جسور اما مرتجع
جسور اما مرتجع
نگاهي به نمايش «نورا»
تلاش عليرضا کوشک جلالي براي معاصرسازي روابط و انتخاب زباني تازه براي شخصيتهاي نمايش «نورا» تنها در سطح ظاهر موفق است و او در درون ناتوان از به روز کردن شخصيتها است.
عليرضا نراقي: نمايش «نورا» که اين روزها در تالار قشقايي تئاتر شهر به صحنه ميرود، اقتباسي کميک و در ظاهر به روز از نمايشنامه محبوب «خانه عروسک» نوشته هنريک ايبسن است.
نمايش ايبسن که بيش از هر چيز درامي درباره وضعيت زنان و پيشبيني درباره خروش آنها به اين وضعيت است، سير رسيدن زني به نام نورا را از ناآگاهي به بلوغ و همچنين ظهور سرمايهداري را با تغيير موقعيت زنان در خانواده و اجتماع نشان ميدهد.
شخصيتپردازي
«خانه عروسک» براي به روز شدن و اجرايي جديد نيازمند تحليلي تازه است. اگر در زمان نگارش «خانه عروسک» هنوز زنان به شکل معين و قواميافته صاحب فلسفه، رويکردهاي فرهنگي و در نتيجه جنبشهاي اجتماعي نبودند، امروزه به قدري در اين امور پيش رفتهاند که خوانشي زنانه را از تاريخ و قانونطلب ميکنند و وارد امور ناخودآگاهتر و درونيتر در پيگيري حقوق خود شدهاند.
از اين جهت «خانه عروسک» در نمايش شخصيت يک زن، کمي ارتجاعي و واپسگرا به حساب ميآيد. مشکل اوليه نمايش کوشک جلالي در همين نقطه است. او با تغيير ندادن موقعيت نورا در خانواده همان نگاه و تفسير ايبسن را از زن و موقعيت آن ارائه ميدهد، لذا شخصيت نوراي نمايش او با وجود ظاهر مدرن نمايش همان نوراي ايبسن است.
تلاش عليرضا کوشک جلالي براي معاصرسازي روابط و انتخاب زباني تازه براي شخصيتهاي نمايش تنها در سطح ظاهر موفق است و در درون ناتوان از به روز کردن شخصيتها است.
از سوي ديگر بازي پرتظاهر پانتهآ بهرام بين همين (نوراي) مدرن يا اصيل بودن دست و پا ميزند. از طرفي جاذبههاي زنانهاي که در نوع حضور و بازي بهرام گنجانده شده با نوراي ايبسن در تضاد است، اما از سويي به زور سعي ميشود معصوميت و ناآگاهي نورا نسبت به بيرحمي اجتماع اطرافش به شکلي ظاهري مدام مورد تأکيد قرار گيرد.
اين مغشوش بودن با وجود توانايي هميشگي بهرام در بدست گرفتن نبض صحنه (و البته خوردن بازي ديگر بازيگران با جلب توجه) همچنان به چشم ميآيد و بيشتر از اينکه بازي خوبي ديده شود، اجرايي تکراري از پانته آبهرام هميشگي است.
فشرده ساختن درام ايبسن و نمايش تغييرات مهم شخصيتي و گرههاي اصلي داستاني در تکديالوگها باعث شده شخصيتپردازي در اثر کوشک جلالي به طور کامل ايجاد نشود. اينکه مخاطب با پسزمينه «خانه عروسک» نمايش «نورا» را بهتر بفهمد فينفسه ايراد نيست، اما اگر اتکا به اين پسزمينه سبب شکلگيري نمايشي ناقص و جويده شود نشاندهنده يک درام ناموفق است.
سبکپردازي
نمايش کوشک جلالي يک خوانش کميک و مفرح از «خانه عروسک» است. لحظههاي کميک در اثر او به وفور ديده ميشود. اين نگاه و ظرافتهاي يک کمدي به شکلي عالي در نمايش سال گذشته او «خداي کشتار» ديده شده بود و همه به مهارت کوشک جلالي در خلق چنين لحظههايي پي برده بودند.
با اين حال، مشکل نمايش «نورا» نه در خلق لحظههاي کميک بلکه در بستري است که اين لحظهها در آن ساخته ميشوند .کمدي با ميزاني از اغراق همزاد است که اندازه اين اغراق نشاندهنده سبک آن کمدي است.
اگر يک کمدي به قراردادهاي تئاتر واقعگرا وفادار باشد و در بستر صحنهاي واقعگرايانه بروز کند مشخص است آن نمايش يک اثر رئاليستي است. کوشک جلالي با وجود معرفي و پيگيري چنين نمايشي (کمدي با قراردادهاي رئاليستي) تا صحنههاي پاياني با اين اصل همراه نيست.
در صحنه آخر نوع بازي پيام دهکردي و در نهايت تکنيکهاي به کار رفته در مرگ او و نوع استفاده و نمايش اسلحه همه آن قدر از باور خارج ميشوند که ديگر نميتوان آنها را در جهت يک نمايش رئاليستي دانست. در واقع نمايش از قراردادي که با تماشاگر ميکند فاصله ميگيرد و با وجود تلاش براي يک حرکت جسورانه،در نهايت دچار ناهمگوني در بدنه اجرا ميشود و براي رسيدن به شکلي متفاوت و سرخوشانه از «خانه عروسک» عقيم ميماند.
تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي