تحول و بالندگی حوزه های علمیه در چشم انداز مقام معظم رهبری(2)
حوزهاى كه اين، سابقه و ريشه و شجره و نسب علمى آن است، الآن در چه وضعى است؟ اين، آن چيزى است كه ما بايد دايماً به آن بپردازيم.
«حوزه»، «ترميم» ، «بالندگى» | | «جلو بودن از زمان»؛ | |
| «عقب ماندن از زمان»؛ | | استعداد انسانى كنونى |
| «عدم گسترش متناسب كمّى روحانيّت» | | «كمبود محتوايى» در علوم |
چالشها و نارساییها
حوزهاى كه اين، سابقه و ريشه و شجره و نسب علمى آن است، الآن در چه وضعى است؟ اين، آن چيزى است كه ما بايد دايماً به آن بپردازيم. واقعاً اگر كسى به سرنوشت اسلام و مسلمين علاقهمند است بايد به اين قضيه بپردازد. اين از آن قضايايى نيست كه بشود آن را به دست اهمال بسپاريم و بگوييم حالا چه كار داريم! نه، اين از آن مسائلى نيست كه بشود گفت چه كار داريم! هم شما آقايانى كه خودتان از بزرگان و اعاظم و فضلا و طلاب اینجا هستيد و هم هر طلبهاى كه در هر گوشهاى از اين دنياى بزرگ، خودش را وامدار اینجا میداند و دوش خود را زير بار منّت اين حوزهی بزرگ میبیند و هم هر مسلمانى كه از بركات اين حوزه استفاده كرده است يا میخواهد بكند، بايد به اين موضوع فكر كنند.
البته اگر غير روحانى به اين قضيه فكر كند، راه به جايى نخواهد برد؛ همچنان كه اگر كار كارستانى بخواهد انجام گيرد، بايد در خود اين حوزه انجام بگيرد. كار بزرگ و اساسى و ريشهاى و موفق، كارى است كه شما در اين حوزه بكنيد. حالا ممكن است هوادارانى هم، امثال من در بيرون داشته باشيد كه اینها هم بايد از شما پشتيبانى كنند و كمك كارتان باشند. در عين حال،
امروز، حوزه نسبت به گذشته خيلى پيشرفت كرده است و هيچ كس نمیتواند اين حقيقت را منكر شود؛ يعنى اگر ما قدر مطلق را حساب كنيم، قابل مقايسه با گذشته نيست. همان طور كه حضرت آيت الله مشكينى فرمودند: اين حوزه كمّاً و كيفاً پيش رفته است. آن روز، چهار صد نفر طلبه داشت ولى امروز هزاران طلبه و فاضل مشغول تحصيل هستند. فضلاى امروز از طلاب آن روز كم شوقتر نيستند. كارى كه فضلا و طلاب امروز میکنند، بعضى اوقات، دهها برابر كارى كه آن روز طلاب و فضلا میکردند، اهميت علمى و بعضاً عملى دارد.
كسى نمیتواند بگويد كه حوزه دچار عقبگرد است. نه، از اين جهتى كه بررسى میکنیم، حوزه پيشرفت كرده است. حرفهاى گذشتگان هم دست علماى امروز است. امروز اين كتاب «مكاسبى» كه شما میخوانید درس خارج «شيخ» است، عالىترين تحقيقات «شيخ» همينهاست. «كفايهای» كه شما میخوانید اوج افكار اصولى «محقق خراسانى» است. اگر امروز طلبه «كفايه» خوان ما كه «كفايه» را میخواند، آن را بفهمد، مثل اكابر شاگرد «آخوند» كه آن روز حرفها را بلد شدند، فهميده است؛ منتها بايد بداند كه امروز پله آخر نيست ولى آن روز، پلهی آخر بود. بنابراين حوزه در فقه و اصول و در كارهاى كمّى حوزهاى و در تبليغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسئوليتهايى كه برعهده گرفته است، با گذشته تفاوت زيادى دارد و پيشرفت زيادى كرده است.
اما از لحاظ يك ديدگاه ديگر، حوزه دو اشكال اساسى دارد كه يكى از آنها حتماً درگذشته نبوده و متعلق به امروز است و ديگرى هم به احتمال زياد، اين گونه است.
«جلو بودن از زمان»؛ ويژگى حوزهی ديروز |
اما اشكالى كه حوزهی ما، ديروز آن را نداشت و امروز دارد؛ اين است كه حوزهی ديروز از دنياى زمان خود عقبتر نبود، بلكه جلوتر هم بود.
شما نگاه كنيد در آن روز، علماى ما چه قدر محصول علمى و فقهى و كلامى براى مردم زمان خودشان داشتند. همان عدهی كمى كه در گذشته بودند، كارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نيشابور يا بلخ يا هرات يا توس - كه اقصى نقاط دنياى اسلام نسبت به بغداد آن روز بود - چند نفر شيعه زندگى میکردند و سؤال فقهى يا كلامى داشتند، «شيخ مفيد» آنان را از بغداد هدايت و راهنمايى میکرد؛ يعنى «شيخ مفيد» از زمان خودش عقب نبود.
اما اشكالى كه حوزهی ما، ديروز آن را نداشت و امروز دارد؛ اين است كه حوزهی ديروز از دنياى زمان خود عقبتر نبود، بلكه جلوتر هم بود.
يا در زمان «شيخ طوسى» اگر دشمن مكتب اهل بيت(ع) میگفت: «لا مصنّف لكم؛ شما كتاب و تصنيف نداريد» «شيخ طوسى» خودش به تنهايى وارد ميدان میشد و بزرگترين كتاب رجالى را تلخيص میکرد و اختصاصاً يك كتاب و فهرست رجالى ديگر مینوشت؛ يعنى بدون معطّلى، «رجالى كشّى» را تلخيص كرد و كتاب رجال و فهرست خود را هم نگاشت.
هنوز اشكال كسى كه میگفت «فقه نداريد» از خانهاش بيرون نرفته بود كه ناگهان يك كتاب عظيم پرفرع پر تحقيق - به حسب تحقيق آن روز - «مبسوط» عرضه مىگرديد. اگر «محمد بن زكرياى رازى» چهار كلمه الحادى بر زبانش جارى میشد، فوراً «سيد مرتضاى رازى» در ردّ او كتاب مىنوشت و نمىگذاشت حرف او بیجواب بماند. اگر فلان نويسنده معاند اهل بيت، كتابى مینوشت و حقايق و اعمال شيعه را مسخره میکرد، بلافاصله «عبدالجليل رازى قزوينى» حقش را كف دستش میگذاشت و كتاب «النّقض» را مینوشت. |
بنابراين، هر كسى كه در زمينههاى فقهى و كلامى، به خصوص به شيعه چيزى میگفت، شيعه با قدرت و قوت به زبان علمى به او جواب میداد و سخن تلخ رقيب و حريف و معاند، راه به جايى نمیبرد.
تا اواخر هم وضعيت اين گونه بوده است. در هند يك نفر پيدا شد و كتاب «تحفهی اثنى عشريه» را كه برضد و ذم شيعه و
به ظاهر در مدح اهل بيت(ع) بود، نوشت. «سيد حامد حسين»، كتاب «عبقات» با آن عظمت را در جوابش نوشت و آن طور كه به نظرم میرسد، شايد حدود ده ردّ بر كتاب «تحفهی اثنى عشريه» نوشته شده است. من فهرستى را نگاه میکردم كه متعلق به كتب علماى هندى شيعه بود كه البته بزرگان و اعلام درجه يك هم در ميان آنان بودند. به نظرم ده ردّ و شايد هم بیشتر عليه اين كتاب نوشتند.
بنابراين، حوزههاى علميه از زمان خودشان عقب نبودند. يك نفر پيدا میشد حرفى را در يك كتاب خطى میزد و يك نسخه مینوشت و ديگرى پخش میکرد و ديگرى میخواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطلع میشدند، عالم شيعه هم برمىداشت همين كار را عيناً جواب میداد و گاهى تندتر و سريعتر و بهتر از او اقدام میکرد و عقب نمیماند.
تا زمان «شهيد اول» كتب فقهى ما مثل كتب «علامه» و «فخرالمحققين» غالباً متضمن آراى فقهاى اهل سنت هم بوده است ولى بعد از آن زمان، كتب شيعه غالباً، ديگر آراى اهل سنت را ذكر نمیکنند. وقتى شما نگاه میکنید، میبینید كه در آن كتابها، رأى فقهاى اهل سنت، با ادله متعدد جواب گفته شده است. فقط كتاب «خلاف» را نگاه نكنيد كه «شيخ طوسى» در آنجا فقط به اجماع تمسك كرده است. غالباً استدلالهاى محكم كتب «علامه» و ديگران و نيز كتاب خود «شيخ»، مبسوط است.
«عقب ماندن از زمان»؛ ويژگى حوزهی امروز |
اما امروز، اين گونه نيست. امروز، حوزهی علميه از زمان خودش خيلى عقب است. حساب يك ذره و دو ذره نيست. مثل اين است كه دو نفر سوار بر اسب، در وادىاى همراه يكديگر بروند و يكى اسبش از ديگرى تندروتر باشد و آن كه اسبش كندروتر است، بعداً به اتومبيل دست پيدا كند. طبيعى است آن كه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمیرسد. الآن وضعيت اين گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و كلام و حقوق، دنيا را فرا گرفته است. ما وقتى به خودمان نگاه میکنیم میبینیم با زمان خيلى فاصله داريم.
حتى در «اخلاق» هم اين گونه است. يكى از اعلام حوزه ـ ادام الله بقائه ـ كه الآن در اينجا تشريف دارند، چند سال قبل از اين، سفرى به انگلستان كرده بودند و در آنجا كتابخانهاى را ديده بودند. به من فرمودند: «يك طبقه از اين كتابخانه، كتابهاى اخلاقى بود كه فرنگیها در چند سال اخير نوشتهاند!» در اين چند سال، حوزهی علميه قم، چند كتاب اخلاق بيرون داده است؟ يك هزارم آن، يك ده هزارم آن و به گمانم هنوز هم كمتر از اين مقدار باشد. اين تازه اخلاق است و میدانید غرب با اخلاق سرآشتى ندارد. البته كتب اخلاقى آنها بیشتر، فلسفهی اخلاق و رد اخلاق و بيان اخلاق غير معنوى و اخلاق مادى است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادت»، در حوزههايمان چه كتابى نوشتهايم؟ البته بعدها در چند سال اخير، چند كتاب اخلاق نوشته شده است؛ چيزى كه بشود به عنوان يك كتاب علمى ارائه كرد.
اما امروز، اين گونه نيست. امروز، حوزهی علميه از زمان خودش خيلى عقب است. حساب يك ذره و دو ذره نيست. مثل اين است كه دو نفر سوار بر اسب، در وادىاى همراه يكديگر بروند و يكى اسبش از ديگرى تندروتر باشد و آن كه اسبش كندروتر است، بعداً به اتومبيل دست پيدا كند. طبيعى است آن كه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمیرسد.
عين همين قضيه در «حقوق» هم مشاهده میشود. شما ببينيد چه قدر در باب حقوق مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقيقات گوناگون شده است. اين كار، هم در غرب و هم در دنياى اسلام غير شيعه صورت گرفته است. ما در اين زمينهها انصافاً بايد بگوييم خيلى عقبيم. حال، اين رشته تخصصى ماست و بیشتر تخصص حوزهها تقريباً فقه است.
ببينيد ديگرآنچه قدر در زمينه فلسفه و كلام و كلام جديد و فلسفه دين و مباحث دين شناسى و ساير زمينهها، مطلب نوشتهاند و چه قدر كار كردهاند؟ ممكن است همهی اینها هم غلط باشد اما بالأخره يك متاع فكرى و موج فكرى است كه بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد كرد. شما در حال حاضر كجاييد؟ چه طور میخواهید با اینها مقابله كنيد؟ كجاست آن «عبدالجليل رازى قزوينى» كه «النّقض» مناسب اين زمان را هم بنويسد؟ و نه يك كتاب، بلكه ده هزار كتاب در اين زمينهها نوشته شود.
امروز دنيا، دنياى امواج است. با امواج و كامپيوتر، همهی مفاهيم از اين طرف به آن طرف دنيا منتقل میشود. الآن دورترين كتابخانههاى دنيا میتوانند در طرف مدت پنج دقيقه، مطالب كتابى را كه در كتابخانه كنگره آمريكاست، روى صفحهی كاغذ خود چاپ كنند. اين گونه، مطالب منتقل میشود. ما از اين دنيا عقبيم، چرا اين را منكر شويم. اين يك عيب قطعى است كه حوزهی امروز ما، آن را دارد.
عدم استفاده بهينه از استعداد انسانى كنونى |
عيب دوم كه احتمال میدهیم اين عيب هم مخصوص ما باشد و در گذشته نبوده است، اين است كه از موجودى انسانى كنونى حوزه، استفاده بهينه نمیشود. همين حالا در همين حوزهی علميهی قم، هزاران استعداد برجسته و طلاب فاضل و جوانهاى خوب وجود دارد كه اگر اندكى به آنان توجه شود و در جاى خود قرار بگيرند و كار بايستهاى از آنان خواسته شود، از تضييع وقت آنان در امور زايد جلوگيرى شود، هر كدامشان خواهند توانست بخشى از اين خلأ را پر كنند.
البته اين عيب، زمان ما هم بود. آن زمانى كه ما ساكن حوزه بوديم، همين عيب وجود داشت اما احتمال مىدهم كه در گذشتهها اين گونه نبوده است؛ مثلا «علاّمه حلّى» مدرسه سيار درست كرده بود و با «الجايتوى خدابنده» به مناطق مختلف مىرفت و مدرسه و طلبهها را با خودش مىبرد. بعضى از قضاياى تاريخى، واقعاً انسان را به شك مىاندازد كه حوزهها شايد در آن وقت، واقعاً از موجودى انسانى خود، استفاده درست میکردند.
«عدم گسترش متناسب كمّى روحانيّت» در داخل و خارج |
حوزه، نارسايیهاى آشكارى دارد كه حاكى از عيوب موجود در آن است. اول اين نارسايیها را مشاهده كنيم و ببينيم كه آيا آنها را قبول داريم يا نه؟ يكى از اين نارسايیها، «عدم گسترش متناسب و كمى روحانيت» است. درست است كه الآن روحانيت نسبت به آن وقتها، ده برابر يا به اعتبارى صد برابر شده است اما در عين حال، هنوز ما گسترش كمّى لازم را نداريم؛ يعنى مسجد و دانشگاه و روستا و كارخانه و سربازخانهاى كه روحانى ندارد و كشورى كه مسلمانانش از وجود روحانى بىبهرهاند، زياد داريم. بنابراين همين حجم عظيمى هم كه امروز مشاهده میکنید، از لحاظ كمّى گسترش لازم را ندارد. اين، نارسايى آشكارى است كه كسى هم نمیتواند منكر آن بشود.
در گذشته، در بعضى از شهرهاى بزرگ، ده نفر مجتهد وجود داشت كه هر كدام از آنان براى اداره دويست شاگرد خوب كافى بودند اما امروز يك نفر مثل چنين افراد هم در آن شهرها نيست. در بعضى از جاها، روحانيونى هستند كه توانايى علمى و فكرى لازم را ندارند و يا خيلى تن به كار نمىدهند. البته بعضیها هم هستند كه خيلى خوبند اما جاهايى هم اين اشكال وجود دارد.
«كمبود محتوايى» در علوم |
يكى ديگر از نارسايیهاى حوزه، نارسايى آشكار «عدم گسترش محتوايى حوزه» است. ما مسائل حل نشده فقهى و كلامى زياد داريم. مجموعهی لازم معارف براى عالم دين را هم خيلى كم داريم. در جاهاى مختلف، روحانيونى داريم كه آنچه را بايد بدانند تا يك عالم متناسب با امروز باشند، نمىدانند. اين را هم تحت عنوان عدم گسترش كيفى ـ يعنى كمبود محتوايى حوزه ـ قرار میدهیم.
كاستى در عرصهی «نشر و تبليغ»
«عدم گسترش در نشر و تبليغ»، يكى ديگر از نارسايیهاى حوزه است. امواج فرهنگى و از جمله كتاب و روزنامه و مجله،
به قدر كافى از حوزه منتشر نمیشود. مبلّغ به قدر كافى از حوزه گسيل نمىگردد. الآن در آفاق دنيا (آفريقا و اروپا و آسيا) مرتب از ما روحانى مىخواهند. من در سال 1370 كه همين جلسه را با شما داشتم، مطرح كردم كه بعضى از آقايان اعلام كه براى كارى به خارج از كشور تشريف مىبرند، وقتى برمىگردند مىگويند: «دانشجويان فلان جا را ديديم كه چه قدر به روحانى احتياج داشتند، چرا كسى را به آنجا نمىفرستيد؟» مىگوييم: پس خوب شد كه شما براى معالجه به آنجا تشريف برديد و اين حقيقت را به چشم خودتان ديديد.
يكى ديگر از نارسايیهاى حوزه، نارسايى آشكار «عدم گسترش محتوايى حوزه» است. ما مسائل حل نشده فقهى و كلامى زياد داريم. مجموعهی لازم معارف براى عالم دين را هم خيلى كم داريم.
امروز، از همه جاى دنيا درخواست فراوان است. اين نارسايیها وجود دارد و نمیشود آنها را منكر شد. اين موارد، حاكى از وجود عيوبى در درون كالبد عظيم اين حوزهی با عظمت است. به هر حال، اين عيوب در كنار اين محسنات و اين موجودى علمى و اين اعيان از فضلا و محققان و تلاشهاى خوبى كه انجام میگیرد، وجود دارد.
البته در همين حوزه، افراد متعددى هستند كه به اين كارها میرسند و واقعاً مىنشينند كتاب مىنويسند، اگر دستشان رسيد مسافرت میکنند، گرسنگى و خستگى مىكشند، اگر جبههی جنگ باز میشود، به جبهه جنگ مىروند. اگر جبههی تبليغ باز میشود به جبههی تبليغ مىروند، اگر از آنها براى سفر به خارج دعوت میشود، قبول میکنند، اگر به روستا دعوت میشود، مىپذيرند. از اين قبيل افراد هم داريم، اینها حركات فردى است و كافى نيست. اینها نارسايیهايى است كه وجود دارد. اين نارسايیها حاكى از وجود علتهايى در داخل است كه بايستى بگرديم، آنها را پيدا كنيم.
منبع: کتاب تحول و بالندگی حوزه های علمیه تهیه وتنظیم برای تبیان:مجید نقدی