. اين ولي بر مرده است. يك ولي به معناي رهبر بر فرزانگان و عقلاء و خردمندان و انديشوران است كه فرمود: انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون. اين ولي سوره مائده با ولي سوره اسراء فرق و امتياز فراوان دارند. او ولي بر مرده و امثال مرده است، اين ولي بر خردمندان و فرزانگان است. يعني شما خردمندان بايد متوجه باشيد كسي از طرف خدا پيام ما را به شما مي رساند، شما تولي كنيد.

? رهبري بشر از آن خداست

آنها كه طبق اين آيه ولايت پيغمبر را پذيرفتند، ولايت اهل بيت را پذيرفتند، فرزانگاني بودند كه مي گفتند: بشر را خدا آفريد، رهبري بشر به وسيله خدا تأمين مي شود. لذا مرحوم كليني از امام هشتم (سلام الله عليه) نقل كرد، فرمود: امامت در دسترس فكر احدي نيست. از باب تشبيه معقول به محسوس فرمود: همانطوري كه ستاره آسمان در دسترس كسي نيست، نيل به مقام شامخ امامت در دسترس فكر احدي نيست تا مردم جمع بشوند. در سقيفه و مانند آن امام را انتخاب بكنند. و هو واحد دهر، و هو يحيث النجم من ايدي المتنازلين، اين العقول من هذا و اين الاختيار من هذا. نه عقل بشر به مقام امامت بار مي يابد، نه امامت به معناي انتخابي است.

بنابراين آنچه كه از وجود مبارك امام رضا(ع) گفته شد در دو محور خلاصه مي شود: يكي اينكه حضرت كوشيد كه دست مؤمن را بگيرد. او را تابع امام و پيغمبر، بعد تابع خدا كند. سنن الهي را در مؤمن زنده كند، سنن انبياء را در انسان زنده كند، سنن اولياء را در مؤمن زنده كند كه ديگر مؤمن به اين فكر نباشد كه جهنم نرود يا بهشت برود. به اين فكر باشد كه ديگران را از جهنم نجات دهد وبه بهشت برساند.

اگر كسي به اين مقام رسيد مؤمن است. چون مؤمن لاينجسه شيء! هيچ چيز مؤمن را آلوده نمي كند. آنكه خودش نسوخت، به بهشت رفت كه كاري نكرد! آنكه نگذاشت ديگران بسوزند و عده زيادي را به همراه خود بهشت برد، او مؤمن است. اين همت والاي رضوي است!! فرمود: ببينيد امام چه مي كند، شما هم بكنيد. ببينيد پيغمبر چه مي كند، شما بكنيد.ببينيد خدا چه مي كند؟ شما بكنيد! اين اوج مقام امامت است.

محور اصلي دوم بحث ام اين است كه امامت يك امر انتصابي است و نه امر انتخابي، قهراً جانشيني امامت هم ولايت است، نه وكالت و امري كه در دسترس فكر بشر نيست، از قلمرو انتخاب بشر هم بيرون است؛ كه ما اميدواريم ذات اقدس اله آن توفيق را به همگان مرحمت كند كه هم سنت هاي الهي و انبياي الهي و اولياي الهي را در خود احياء كنيم، و هم به مقام والاي امامت باريابيم و تولي اولياي الهي و ائمه هداه مهديين را در خود احياء كنيم!

   


  منبع: روزنامه کيهان

بخش حريم رضوي

مطالب مرتبط مجموعه : رواق ها
آخرین مطالب سایت