مهاجرت آریائی ها به ایران و تأثیرات سیاسی- فرهنگی آن (قسمت دوم)

با توجه به جغرافیای تاریخی ایران باستان، داستان ها و حوادث اساطیری و ملی، می توان احتمال داد که شهر های آمل، ری، اصفهان، مناطق شرقی فارس و غربی کرمان، توانسته اند ارتباط های مختلف اقوام شرقی و غربی آریائی را بر قرار سازند. ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهاجرت آريائي ها به ايران و تأثيرات سياسي- فرهنگي آن (قسمت دوم)

سير تاريخي و مسير مهاجرت ها:

1. دوران هم زيستي تا جدائي: همان دوران طولاني زندگي در منطقه مذکور تقريباً منطبق با آسياي مرکزي در نقشه هاي معاصر.

2. در دويست سال اخير، محققين مکرراً سرد شدن شديد هوا، مشکلات زندگي و تأمين آذوقه را از علل اصلي مهاجرت هاي طولاني ذکر مي کرده اند. اخيراً به مسئله افزايش جمعيت آنان که خود باعث مشکلات زندگي و تأمين غذاي خود و دام ها مي شده، و بعضي به وجود اختلافات شديد فرهنگي ميان آنان در فاصله سال هاي 3500 تا 25000 قبل از ميلاد تأکيد کرده اند. اين اختلافات شديد فرهنگي در اثر تحول در مباني فکري و چگونگي زندگي اقتصادي دانسته شده است. بعضي محققين بر اساس نظريات محوري خود، عامل تحول اقتصادي را اصل دانسته که باعث تحولات فکري – فرهنگي ميان آريائي ها و بروز اختلافات در هستي شناسي، آداب و مراسم مذهبي آنان گرديده است. حضور آنان در هندوستان، باعث نامگذاري "هندو آريائي"، يعني آريائيان در هندوستان شده است. آريائي هائي که به صورت فشرده و انبوه از طريق معابر کوه هاي هندو کش – خاصه خيبر- وارد هندوستان شده و تا کناره هاي رود سند پيش رفتند، يا "بوميان" را مطيع خود ساخته و يا آنان را به عقب راندند و بوميان از مقابل آنان به شدت متواري شده و در نواحي جنوبي پناه جستند.

بعضي عقيده دارند که تمدن و فرهنگ بوميان "مو هنجو دارو" و " هارا پا" توسط آريائي هاي مهاجم نابود شده است: بسياري از سرود هاي "ريگ ودا" به جنگي ميان قبيله هاي آريائي با مردم بومي اشاره مي کند و ايندرا- خداي آنان را – با صفت- "پوراندارا" مي خواند که به معني ويرانگر شهر ها و بارو ها مي باشد. اين شايد اشاره اي باشد به اين که آريائي ها شهرهاي داراي حصار و برج و باروي هاي آن تمدن ها را نابود ساخته اند.

موهنجو دارو، دومين مرکز عمده تمدن سند است (همان. ص 95). اشتراکات عقيدتي آريائيان قبل از مهاجرت هاي بزرگ و تا مدتي بعد از آن از طريق کتاب "ريگ ودا" اثبات شده است. اين مهاجرت، از حدود سال هاي 2500 قبل از ميلاد آغاز شده و اولين مهاجرت بزرگ آنان محسوب گرديده است.

  3. با توجه به تاريخ اساطيري و داستان هاي ملي ايرانيان – و نه تاريخ پذيرفته شده و رسمي ما- ، چند قرن بعد و از حدود آغاز هزاره دوم قبل از ميلاد، دومين مهاجرت آريائي ها آغاز شده است.

اين مهاجرت نيز همانند مهاجرت بزرگ اول، به جانب جنوب، ولي اين بار در داخل فلات ايران از جانب ماوراء النهر به سوي بلخ، بخارا، مرو، هرات، سيستان و احتمالاً کرمان شرقي بوده است. شدت فشار جمعيتي و اوج زماني آن را بايد تا آغاز هزاره اول قبل از ميلاد دانست.

 

مهاجرت مذکور، در تاريخ اساطيري و ملي ايران نقشي مؤثر و تعيين کننده دارد. اساساً از نظر جغرافياي تاريخي و تقسيمات منطقه اي (محلي) و حتي کشوري، مورخين از "ايران شرقي" و اهميت هاي مختلف آن نام برده اند. 

محققين پس از کوشش هاي فراوان در تحليل يافته هاي باستان شناسي، داستان هاي ملي و اساطيري و مخصوصاً مقايسه زبان شناسي و مفهوم شناسي ميان "اوستا" و "ريگ ودا"، نيز آثار به دست آمده از دوران ماد ها و هخامنشيان – از کورش تا قتل خشايار شا- به اين نتايج مهم دست يافته اند: 

                  1.  دو کتاب مذهبي مذکور نشان دهنده فرهنگ مشترک قومي آريائي ها قبل از مهاجرت و بيان کننده بعضي ريشه هاي اختلافات فکري- مذهبي و اقتصادي - اجتماعي است که بعد ها به تدريج ايجاد شده و بيان کننده تحولات اجتماعي آنان است.

                  2.  در "اوستا" به عنوان يک کتاب مذهبي، تفاوت هاي جدي ميان اصطلاحات، ادبيات و مفاهيم "گاثاها" با "يشت ها" ملاحظه مي شود. از نظر بعضي محققين، اين امر فقط مربوط به وجود يک "وقفه" ميان فرهنگ مهاجرين در ايران شرقي و مهاجرين مهم ديگر در ايران غربي- ماد ها و پارس ها- بوده که اينان به "باز سازي" مباني فکري با بيان حوادث و وقايع تاريخي پرداخته و آن را از اصالت کاملاً معنوي دور ساخته اند. (مخصوصاً: کريستن سن. کيانيان. ص 3، 6 و 49).

مي دانيم "گاثا ها"، سروده ها و نيايش هاي "زرتشت" دانسته شده که مربوط به "ايران شرقي" است. کريستن سن تأکيد مي کند که اين "باز سازي" در دوران مادها و هخامنشيان، تغييري در محيط جغرافيائي حوادث نداده و مطالب "يشت ها" همچنان مربوط به "ايرا ن شرقي" است. اين نکته ارتباط معنائي و سعي در حفظ مواريث مشترک آريائي هاي غربي و جنوب غربي ايران با "ايران شرقي" – مادر و ريشه- را نشان مي دهد.

نه تنها در دوران اساطيري، بلکه در دوران هاي مختلف تاريخ مکتوب و رسمي ايران- از دوره مادها و هخامنشيان- نقش و تأثيرات مختلف "ايران شرقي" بسيار بارز و سرنوشت ساز بوده است. تاريخ رسمي ما در دوران فتوحات و کشور گشائي هاي هخامنشيان از "ايران غربي و جنوب غربي"، تا نواحي مديترانه، مصر و يونان گسترده مي شود و بسيار تعجب انگيز است که بعد از آن، دامنه اين فتوحات تا "ايران شرقي" و ماوراءالنهر – مسکن اوليه آريائي ها ادامه مي يابد (آريائي ها بر عليه آريائي ها. اين نوع جنگ ها در تاريخ فراوان است: اروپائي ها بر عليه يکديگر، اعراب، و...).

سؤال اساسي اين است که چه جدائي و سر کشي – استقلال طلبي، طغيان- در ايران شرقي روي داده و چه عواملي باعث اين "وقفه تاريخي" شده اند؟ اين "وقفه تاريخي"، تأکيد محقق معروف کريستن سن مي باشد. او نتايج بررسي هاي دقيق خود را در کتاب "کيانيان" آورده و اعتقاد دارد آنان يک سلسله ايراني قبل از ماد و هخامنشي بوده اند.

مي دانيم کوروش اداره نواحي شرقي را به فرزندش برديا سپرده بود. اخلاق و روحيات دو پسر او در کتب ضبط است و قضاوت نسبت به آنان يکي است: کمبوجيه، نظامي، قدرت طلب و حامي پدر در فتوحات، فرمانرواي بابل پس از فتح آن از جانب پدر، و ساير مشخصات مشابه که در کتب آمده است. اما برديا را داراي روحيه مردمگرا، اجتماعي، کمک کننده به توسعه، پيشرفت و بهبود حال مردم دانسته اند.

آيا اين نوع روحيات اين دو برادر معرفي کننده مشخصات اقليمي و سياسي – نظامي محل زندگي آنان نمي باشد؟

در نواحي غربي، جنگ است و ستيزه و دفاع تقريباً دائمي با دشمنان مختلف. در شرق اين ستيزه و دفاع بسيار کمتر، اما آرامش و زمينه هاي تفکر بيشتر؟. از برديا- که پنهاني به کينه برادر کشته شد- تا ظهور اشکانيان که مدافع ايران شرقي و کل ايران در مقابل اشغالگران سلوکي گرديد ند- روحيه استقلال طلبي ايراني- تا طاهريان و استقلال طلبي ايراني - اسلامي از "ايران شرقي" بر خاسته است.

اگر بخواهيم به نقش و تأثيرات حضور امام رضا (ع) در مرو- از مراکز مهم ايران شرقي- پرداخته و يا به مراکز متعدد، فعال و حيرت انگيز علمي- پژوهشي در "ايران شرقي" در خراسان بزرگ بعد از اسلام بپردازيم، خود از حيطه موضوع اين مقاله خارج است و در اين جا فقط حلقه هائي از اين اهميت هاي فکري – فرهنگي و سياسي- نظامي ذکر شده اند. سلحشوري هاي ايران غربي- از شمال تا جنوب- آن را مي شناسيم، اما حلقه هاي اصلي تفکر ايراني در "ايران شرقي" در سايه هاي "دوران اساطيري" محو شده است. توجه به کشف اين مباني از دوران اساطيري تا دوران تاريخ رسمي (ماد و هخامنشي) ضروري است.

               3. فرهنگ و تمدن ايراني در تاريخ اساطيري- مخصوصاً در شاهنامه فردوسي- نشان مي دهد که در جنگ هاي با تورانيان، روحيه مبارزه و دفاع از نظر سياسي - نظامي با حفظ مباني مذهبي و اخلاقي در  "ايران شرقي" بارز و از اصول زندگي اجتماعي محسوب شده است.

              4 . عبور از دوران کوچ نشيني و دامداري به دوران نيمه يکجا نشيني و بعداً يکجا نشيني در روستا ها و گسترش شهر ها مخصوصاً ايجاد و تأسيس شهر هاي جديد متناسب با تحولات مختلف سياسي- نظامي و اجتماعي- اقتصادي در متون مختلفي که قرن ها بعد درباره آن ها نوشته شده و منابع آن تاريخ شفاهي، اساطيري و پهلواني بوده، دوره هاي مختلف تحولات اجتماعي را نشان مي دهد. مطالعه کليه مطالب مربوط به اين تحولات، ايرانيان را متوجه ريشه هاي اصيل، پويا، مقاوم و مداوم خود مي گرداند.

             5. دوران اساطيري و تاريخ ملي ايرانيان در" ايران شرقي"، شامل اسامي افراد، مکان ها، اصطلاحات، انديشه سياسي- اجتماعي، و مخصوصاً چگونگي شناخت دوست و دشمن در گذر گاه هاي تاريخي و در سير زمان است. شناخت "توران و تورانيان"، دشمن شناسي را ياد آوري مي نمايد.

            6. پيرنيا در اثر معروف خود، آن گروه از آريائي ها که به ايران آمده اند- چه شرقي و چه غربي- را "آرياني" ناميده است اما به نظر مي رسد بيشتر منظور او ايرانيان غربي و جنوبي (ماد و پارس) باشد. (همان کتاب. ص 50-1). در اين مقاله، مهاجرت هاي دوران اساطيري، در ضمن مهاجرت دوره (موج، گروه) بسيار بزرگ و متراکم دوم دانسته شده که پس از حرکت، از آن جدا (منشعب) شده اند. علت آن رعايت اين نکته است که هنوز محققين، آن را مهاجرتي مستقل محسوب نکرده اند. اگر قسمت اساطيري در شاهنامه فردوسي نمي بود، اين اطلاعات درباره آنان نيز وجود نمي داشت.

           7. با توجه به جغرافياي تاريخي ايران باستان، داستان ها و حوادث اساطيري و ملي، مي توان احتمال داد که شهر هاي آمل، ري، اصفهان، مناطق شرقي فارس و غربي کرمان، توانسته اند ارتباط هاي مختلف اقوام شرقي و غربي آريائي را بر قرار سازند. داستان ها و افسانه هاي محلي باقيمانده، مخصوصاً مربوط به کرمان و شيراز، بررسي حوادثي که ميان مردم البرز شرقي و مرکزي با دامنه هاي جنوبي آن – ري- تا اصفهان اتفاق افتاده است، مي تواند کمک مؤثري در حل معما هاي ميان ايران شرقي و ايران غربي باشد.

نويسنده مقاله در ايفاي نقش تاريخي مناطق و شهر هاي باستاني مذکور اين فرضيه (يا نظريه) را دارد: نواحي آمل، رابط شمال شرقي و خراسان بزرگ با البرز و ري (رگا)بوده است. ري، منطقه اي مذهبي و رابط حوادث و مسائل دريافت شده از آمل به مرکز ايران تا اصفهان (جي) بوده، و اصفهان، مجموعه اي از حوادث و مسائل فعال ميان ري، فارس و غرب ايران (زاگرس غربي) را در خود داشته است. فارس، رابط دريافت هاي سياسي- نظامي، فرهنگي از سيستان و کرمان تا ايلام، اصفهان و دامنه هاي جنوبي زاگرس. پويائي "فارس" با ارتباط هاي ساحلي و دريائي خليج فارس افزايش مي يابد. ارتباط هاي مختلف و متقابل فارس- اصفهان هنوز دقيقاً بررسي نشده است. راه هاي ارتباطي خطر ناک ميان سمنان و يزد و مخصوصاً کوير لوت نيز از اهميت هاي بررسي هاي تحقيقي بر خور دارند و بايد به اين نوع پژوهش ها مراجعه شود. درباره اهميت هاي ارتباطي – خاصه مذهبي- ري، بايد به اين نکته توجه داشت که از نظر بعضي محققين، زرتشت، طي سفر تبليغاتي خود از اورميه (حرف سوم ساکن) تا بلخ، مدتي در ري ساکن شده و به تبليغ مي پرداخته است. بنا بر اين ري، از دوران باستان، عامل ارتباطي مهم مذهبي با نواحي مختلف ايران نيز بوده است. در اين منطقه بايد به نام « ايوان کي" (کيانيان)، نيز کاملاً توجه نمود. مراجعه به نقشه هاي تاريخي کاملاً ضروري است. نقشه مکان ها در شاهنامه فردوسي، در پايان مقاله قرار داده شده است.

 

ادامه دارد....

 

 

 

 

سه گفتار درباره آريائيان. مالوري (و ديگران). ترجمه مسعود رجب نيا. تهران. انتشارات انجمن فرهنگ ايران باستان (7). 1353 (چاپ اول). ص 92. به نقل از مقاله سوم آن: کومار، ترکيب نژادي بنيانگذاران تمدن دره سند و آمدن آرياييان به صحنه.

پيرنيا. ايران باستان. ج اول. فصل هاي آغازين.

مورد هفتم، برداشت و نظر نويسنده اين مقاله مي باشد.

کرسيتن سن، کيانيان. ترجمه دکتر صفا. تهران. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. تاريخ چاپ 1339

پيرنيا. ايران باستان. جلد اول ص 50-1.

نويسنده بيشتر موافق اين نظريه مهم کريستن سن مي باشد: ايجاد اين "وقفه تاريخي"، توسط ماد و مخصوصاً هخامنشيان صورت گرفته است. بايد اين "وقفه تاريخي" شناخته و تحليل شود. شايد بتوان "کيانيان" را آغاز کننده تاريخ ايرانيان دانست و نه ماد و هخامنشيان را (؟).

 

 

 

گروه مدرسه اينترنتي سايت تبيان - تهيه: شکوهي

تنظيم: سميرا بادامستاني

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت