آسيب پذيري فرهنگي
بيشتر صاحبنظران مسائل فرهنگي و اجتماعي جامعهی ما بر اين نظر هستند كه بخشي از پيكرهی اجتماعي ما به ويژه قشر جوان مبتلا به آفت آسيبپذيري فرهنگي است
و اگر راهكار و چارهاي براي حل اين مشكل انديشه نشود؛ نه تنها فردا دير است كه حل اين معضل و غلبهی بر آن براي نسل آينده بسي دشوار و بيگمان مستلزم هزينههايي گزافتر با احتمال اثربخشي كمتر از آنچه الان متصور است خواهد بود. براي توضيح و تبيين اين مسئله لازم است مختصراً مسائل كليدي زير ملحوظ نظر قرار گيرد:
1- آسيبپذيري فرهنگي يك جامعه چه معني و مفهومي دارد و عوارض و پيامدهاي آن كدام است؟
2- به چه ميزان جامعهی فعلي ما از جهت فرهنگي آسيبپذير است؟ و دامنهی تهديدات در چه سطح متوجه جامعهی كنوني ايران است؟
3- راه رهايي از اين بيماري چيست و چگونه و با چه تدابيري ميتوان جامعه را از تهديدات ناشي از آن نجات داد و در عين حال در مقابل آن بيمه نمود؟
در اين مجال كوتاه، آنچه شايستهی تأمل و توجهي جدي است، دقت در اين امر است كه آسيبپذيري فرهنگي را نميتوان و نبايد با تهاجم فرهنگي يكي دانست و رابطهاي «اين هماني» ميان اين دو برقرار كرد، چه آنكه در تهاجم فرهنگي جامعهی مبداء درصدد برميآيد تا فرهنگ جامعهی مقصد را مسخ، نسخ و فسخ نمايد و ارزشها و اعتقادات و آثار مقبول و مطلوب خويش را در درون آن جاي دهد،
به بيان ديگر، تهاجم فرهنگي نبرد در عرصهی فرهنگ و فكر و عقيده و ايمان است كه در يك سوي آن جامعهی مهاجم و در سوي ديگر جامعهاي در حالت دفاعي قرار دارد و اين درحالي است كه در آسيبپذيري، نبرد و پيكاري به چشم نميخورد؛ بلكه هرچه هست فعاليت يكطرف و انفعال طرف مقابل است. با اين توضيح روشن ميشود كه جامعهی آسيبپذير در حقيقت جامعهاي بيگانهپذير و از خود بيگانه خواهد بود كه در همان حال با بيگانه يگانه ميگردد و صفات و ويژگيهاي غير را در خود متجلي ميسازد. بنابراين توضيح، و با مفروض گرفتن وجود تهديدات ناشي از آسيبپذيري فرهنگي در پارهاي از بافتهاي پيكرهی جامعهی امروزين ما، سؤال اين خواهد بود كه اگر بخواهيم از وضع آسيبپذيري خارج شويم و خود را در مقابل شبيخون فرهنگي دشمنان از درون مصونيت بخشيم و بيمه نماييم چه وظايفي به عهده داريم؟
در پاسخ به اين سؤال توجه به مقولات زير ضروري مينمايد:
برماست كه در تبيين حقايق ديني بيش از گذشته كوشا باشيم، مواضع صريح اسلام در مورد مشكلات مختلف فرارو را بازگو كنيم، زبان انتقال پيام اسلام به مردم و به ويژه نسل جديد و جوان را مورد بازنگري قرارداده تأكيد خداوند بر تكلم با قوم به لسان خاص آنها را درصدر توجه قرار دهيم و بالاخره وجهه استدلالي و برهاني اسلام را در مقابل شبهات رايج مورد توجه ويژه قرار دهيم و فراموش نكنيم كه:
1- حقيقت دين، به دليل انتصاب به عالم ربوبي عاري از هر مشكلي است. معناي ارسال رسل مبتني بر لسان هر قوم، متوجه كشف دقيق نحوهی تعاملات، و بر خواست و نياز هر قشر و طبقهاي از مردم وابسته است و بالاخره مخاطبين آسيبپذير ما، فرزندان دليل و برهاناند:
«نحن ابناء الدليل... حيث ما مال نميل».
2- بايد كانالهاي ارتباطي بين قدرت رسمي و جوانان افزايش يابد؛ چرا كه اين امر در روند تأثيرگذاري بر تربيت صحيح ديني و اخلاقي آنان مؤثر بوده است و تقويت آن، سد راه انحراف و مانع از شيفتگي و بعضاً مرعوبيت در مقابل اين و آن ميشود. چه آنكه گفته اند:
«الناس علي دين ملوكهم».
3- بايد به تقويت نهاد خانواده بپردازيم و راه را بر عوامل تهديدگر بنيان آن فروبنديم؛ چرا كه اين بنيان پاك از يك سو از نقشي اساسي در احياي غيرت مذهبي، عرفي و بالاخره ملي برخوردار است و از ديگر سو در زمره اولين كانالهاي جامعهپذيري و اجتماعيشدن محسوب ميگردد و در حقيقت توجه به تقويت بنيان خانواده به منزلهی احياء روحيهی خودباوري، خوداتكايي و غرور صحيح، محمود و عقلاني در افراد است.
4- عمل به سنتهاي حسنه را از فردفرد ناصحين آغاز كرده، در سطح جامعه نهادينه كنيم؛ چه آنكه عامل بي عمل بي گمان همواره محيط را به كفچه ميپيمايد و قول بي فعلش تأثيري بر ديگران خلق نمينمايد.
5- مسئولان و كارگزاران بايد ضمن تبيين واقعيتهاي معطوف به پيشرفت جامعهی اسلامي اطلاعرساني در خصوص بهسازي و پيشرفت امور مملكتي را نصبالعين خود قرار دهند، و فراموش نكنيم كه خلق اميد در نسل امروز روشنگر دورنماي آيندگان ماست.
6- با توجه به اينكه ضعفهاي موجود در بخشهايي از فرهنگ سنتي، خودبه خود زمينهی فرار از خود را تشديد ميكند، و اغراق در آنها، بزرگنماييها و در مواردي سياهنماييهاي معاندين بر جذب افراد مؤثر مينمايد، لازم است ضمن احترام به برخي سنتهاي صحيح و حسنه از ترويج سنتهاي خرافي جلوگيري شود و البته پيش زمينهی چنين اقدامي، آگاهي بخشي منطقي، صحيح و عاقلانه است؛
«ِإِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»
7- متأسفانه عقب ماندگي اقتصادي و فني در برخي از عرصه ها باعث شده است كه ما به عنوان مصرفكنندهی كالاهاي مختلف كشورهاي غربي باشيم. با توجه به اين نكتهی مهم كه ورود هر كالا از غرب در حقيقت بيشوبيش از هر چيز تحميلگر عنصري از عناصر فرهنگي غرب بر ماست. در اين راستا بايستي ضمن ارج نهادن به قشر فرهيختهی جامعه درصدد جبران جدي عقب ماندگيهاي اقتصادي و تصويرگر تقدير بر خويش باشيم:
خدا آن ملتي را سروري داد
كه تقديرش به دست خويش بنوشت
از آنچه گفته شد، روشن ميگردد كه آسيبپذيري فرهنگي و تقليد و تبعيت فكري و عملي گروهي از ايرانيان از الگوهاي خارجي پديدهاي اجتماعي و در عين حال تاريخي است كه ريشههاي جامعهشناختي خاص خود را دارد و لذا درمان اين معضل پيچيدهی اجتماعي، ابزارهاي خاص خود و فطرت زماني درخور خويش را طلب ميكند.
كلام آخر آنكه كارگزاران كشوري بايد در تحقق اصول اخلاقي و ارزشها و آداب و رسوم ملي و سنتي پيشقدم باشند و در نقش پيش قراولان تحقق اين انتظارات حركت كنند و بديهي است كه اگر چنين گردد بسان آن خواهد بود كه:
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا ميكرد
منبع:روزنامه ي كيهان تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان