طلوع مهر جمعه

و ناگهان صدايي آمد از كرانه هاي دور از آرمان دوست به دشت هاي سرد و قلب هاي سرد و كور
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انتظار

و ناگهان

صدایی آمد

از كرانه های دور

از آرمان دوست

به دشت های سرد

و قلب های سرد و كور

سلام شب!

از او كه با صدای او تو آمدی بگو...

از او به هر كه چون توست:

به قصه های بی كسی،

و غصه های ناكسی؛

به قلب، آخرین تپش،

و عشق، اولین نفس!

صدای دور همدمی

كه روزی از طلوع مهر جمعه ای،

دراین زمان، در آخرالزمان؛

در این جهان؛

اجازه ای از آفریدگار آن گرفته و به ما سلام می كند!

شتاب كن! صدای پای طاهرش،

به گوش عاشقان شب،

چه سهل می رسد.

صدایش از كرانه های دور نه؛

از ابتدای فصل می رسد!

چرا به دور زل زدی؟

شتاب كن،

به قول شاعر:

و ناگهان چه زود دیر می شود!

سایت کیهان_هانیه السادات حسینی زاده

تهیه و تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار

مطالب مرتبط

شهر من

بی بال پریدن

فرصت خموشی

دیروز و امروز

طلوع

آسایش آفتاب در سایه توست

به تو می بالم

دستم را بگیر دلتنگ توام

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

بالن دعا

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت