پشت صحنه سریال پنجمين خورشيد

در سريال «پنجمين خورشيد» كه قرار است در ماه مبارك رمضان روي آنتن شبكه ‌3 برود، بار ديگر زمان در چرخشي متفاوت از نظم منطقي خود قرار مي‌گيرد تا عليرضا افخمي ‌از اين بستر براي روايت داستان خويش بهره بگيرد. پيش از زمان پخش اين سريال، وقت را غنيمت شمرديم تا به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پشت صحنه سريال پنجمين خورشيد

مثل ماجراي عجيب بنجامين باتن

پشت صحنه سريال ماه رمضان امسال؛

يكي از كاركردهاي مهم هنر هفتم و صنعت سينما كه توانسته است به يكي از روياهاي انسان و تخيلات او جامه عمل بپوشاند، بازي با زمان و در اختيار قرار گرفتن آن است كه فراتر از محدوديت‌هاي عالم واقع مي‌تواند آن را در هم بشكند و در غالب ساختارهاي متفاوتي قرار دهد.

در سالي كه گذشت علاوه بر فيلم «مورد عجيب بنجامين باتن» كه زمان را در فرآيندي معكوس به تصوير كشيد، شاهد سريالي به نام «مسافر زمان» بوديم كه با گذر از زمان حال به درون تاريخ، شكل ديگري از بازي با زمان را تجربه كرد. اينك در سريال «پنجمين خورشيد» كه قرار است در ماه مبارك رمضان روي آنتن شبكه ‌3 برود، بار ديگر زمان در چرخشي متفاوت از نظم منطقي خود قرار مي‌گيرد تا عليرضا افخمي ‌از اين بستر براي روايت داستان خويش بهره بگيرد. پيش از زمان پخش اين سريال، وقت را غنيمت شمرديم تا به پشت صحنه اين سريال سري بزنيم تا از نزديك با چند و چون اين سريال آشنا شويم. سريال‌هاي ماه رمضان يكي از پر مخاطب‌ترين سريال‌هاي تلويزيوني هستند كه از جذابيت ويژه‌اي براي مخاطب تلويزيون برخوردارند و در سال‌هاي اخير در كنار سفره افطار مهمان خانه‌هاي شهروندان ايراني هستند. پس ما نيز به شكلي ديگر زمان را در اختيار مخاطبان روزنامه قرار مي‌دهيم تا علاقه‌مندان مجموعه‌هاي تلويزيوني پيش از پخش سريال با آن آشنا شوند.

يكي از ويژگي‌هاي اين سريال براي من اين است كه عليرضا ما را از آن چهره شناخته شده دور كرد و گريم جديدي از سيماي من ارائه داد كه اميدوارم مقبول طبع مخاطبان قرار بگيرد. بعد از 35 سال من با چهره جديد جلوي دوربين رفتم. در ضمن براي اولين بار است كه در يك سريال مناسبتي حضور پيدا مي‌كنم.

براي تهيه گزارش بايد به منطقه كن در غرب تهران بروم؛ جايي كه قرار است قسمت‌هاي دوازدهم اين سريال تصويربرداري شود. كوچه پس كوچه‌هاي باريك و قديمي ‌محله كن را كه هنوز همان بافت سنتي‌اش را حفظ كرده است، طي مي‌كنم تا با خانه‌اي قديمي‌ با حياط و حوضچه كوچكي مواجه مي‌شوم كه ديگر در نسبت با ساختار مدرن شهر تهران به نوستالژي زمان كودكي‌ام شبيه است. اتفاقا انتخاب اين محل بي‌دليل نبوده است و با توجه به بخشي از زمان قصه كه در سال‌هاي 64 - 63 مي‌گذرد تناسب منطقي دارد. جالب است در ديوارهاي اطراف خانه‌اي كه عوامل سريال در آن مستقر هستند شعارهايي از زمان جنگ مثل مرگ بر صدام و جنگ جنگ تا پيروزي نوشته شده است كه آدمي ‌را براي چند لحظه به 20‌سال پيش و حال و هواي آن زمان مي‌برد و اتفاقا قصد كارگردان نيز همين است تا مخاطبان را به بيست و اندي سال پيش ببرد و ضمن طرح قصه خود، خاطرات آن دوران را زنده كند. پس از زبان كارگردان و مدير توليد مي‌شنوم كه اين شعارها به خاطر اين سريال بر ديوارها نوشته شده و در واقع بخشي از فضا سازي لوكيشن مجموعه است. وقتي كه به محل فيلمبرداري مي‌رسم حميد گودرزي و شهرام قائدي در حال بازي يكي از سكانس‌هاي اين سريال هستند كه در كوچه منتهي به منزل محسن (حميد گودرزي) شخصيت اصلي داستان رخ مي‌دهد. موقعيت اين سكانس را با خواندن متن اين قسمت در ذهن خود ترسيم كنيد تا زمان تماشاي اين سريال آن را به خاطر بياوريد.

محله محسن ‌- خارجي -‌ روز

محسن و همايون از خم كوچه اي مي‌پيچند و به طرف خانه مي‌آيند.

محسن: همايون فكر كنم اين بچه منوچهر رو تو سال 88 ديدم.

همايون: نه بابا

محسن: آره اينم مثل باباش شده يه خلافكار درست و حسابي. بهش مي‌گفتن فرزين گوش بر!

همايون: مي‌گم اين دفعه كه رفتي ببين اونجا كدوم كار و كاسبي پردرآمدتره وقتي برگشتي بريم تو همون كار! راستي ببينم مگه نمي‌گي من تو اون سال خيلي مايه دار شده بودم.

محسن: (با تاكيد) از راه خلاف!

همايون: خب حالا از هر راهي. اگر پولدار بودم چرا ننمو و داداشم تو همين خونه مونده بودن ! واسه چي يه خونه زندگي بهتر واسه شون درست نكرده بودم؟

محسن: واسه اين‌كه مادرت فهميده بود خلافكار شدي، ديگه ازت پول نمي‌گرفت! به قول داداشيت يه ريزم داشت نفرينت مي‌كرد!

همايون: (ناراحت) اين آينده‌اي كه ديدي يه جاش مي‌لنگه محسن! همه پولاي عالم واسه من به يه ذره دلخوري ننم نمي‌ارزه!

محسن: الان آره ولي وقتي بيفتي تو خلاف و خلافكاري همه چي از يادت ميره حتي دلخوري مادرت.

حالا دم خانه رسيده‌اند.

سريال سازي با ايده دختر كارگردان

همين سكانس نشان مي‌دهد با سريالي متفاوت از عليرضا افخمي ‌روبه‌رو هستيم كه خودش هيچ شباهتي بين اين سريال و كارهاي قبلي‌اش نمي‌بيند. براي آنها كه سريال‌هاي تلويزيوني را دنبال مي‌كنند عليرضا افخمي‌ نامي ‌آشناست، بويژه مخاطبان سريال‌هاي مناسبتي. نام او در تيتراژ بسياري از سريال‌هاي مذهبي و ماورايي به عنوان ناظر كيفي و نويسنده فيلمنامه ديده‌اند. افخمي ‌علاوه بر ناظر كيفي بسياري از سريال‌هايي كه از شبكه يك و سوم پخش شده است. نويسنده سريال‌هايي مثل وفا ، روز حسرت و اغماء نيز بوده است كه همه آنها جزو سريال‌هاي مناسبتي به حساب مي‌آيند. ضمن اين‌كه هنوز هم در ميان انواع سريال‌هايي ماورائي كه در ماه رمضان روي آنتن رفته است سريال «او يك فرشته بود» به كارگرداني وي جايگاه ويژه خود را دارد و در حافظه تاريخي مخاطبان ثبت شده است. علاوه بر اين، او سريال طنز زيرزمين را هم براي شبكه سوم سيما ساخته بود كه چند سال پيش در ماه رمضان از تلويزيون پخش شده است. افخمي ‌درباره سريال جديد خود مي‌گويد: اين سريال در حال و هواي كارهاي قبلي من نيست. من يك فيلم «تب سرد» ساختم كه يك كار پليسي اجتماعي بود و پس از آن او يك فرشته بود كه كاري ماورائي بود. اين كار حداقل ماورائي از جنس او يك فرشته بود، روز حسرت و اغماء نيست و تفاوت مضموني و ژانري با آن دارد، هر چند در آن ممكن است از لحاظ فرمي‌ بخش‌هايي غيررئال و افسانه‌اي در آن وجود داشته باشد. در واقع تنها بخش غير رئال داستان به سفر زماني آن بر مي‌گردد و مابقي قصه يعني آنچه در سال 88 مي‌گذرد يا آنچه در سال 64 مي‌گذرد، همه رئاليستي است.

يكي از كاركردهاي مهم هنر هفتم و صنعت سينما كه توانسته است به يكي از روياهاي انسان و تخيلات او جامه عمل بپوشاند، بازي با زمان و در اختيار قرار گرفتن آن است كه فراتر از محدوديت‌هاي عالم واقع مي‌تواند آن را در هم بشكند و در غالب ساختارهاي متفاوتي قرار دهد.

شايد طرح ابتداي اين ايده براي مخاطبان جالب باشد. ايده‌اي كه ابتدا در ذهن دختر كارگردان جرقه مي‌زند تا توسط پدر به تصوير كشيده شود. افخمي‌درباره ايده اوليه اين سريال مي‌گويد: «ايده اوليه و يك خطي آن را دخترم، افسانه به من داد و يك شب در خانه براي من تعريف كرد كه از آن خوشم آمد و گفتم آن را بنويسد كه افسانه آن را در 10 صفحه نوشت و پس از آن افسانه درگير كارهاي ديگري شد و نتوانست آن را ادامه دهد كه من با همكاري آقاي ابوالحسني آن را تكميل كرديم.»

سفر در زمان

پنجمين خورشيد، داستان 2 دوست به نام‌هاي محسن و همايون است كه سال 65 و در وضعيت بد اقتصادي زندگي مي‌كنند. آنها در حادثه‌اي، عتيقه‌اي خاص پيدا مي‌كنند كه قابليت سفر در زمان را دارد و مهدي همراه عتيقه 23 سال در زمان سفر مي‌كند و در سال 1388 در تهران امروز خود را مي‌يابد. مهدي كه با پديده‌هايي جديد و دور از ذهن مواجه مي‌شود، دلبسته دختري به نام هما مي‌شود و اتفاقات ديگري براي او مي‌افتد كه مجبور به بازگشت به سال 64 مي‌شود؛ اما جزييات اين داستاني كه كليت آن را تعريف كرديم، به شكل روزانه نوشته مي‌شود و لحظاتي كه من مشغول مصاحبه با ديگر عوامل اين مجموعه بودم، ديدم افخمي‌ در گوشه‌اي روي صندلي نشسته و مشغول نوشتن سيناپس درباره سكانس بعدي است. او از اين شكل فيلمنامه نويسي راضي است و مي‌گويد: «به روز نوشتن فيلمنامه اگرچه مشكلات خاص خود را دارد، اما از اين امتياز برخوردار است كه بازخورد مخاطب را هم مي‌بينيم و خيلي از مواقع مي‌توانيم خود را هماهنگ كنيم با برخورد او. مثلا در عين پخش متوجه مي‌شويم مخاطب از فلان كاراكتر خيلي خوشش آمده طبعا من اين امكان رادارم كه كاراكتر مورد علاقه تماشاچي را برجسته‌تر كنم يا يك خط داستاني مورد علاقه مخاطب را پر رنگ‌تر كنم.»

با توجه به اين‌كه 2 زمان كاملا متفاوت تاريخ معاصر در اين سريال مورد توجه قرار مي‌گيرد اين پرسش پيش مي‌آيد كه كارگردان ممكن است از اين تمهيد براي قياس 2 دوره تاريخي به لحاظ سياسي هم پرداخته باشد، اما افخمي ‌مي‌گويد: «تحولات سياسي در بين اين سال‌ها چندان در قصه مورد توجه قرار نگرفته است، اما به دليل علاقه‌اي كه به بچه‌هاي جبهه و جنگ دارم و در واقع ديني كه نسبت به ايثارگري‌هاي آنان احساس مي‌كنم در كار به اين مساله اشاره مي‌كنم و حتي يكي از كاراكترهاي اصلي من يك رزمنده بسيجي است، اما وارد فضاي سياسي و مقايسه 2 دوره سياسي نشديم، به اين دليل كه قرار نيست چنين كاري يك كار سياسي باشد و بيش از اين‌كه كاري سياسي و حتي اجتماعي باشد يك مضمون اخلاقي دارد.»

پنجمين خورشيد، داستان 2 دوست به نام‌هاي محسن و همايون است كه سال 65 و در وضعيت بد اقتصادي زندگي مي‌كنند. آنها در حادثه‌اي، عتيقه‌اي خاص پيدا مي‌كنند كه قابليت سفر در زمان را دارد

وقتي افخمي‌درباره مضمون اخلاقي اثر مي‌گويد از او مي‌پرسم آيا نگران اين مساله نبوده است كه پاسخ مي‌دهد: «پيام‌هاي اخلاقي بايد آنچنان در تار و پود قصه گنجانده شود كه مخاطب احساس نكند اين پيام‌ها به شكل شعاري و خارج از متن داستان به او تحميل مي‌شود. اگر كاراكتري كه ترسيم كرديد در پيچ و خم داستان بتواند مخاطب را جذب خود كند و باعث همدلي تماشاگر با خود شود هر گونه پيام يا تحول اخلاقي كه آن كاراكتر در طول داستان تجربه كند براي مخاطب نيز قابل پذيرش خواهد بود.»

مشكلات زمان سازي

افخمي‌ بيش از آن‌كه نگران پيام اخلاقي اثر و چگونگي ارائه آن باشد نگران تصويرسازي درست از تفاوت زماني در داستان است و مي‌گويد: «يكي از استرس‌هاي عمده من در اين كار مربوط به جلوه‌هاي ويژه است كه عموما سال‌هاي 64 را نشان مي‌دهد. اين مساله بخصوص وقتي كه داريم در خيابان‌ها كار مي‌كنيم بيشتر مي‌شود. بخش عمده‌اي از اين كار به عهده گروه افكت است كه قرار است آقاي فخاري اين كار را انجام دهد. به هر حال المان‌هايي از سال جديد در اين منطقه وجود دارد، مثل علمك‌هاي گاز كه به هر حال بايد براي آنها چاره‌اي انديشيد يا مثلا در همين كوچه‌ها پرايد پيدا مي‌شود كه با سال 64 همخواني ندارد و ما بايد بشدت مراقب باشيم كه نشانه‌هايي از زندگي جديد كه 20 سال پيش وجود نداشت در قاب دوربين به نمايش درنيايد.»

2‌ زمان با يك دوربين

اگرچه در پنجمين خورشيد 2 زمان متفاوت به عنوان بستر تاريخي داستان وجود دارد، اما هر دو زمان در قاب يك دوربين قرار مي‌گيرد. حسنعلي اسدي با توجه به عنصر زمان در اين سريال مي‌گويد: باتوجه به صحبت‌هاي اوليه كه با آقاي افخمي‌ داشتم نوع كار دستم آمد، ولي دوست ندارم تصويربرداري اين سريال با توجه به تم آن داراي ويژگي‌هاي متفاوتي از يك كار معمولي باشد. فقط در سال‌هاي 64 كه به گذشته مربوط مي‌شود خواستيم از رنگ قهوه‌اي استفاده كنيم كه در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه اين اتفاق نيفتد و رئال بودن فضاي كار حفظ شود، در ضمن اين شيوه‌ها ديگر كليشه شده و تكراري به نظر مي‌رسد.

اسدي مي‌گويد: خوشبختانه ما به دليل اين‌كه از كار عقب نيستيم با همين تك دوربين نيز كارمان پيش مي‌رود. گاهي اوقات پيش مي‌آيد كه به دليل عقب بودن كار از يونيت دوم استفاده مي‌شود، اما در اين سريال با مشكل زماني مواجه نشديم و با همين يك دوربين به كار خود ادامه مي‌دهيم.

مشكلات توليد

سريال‌هاي مناسبتي با توجه به فشردگي زمان و عجله‌اي كه در ساخت آن وجود دارد بيش از همه كار عوامل توليد را سخت مي‌كند. عزيز عليزاده، مدير توليد اين سريال در همين ارتباط مي‌گويد: به دليل ضرب‌الاجلي بودن سريال ، توليد اين مجموعه با سختي‌‌هاي خاص خودش روبه‌روست، چون لوكيشن و آكسسوار ما و حتي بازيگر ما مشخص نيست. سيناپس كامل نداريم. گروه توليد مجبور است همزمان همه اين كارها را برايتصوير‌برداري آماده كنند.

عليزاده درباره شروع اين مجموعه گفت: پيش توليد اين سريال به طور جدي از دوم بهمن ماه سال 87 آغاز شد و سعي كرديم به‌طور فشرده پيش توليد را انجام دهيم. حدود 6 قسمت فيلمنامه داشتيم كه قرار بود تا كليد خوردن پروژه به آن اضافه شود كه متاسفانه بر اساس بازبيني‌هايي كه انجام شد اين اتفاق نيفتاد و پنجمين خورشيد با 6 قسمت در 31 ارديبهشت‌ امسال كليد خورد و در روند توليد، فيلمنامه همزمان نوشته مي‌شد و همين‌طور ادامه دارد و در حال حاضر حدود 50 درصد كار تصوير برداري شده است و همزمان فيلمنامه نوشته مي‌شود، ضمن اين‌كه تدوين و صداگذاري هم صورت مي‌گيرد و موسيقي متن آن نيز به وسيله آقاي پيروز ارجمند در حال ساخته شدن است. سرعت كار زياد است، اما آقاي افخمي‌ چون خودشان ناظر كيفي بودند حساسيت زيادي بر كيفيت اثر دارد و سعي مي‌كند آنچه در ذهنش وجود دارد را در مرحله اجرا عينا پياده كند. ما 3 لوكيشن ثابت داريم كه خانه هما (شبنم قلي‌خاني) در باغي در پونك است كه متعلق به سازمان بهشت زهراست كه 4 ماه آنجا را اجاره كرديم، يكي هم همين خانه در كن كه منزل محسن با بازي حميد گودرزي است كه اينجا را هم 4 ماه اجاره كرديم و يك گاراژي هم در اختيار ماست كه چند قسمت را در آنجا تصويربرداري مي‌كنيم. برخي لوكيشن‌ها نيز زخمي ‌شده كه نمي‌دونيم بعدها اگر نوشته شود مي‌توانيم از آنجا استفاده كنيم يا نه، چون قرارداد ثابت نداريم. اين 3 لوكيشن ثابت نزديك به 40 درصد حجم كار را شامل مي‌شود. به طور كلي با توجه به تعدد شخصيت‌ها در فيلمنامه به لوكيشن‌هاي زيادي نياز داشتيم مثلا شخصيتي به نام مريم داريم كه در چند خانه وي را مي‌بينيم.

شايد هيچ‌كس به انداره مدير توليد در جريان چند و چون كار نباشد و اطلاعات درباره فرآيند كار نداشته باشد. عليزاده ادامه مي‌دهد: اين سريال 26 قسمت است كه تا كنون نزديك به 10 قسمت آن تصويربرداري شده است. در برخي سكانس‌ها مجبور به بازسازي لوكيشن بوديم، مثل خانه هما يا مغازه ميوه فروشي كه در داستان وجود دارد و براي ساخت آن مجبور بوديم از شهرداري مجوز بگيريم كه خودش يك روند طولاني را طي كرديم مثلا شهرداري منطقه 5 موافقت نمي‌كرد كه با مذاكرات و تلاش‌هاي زيادي كه انجام داديم موفق شديم مجوز ساخت آن را بگيريم. درضمن ما به دليل پرداختن به گذشته اين‌كه بخشي از داستان در سال 64 مي‌گذرد مجبور بوديم فضاي آن زمان را باز‌سازي كنيم، مثلا خودرو‌هاي آن زمان را بايد پيدا مي‌كرديم و اصلا علت اين‌كه منطقه كن را انتخاب كرديم به دليل بافت قديمي‌اش بود و تردد ماشين در آن كمتر است. برخي صحنه‌ها نيز به وسيله تكنيك‌هاي كامپيوتري انجام شده است. تصويربرداري تا پايان ماه رمضان ادامه پيدا مي‌كند و حتي مثل سال‌هاي گذشته ممكن است تا عيد فطر نيز به طول بينجامد.

محسن، همايون و انوشه

روزي كه براي تهيه گزارش رفته بودم 3 تن از بازيگران اصلي اين مجموعه حضور داشتند كه بار اصلي نقش آفريني در اين مجموعه را به عهده دارند: حميد گودرزي، شهرام قائدي و انوشيروان ارجمند. حميد گودرزي كه در واقع نقش اول سريال پنجمين خورشيد را به عهده دارد ،مي‌گويد: من نقش محسن كه شخصيت اصلي اين سريال است را بازي مي‌كنم. جواني است كه با خواهر و مادرش زندگي مي‌كند و وضع مالي ضعيفي دارند. او شاگرد يك مكانيكي است و به دليل همين فقر دچار مسائلي مي‌شود كه داستان را شكل مي‌دهد.

شايد برايتان جالب باشد كه بدانيد گودرزي با بازي در اين سريال دومين حضورش را هم در سريال‌هاي مناسبتي و هم به طور كلي در تلويزيون بعد از سريال كمكم كن تجربه مي‌كند. او درباره تفاوت بازي در سينما و تلويزيون مي‌گويد: در سينما بايد ريزتر و جزيي‌‌تر از تلويزيون بازي كني، اما حداقل براي من بازي در تلويزيون يا سينما فرقي نمي‌كند.

شهرام قائدي كه بيشتر او را در نقش طنز ديده‌‌ايم، مي‌گويد: من نقش همايون را در اين سريال بازي مي‌كنم كه به قول بچه‌هاي پايين شهر رفيق شيش محسن است. تقريبا همه جا با هم هستند و در مورد مسائل مختلف زندگي با هم تصميم مي‌گيرند و مثل بسياري از جواناني كه در موقعيت ضعيف مالي قرار دارند آرزوي پولدار شدن دارند. اين نقش تقريبا يك نقش جدي است و با نقش‌هاي ديگري كه تا حالا بازي كرده‌ام جنبه كميكش خيلي كمتر است.

قائدي اما بر خلاف گودرزي اولين حضور خود را در سريال‌هاي مناسبتي تجربه مي‌كند و مي‌گويد:من سريال مناسبتي براي ماه رمضان تا حالا كار نكرده بودم و اين اولين تجربه من هم در اين زمينه و هم در همكاري با آقاي افخمي‌ است؛ البته چند بار پيش آمده كه تا پاي قرارداد رفتم، ولي هر بار به دليلي اين اتفاق نيفتاد. او مي‌گويد: براي من فيلم سريال فرقي نمي‌كند فقط به اندازه‌اي كه آن شخصيت و كاراكتر نياز به انرژي دارد، همانقدر تزريق مي‌كنم. اين يكي از معدود دفعاتي است كه نقشي را به عهده مي‌گيرم كه عاشق آن هستم.

اما در كنار اين 2 بازيگر جوان، بازيگر پيشكسوتي هم حضور دارد كه به دليل گريم متفاوتش شايد شناسايي نشود. انوشيروان ارجمند در اين باره اظهار كرد: 20 سال پيش زماني كه من روزي روزگاري را كار مي‌كردم با عليرضا افخمي ‌آشنا شدم. يك جوان باهوش و زيرك كه به تمام معني درك فوق‌العاده‌اي از كار داشت و طي سال‌هاي متمادي همان‌طور كه بعدها به من گفت دوست داشتيم در كاري مشترك كنار هم باشيم، ولي اين موقعيت پيش نيامده بود تا اين‌كه ماه مبارك رمضان سبب شد اين فاصله كم شود و ما بتوانيم پيرو صحبت‌هايي كه 20 سال پيش با يكديگر داشتيم با هم همكاري كنيم. من همه كارهاي آقاي افخمي ‌را دنبال مي‌كردم، هم نظارت‌هايش را شاهد بودم و هم آثاري را كه كارگرداني كرده بود. به نظر من وقتي آدمي ‌صادق باشد از همه لحاظ كار كردن با او لذتبخش است.

داستان اين سريال كه به صورت فلاش فوروارد و فلاش بك روايت مي‌شود، برخي مسائل اجتماعي را مطرح مي‌كند كه معضل امروز جامعه ماست. نقش من در اين كار، كاراكتري است به نام انوش كه گاراژدار است و خواهر يكي از كارگران گاراژ را دوست دارد و مي‌خواهد با وي ازدواج كند، اما فاصله سني زيادي با وي دارد و به دليل نيازمند بودن اين خانواده، انوش مي‌خواهد از اين موقعيت سوءاستفاده بكند، اما هر چه قصه جلوتر مي‌رود در پس اين خواست چهره خيرخواهانه انوش خود را نشان مي‌دهد. عليرضا افخمي، ‌مديوم تلويزيون را بخوبي مي‌شناسد و با قاب دوربين در اين رسانه بدرستي آشناست.

ارجمند گفت: يكي از ويژگي‌هاي اين سريال براي من اين است كه عليرضا ما را از آن چهره شناخته شده دور كرد و گريم جديدي از سيماي من ارائه داد كه اميدوارم مقبول طبع مخاطبان قرار بگيرد. بعد از 35 سال من با چهره جديد جلوي دوربين رفتم. در ضمن براي اولين بار است كه در يك سريال مناسبتي حضور پيدا مي‌كنم.

منبع : سينماي ما

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت