ولايت فقيه در كتاب حكومت اسلامى
ولايت فقيه در كتاب حكومت اسلامى
قسمت اول:(ولایت نظارتی و حکومتی)
قسمت دوم
امام خمينى (ره)، بحث درباره ولايت فقيه را در كتاب الرسائل (انتشار در 1332 ش). و تحرير الوسيله (انتشار در 1346 ش). پى گرفتند; اما بحثشصت صفحهاى ايشان در كتاب البيع (انتشار در 1348 ش). ، مهمترين اثر مكتوب ايشان درباره نظريه ولايت فقيه است. اين كتاب كه همراه نوارهاى درس خارج معظمله، تحت عنوان ولايت فقيه و گاه به نام حكومت اسلامى به چاپ رسيد، به تفصيل از نظريه ولايت فقيه سخن مىگويد.
از نظر امام خمينى (ره)، قانون، براى اصلاح اجتماعى كافى نيست; بلكه اصلاح جامعه نيازمند قوه مجريه و آن هم محتاج رئيس يا ولىامر است «ولىامر هم بعد از رسول اكرم (ص)، ائمه اطهارند... پس از ايشان، فقهاى عادل... هستند.» به ديگر سخن، فقهاى عادل، مانند پيامبر اكرم (ص) بايد رئيس و حاكم باشند.
فقيه عادل، فقيهى است كه از كمال اعتقادى و اخلاقى برخوردار باشد... و دامنش به معاصى آلوده نباشد. همچنين فقيه عادل بايد عالم به قوانين و احكام اسلام و عامل به آن باشد;
اما چرا بايد فقيه در راس امور قرار گيرد ؟ امام خمينى (ره) در پاسخ به اين سؤال نوشت:
1. چون در گذشته، براى تشكيل حكومت و برانداختن تسلط حكام خائن و فاسد، به طور دسته جمعى و بالاتفاق قيام نكرديم و بعضى سستى به خرج دادند و حتى از بحث و تبليغ نظريات و نظامات اسلامى مضايقه نمودند، بلكه به عكس، به دعاگويى حكام ستمكار پرداختند، اين اوضاع به وجود آمد; نفوذ حاكميت اسلام در جامعه كم شد، ملت اسلام دچار تجزيه و ناتوايى گشت، احكام اسلامى بىاجرا ماند و در آن تغيير و تبديل واقع شد.
استعمارگران براى اغراض شوم خود به دست عمال سياسى خود قوانين خارجى و فرهنگ اجنبى را در بين مسلمانان رواج دادند، و مردم را غربزده كردند. اينها همه براى اين بود كه ما قيم و رئيس و تشكيلات رهبرى نداشتيم. "
2. آياتى از قرآن، بر لزوم ولايت فقيه تاكيد مىورزد; مانند: لاينالعهدىالظالمين.
يعنى امام بايد فاضل و عالم به احكام و قوانين و در اجراى آن عادل باشد. " ياايهاالذينآمنواطيعواللهواطيعوالرسولواولىالامرمنكم; يعنىاطاعت از ولىامر واجب شمرده شده است. اولىالامر بعد از رسول اكرم (ص) ائمه اطهارند... پس از ايشان فقهاى عادل عهدهدار اين مقامات هستند. النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم; مراد از اولويت، ولايت و امارت و ولايتى كه براى نبى اكرم (ص) است، براى علما نيز ثابت مىباشد.
3. احاديث ذيل نيز، ولايت فقيه را مورد تاييد قرار مىدهد: الفقهاءحكامعلىالسلاطين: سلاطين; اگر تابع اسلام باشند، بايد به تبعيت فقها درآيند و قوانين و احكام را از فقها بپرسند و اجرا كنند. در اين صورت، حكام حقيقى همان فقها هستند. پس بايستى حاكميت، رسما به فقها تعلق بگيرد، نه به كسانى كه به علت جهل به قانون، مجبورند از فقها تبعيت كنند. مجارىالاموروالاحكامعلىايدىالعلماء... از اين روايت، دو مطلب مهم به دست مىآيد: يكى ولايت فقيه و ديگرى اين كه فقها بايد با جهاد خود و يا امر به معروف و نهى از منكر، حكام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بيدار گردانند تانهضتعمومىمسلمانانبيداروحكومتجائرراسرنگون... بسازند. الفقهاءامناءالرسل; يعنى كليه امورى كه به عهده پيغمبران است، فقهاى عادل موظف و مامور انجام آنند. گرچه عدالت اعم از امانت است و ممكن است كسى در امور مالى امين باشد، اما در عين حال عادل نباشد، ليكن مراد از امناءالرسل كسانى هستند كه از هيچ حكمى تخلف نكنند.
مرتضى شيرودى
هفته نامه پگاه حوزه - شماره 87 - بهمن 81
تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان