شهادت سید شهیدان اهل قلم

سرویس رسانه، ادب و هنر:شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 شهادت سيد شهيدان اهل قلم

سعي کردم که خودم را از ميان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر اين تصميم وفادار مانده‌ام. البته آنچه که انسان مي نويسد هميشه تراوشات دروني خود او است- همه هنرها اينچنين‌اند کسي هم که فيلم مي‌سازد اثر تراوشات دروني خود  اوست- اما اگر انسان  خود را در خدا فاني کند آنگاه اين خداست که در آثار ما جلوه‌گر مي‌شود. حقير اينچنين ادعائي ندارم اما سعي‌ام بر اين بوده است.

روايتي از راوي فتح

سرويس رسانه، ادب و هنر:شهيد آويني فيلم‌سازي را در اوايل پيروزي انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ي غائله‌ي گنبد (مجموعه‌ي شش روز در ترکمن صحرا)، سيل خوزستان و ظلم خوانين (مجموعه‌ي مستند خان گزيده‌ها) آغاز کرد

شهيد سيد مرتضي آويني در شهريور سال 1326 در شهر ري متولد شد تحصيلات ابتدايي و متوسطه‌ي خود را در شهرهاي زنجان، کرمان و تهران به پايان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوي معماري وارد دانشکده‌ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد او از کودکي با هنر انس داشت؛ شعر مي‌سرود داستان و مقاله مي‌نوشت و نقاشي مي‌کرد تحصيلات دانشگاهي‌اش را نيز در رشته‌اي به انجام رساند که به طبع هنري او سازگار بود ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي معماري را کنار گذاشت و به اقتضاي ضرورت‌هاي انقلاب به فيلم‌سازي پرداخت. وي در اين باره مي گويد:

 قبل از انقلاب بنده فيلم نمي‌ساخته‌ام اگر چه با سينما آشنايي داشتم. اشتغال اساسي حقير قبل از انقلاب در ادبيات بوده است. اگر چه چيزي – اعم از کتاب يا مقاله – به چاپ نرسانده‌ام. با شروع انقلاب حقير تمام نوشته‌هاي خويش را اعم از تراوشات فلسفي، داستان‌هاي کوتاه، اشعار و .... در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم که ديگر چيزي که «حديث نفس» باشد ننويسم و ديگر از خودم سخني به ميان نياوردم. هنر امروز متأسفانه حديث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازي«رحمه‌الله عليه» :

تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز

سعي کردم که خودم را از ميان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر اين تصميم وفادار مانده‌ام. البته آنچه که انسان مي نويسد هميشه تراوشات دروني خود او است- همه هنرها اينچنين‌اند کسي هم که فيلم مي‌سازد اثر تراوشات دروني خود  اوست- اما اگر انسان  خود را در خدا فاني کند آنگاه اين خداست که در آثار ما جلوه‌گر مي‌شود. حقير اينچنين ادعائي ندارم اما سعي‌ام بر اين بوده است.

"انگيزش دروني هنرمنداني که در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌هاي دفاع مقدس مي‌کشاندند  نه وظايف و تعهدات اداري.

شهيد آويني فيلم‌سازي را در اوايل پيروزي انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ي غائله‌ي گنبد (مجموعه‌ي شش روز در ترکمن صحرا)، سيل خوزستان و ظلم خوانين (مجموعه‌ي مستند خان گزيده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگي در سال 58 به روستاها رفتيم که براي خدا بيل بزنيم بعدها ضرورت‌هاي موجود رفته‌رفته ما را به فيلم‌سازي کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نيتمان اين بود که نسبت به همه‌ي وقايعي که براي انقلاب اسلام و نظام پيش مي‌آيد عکس‌العمل نشان بدهيم مثلاً سيل خوزستان که واقع شد، همان گروهي که بعدها مجموعه‌ي حقيقت را ساختيم به خوزستان رفتيم و يک گزارش مفصل تهيه کرديم آن گزارش در واقع جزو اولين کارهايمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ي خسرو و ناصر قشقايي پيش آمد و مابه فيروزآباد، آباده و مناطق درگيري رفتيم... وقتي فيروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زيادي از خط محاصره گذشتيم و خودمان را به فيروزآباد رسانديم. در واقع اولين صحنه‌هاي جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانين گرفتيم.

گروه جهاد اولين گروهي بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضاي گروه در همان روزهاي او جنگ در قصر شيرين اسير شدند و نفر سوم، در حالي که تير به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ي محاصره گريخت. گروه بار ديگر تشکل يافت و در روزهاي محاصره‌ي خرمشهر براي تهيه‌ي فيلم وارد اين شهر شد:

"وقتي به خرمشهر رسيديم هنوز خونين‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمي‌شد که اين حالت زياد پر دوام باشد، و زياد هم دوام نياورد ما به تهران بازگشتيم و شبانه‌روز پاي ميز موويلا کار کرديم تا اولين فيلم مستند جنگي درباره‌ي خرمشهر از تلويزيون پخش شد؛ فتح خون."

مجموعه‌ي يازده قسمتي "حقيقت" کار بعدي گروه محسوب مي‌شد که يکي از هدف‌هاي آن ترسيم علل سقوط خرمشهر بود.

"يک هفته‌اي نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوي "حقيقت" ماجرا به آبادان رفتيم که سخت در محاصره بود توليد مجموعه‌ي حقيقت اين گونه آغاز شد."

کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه يافت و با شروع عمليات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پيوسته‌اي پيدا کرد آغاز تهيه‌ي مجموعه‌ي زيبا و ماندگار روايت فتح که بعد از اين عمليات تا پايان جنگ به طور منظم از تلويزيون پخش شد به همان ايام باز مي‌گردد. شهيد آويني درباره‌ي انگيزه‌ي گروه جهاد در ساختن اين مجموعه که نزديک به هفتاد برنامه است چنين مي‌گويد:

"انگيزش دروني هنرمنداني که در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌هاي دفاع مقدس مي‌کشاندند  نه وظايف و تعهدات اداري.

اولين شهيدي که داديم علي طالبي بود که در عمليات طريق القدس به شهادت رسيد و آخرين‌شان مهدي فلاحت‌پور است که همين امسال "1371" در لبنان شهيد شد... و خوب، ديگر چيزي براي گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشده‌ايم و اگر باز جنگي پيش بيايد که پاي انقلاب اسلامي در ميان باشد، ما حاضريم. مي‌دانيد! زنده‌ترين روزهاي زندگي يک "مرد" آن روزهايي است که در مبارزه مي‌گذراند و زندگي در تقابل با مرگ است که خودش را نشان مي‌دهد.”

اواخر سال 1370 "موسسه‌ي فرهنگي روايت فتح" به فرمان مقام معظم رهبري تاسيس شد تا به کار فيلم‌سازي مستند و سينمايي درباره‌ي دفاع مقدس بپردازد و تهيه‌ي مجموعه‌ي روايت فتح را که بعد از پذيرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد. شهيد آويني و گروه فيلم‌برداران روايت فتح سفر به مناطق جنگي را از سر گرفتند و طي مدتي کم‌تر از يک سال کار تهيه‌ي شش برنامه از مجموعه‌ي ده قسمتي "شهري در آسمان" را به پايان رساندند ومقدمات تهيه‌ي مجموعه‌هاي ديگري را درباره‌ي آبادان، سوسنگرد، هويزه و فکه تدارک ديدند. شهري در آسمان که به واقعه‌ي محاصره، سقوط و باز پس‌گيري خرمشهر مي‌پرداخت در ماه‌هاي آخر حيات زميني شهيد آويني از تلويزيون پخش شد، اما برنامه‌ي وي براي تکميل اين مجموعه و ساختن مجموعه هاي ديگر با شهادتش در روز جمعه بيسم فروردين 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.

از ميدان مين که بيرون آمديم. بچه ها، حاجي و يزدان پرست را روي زمين گذاشتند.پريدم داخل ماشين با دو سه تا لگد صندلي را شکستم. شد عين تخت. حاجي و يزدان پرست را روش خوابانديم. حشمت هم سريع نشست پشت فرمان و يک گاز حرکت کرديم سمت بيمارستان. تا بيمارستان يک ساعتي راه بود. توي راه حاج قاسم دهقان سرش را مدام مي گذاشت روي سينه ي حاجي و مي گفت که هنوز قلبش مي زند. تو را به خدا دعا کنيد. حمد بخوانيد، عجله کنيد و از روي اميد روايتي را به خاطرشان مي آورد: اگر سوره ي حمد را از روي يقين هفت مرتبه خوانديد و مرده اي زنده شد متعجب نباشيد. حاج قاسم دهقان اميد داشت سيد مرتضي را يک بار ديگر در شهر ببيند، اما سيد داشت آرام آرام از جمعشان فاصله مي گرفت.

منبع: فرهنگ انقلاب اسلامي

تنظيم براي تبيان: حسين رحماني

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت