درخت آرزوها

سیاهی گم شد و خورشید خندید پرستویی پرید از بام خانه درخت آرزوهایم جوان شد به ناگه شاخ و برگش زد جوانه چه می‏شد لحظه‏یی من می‏شدم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درخت آرزوها

سیاهی گم شد و خورشید خندید

پرستویی پرید از بام خانه

درخت آرزوهایم جوان شد

به ناگه شاخ و برگش زد جوانه

چه می‏شد لحظه‏یی من می‏شدم چون

پرستویی میان آسمان‏ها

به ابر آسمان دل می‏سپردم

و می‏رفتم میان کهکشان‏ها

پرستو می‏شدم در جنگلی دور

و می‏رفتم به سوی چشمه‏یی شاد

غزل می‏خواندم از احساس گل‏ها

برای بلبلان رفته از یاد

پرستو می‏شدم بر روی ساحل

و قلبم را به دریا می‏سپردم

گل لبخند و شادی را به لب‏ها

و غم‏ها را به فردا می‏سپردم

پرستو می‏شدم با سینه‏یی شاد

به هر باغی که می‏شد می‏زدم سر

برای دیدن دنیای شادی

به سوی مهربانی می‏زدم پر

جمشید مقدم- از شهرک ورداورد

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

 

*********************************

 

مطالب مرتبط

زندگی

در امتداد دشت

زندگی زیباست!

سرود موج‏ها

ترانه‏ای برای درخت

تو خود هفت آسمانی

شاخه ها

دعای گل

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت