دشمن هراسناک
ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1397/10/10 ساعت 08:00
گروهی از قریش _که از تصمیم ابوجهل آگاه بودند_ به فکر فرو رفته بودند که آیا ابوجهل در این مبارزه پیروز می گردد یا خیر. پیامبر گرامی (ص) سر به سجده نهاد، ناگاه دشمن دیرینه ی او از کمینگاه برخاست و به طرف پیامبر آمد، ولی چیزی نگذشت که دو دستانش از کار افتاد؛ ترس و وحشت عجیبی همه وجودش را فرا گرفته بود. اطرافیان به سویش دویدند و گفتند: چه شد؟ ابوجهل با صدایی ترسان و مضطرب گفت: «منظره ای در برابرم مجسم گشت که در تمام عمرم ندیده بودم. مخلوق بسیار تنومندی را دیدم که می خواست گردنم را بشکند.» رسول خدا (ص) پس از آن فرمود: او جبرئیل بود.
اعلام الوری، ج1، ص 86
سیره ابن هشام، ج1، ص 298 و 299
مطالب مرتبط:
ماجرای چاه ابی نیزر
درباره ی حضرت محمد (ص)
پیامبری که با آمدنش شیطان گریخت
کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: فهیمه امرالله- منبع: مجموعه: خورشید عالم تاب (دعوت آشکار)
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت