مثنوی مولانا شرحی بر کتاب حدیقه سنایی است
مریم حسینی گفت: عبداللطیف عباسی نخستین مصحح حدیقه و مثنوی مولانا، میگوید من پس از اینکه کتاب حدیقه را تصحیح کرم به این باور رسیدم که مثنوی در حقیقت شرحی است بر حدیقه سنایی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
سه شنبه 1397/03/01 ساعت 09:54
نشست «با سنایی در سنایی آباد» در قالب یکی از سلسله نشست های درسگفتاریی درباره سنایی، با حضور و سخنرانی مریم حسینی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
حسینی ابتدای سخنانش گفت: سنایی در بخشهای پایانی کتاب حدیقهالحقیقه و شریعهالطریقه به معرفی کتاب خود میپردازد و آن را سناییآباد مینامد. در مقدمه نثری کتاب نیز سنایی همراه نام عربی حدیقه این کتاب را «فخرینامه» مینامد. نزد عطار و بعدها مولوی و مولویه این کتاب «الهینامه» نامیده میشد. مثنوی شگفتی که نمونهای از دفتری در حکمت الهی و سلوک انسانی بود و سرمشق سرایش مثنوی بزرگ مولانا جلال الدین قرارگرفت. حدیقه مثنویای حکمی، الهی، مذهبی، عرفانی، تعلیمی، انتقادی، اجتماعی و گاه سیاسی است.
وی افزود: در مورد ساخت و صورت کتاب حدیقه امیدوارم چاپ دکتر یاحقی بسیاری از مسایل را روشن کند زیرا سامان گرفتن کتاب حدیقه بسیار مشکل بوده است. دلیل اصلی نیز این است که خود سنایی وقتی کتاب حدیقه را نگاشته، عدهای کتاب را به بغداد فرستادند که برای آن تصمیم گرفته شود زیرا این کتاب، کتابی است که بارها درباره آن سنایی را متهم کردهاند به این که جزو رافضیان است و مذهب اهل سنت را ترک کرده است. به دلایلی در این کتاب بارها نام خاندان نبوت و حضرت علی (ع) آمده و به طور مشخص ابیاتی که در ستایش حضرت علی(ع) است بسیار بیشتر از ابیاتی است که درمورد عمر، ابوبکر و عثمان آمده است. به همین دلیل سنایی را متهم به بیدینی کرده بودند. نهایتا کتاب به ایران برمیگردد و در میان راه دزدان و مخالفان سنایی کتاب را میدزدند و اوراق کتاب پراکنده میشود و کتاب تا سالها به دست سنایی نمیرسد اما آنچه اتفاق میافتد شخصی با نام فضلالله حسینی بخشهایی از این کتاب را فراهم میکند و بخشهایی از کتاب به سنایی بازمیگردد و سنایی در پایان عمرش براساس نسخههایی که به او بازگشته این کتاب را تدوین میکند. بهرام شاه پادشاه عصر سنایی در غزنین از این شاعر دعوت میکند به بارگاه او وارد شود و جزو ملازمان او باشد سنایی درخواست او را رد میکند و خودش میگوید برای اینکه سلطان از او نرنجیده باشد کتاب حدیقه را به او تقدیم میکند.
مثنوی مولانا شرحی است بر کتاب حدیقه سنایی
این پژوهشگر در ادامه گفت: یکی دیگر از ویژگیهای سنایی در کتاب، ایجاز فراوانی است که در سخن خود دارد و فشردگی کلام، گویی که عجله دارد و میخواهد تمام مفاهیم را در کمترین فرصت ارایه بدهد و به همین دلیل شما با مجموعهای بسیار دشوار روبه رو میشوید. به همین دلیل است وقتی عبداللطیف عباسی که نخستین مصحح کتاب حدیقه است و نخستین کتاب مثنوی مولانا را در سال ۱۳۲۹ هجری قمری تصحیح میکند میگوید من پس از اینکه کتاب حدیقه را تصحیح کرم به این باور رسیدم که کتاب مثنوی مولانا در حقیقت شرحی است بر کتاب حدیقه سنایی. کتاب بر همین سیاق پیش میرود و سخنانی در باب صفات و افعال خداوندی و عجز آدمی از شناخت آورده شده است. سنایی در بخشهای مختلف کتاب تصوری به ما میدهد که به فرمان خداوند امر صادر میشود از امر عقل کل و از عقل کل به نفس کل و این نفس کل هست که همان موقعیتی را دارد که عقل شارع در حکمت مشاء وجود دارد یعنی ناظر بر آفرینش در عالم زمینی است و واسط بین عالم شهادت و عالم غیب و همین نفس کلی است. در حالی که در حکمت مشاء عقل شارع است. بارها در کتاب حدیقه به این سیستم فکری و مراتب وجود اشاره میشود. پس از این مباحث فصلی در معرفت میآید سپس فصلی در وحدت، شرح عظمت الهی و فصلی در طلب درجات. اصطلاحات عرفانی را سنایی یگان یگان وارد کتاب میکند و میکوشد تعبیر خودش از این اصطلاحات در آن پایگاه معرفتی که خودش بر آن اشراف دارد تعریف کند. یکی از ویژگیهای مهم کتاب حدیقه این است که سنایی جای به جای برای مطالبی که مطرح میکند حکایت و تمثیلی را هم میآورد. این حکایتها در واقع پایههای آن داستانسرایی میشود که بعدها عطار در مثنویهایش و همچنین مولانا آنها را بست میدهند. حکایتهای سنایی بسیار کوتاه است و بیشتر از ۱۰ تا ۱۵ بیت در حکایتهای بلند نمیشود گویی حوصله زیادی برای شاخ و برگ دادن به داستان ندارد و خودش آنها را تمثیل مینامد
ستایش رسولالله یکی از زیباترین بخشهای کتاب است
حسینی در بخش دیگری از سخنانش گفت: سنایی در رزق، تضرع، ذکر، شکر، قهر و لطف در علم حکایتهایی را دارد. همچنین فصلی در محبت، تجرید، توکل و ایثار دارد و بعد فصلی را در باب نماز دارد. کتاب تمهیدیهای در باب خداوند است شناخت، مراتب شناخت خدا، عجز آدمی از شناخت حقیقی ذات الهی. بعد اصطلاحات عرفانی را میآورد، سپس تعلیم سالک، توکل، تسلیم و بعد از نماز سخن به میان میآورد. پس از آن سنایی وارد خود قرآن میشود و در فصلی به نام کلام سخنانی از قرآن میآورد. پس از آن وارد سپاس و ستایش رسولالله میشود که یکی از زیباترین و بلندترین بخشهای کتاب است. پس از آن فصلی را در معراج میآورد که نخستین بار سنایی آن را ابداع میکند. که این چنین داستان معراج به نثر کشیده میشود. سنایی از تمام بخشهای معراج پیامبر استفاده کرده که از زیباترین بخش فصل است که دل یا گشودن سینه پیامبر است. از بخشهای خواندنی مهم دیگر داستان معراج پیامبر است. بخش بعد از ستایش پیامبر، بیشک ستایش چهار صحابه مهمترین بخش کتاب است که در تمام تمهیدیهای ادبیات فارسی سنت چنین بوده است. بعد از ستایش رسولالله ستایش امیرالمومنین است، سپس ستایش ابوبکر صدیق و بعد از آن ستایش عمر بن خطاب و عثمان است که بیشک تعداد ابیاتی که در ستایش امیرالمومنین میآورد، بالغ بر ۳۰۰ تا ۴۰۰ بیت است. سنایی در ادامه در ستایش امام حسن و امام حسین بابهایی را میآورد که هر چند طولانی نیست اما نفس اینکه سنایی به خاندان حضرت علی(ع) اعتنا میکند، بسیار است. و بعد به ستایش ابوحنیفه و ستایش امام شافعی می پردازد و دو فصل دیگر میآورد. بعد از آن راجع به چرایی آوردن این دو نفر سخن میگوید. همچنین فصلهایی نیز در ستایش علم، عالم و طلب علم دارد و همچنین فصلی در ستایش عقل میآورد.
این پژوهشگر ادبی همچنین گفت: سنایی در ابیاتی با عالم بالا محشور بوده و با پیری از پیران آن جهان گفتوگو کرده است، زمانی که به عالم زمینی برمیگردد، دیگر این جهان را نمیپسندد و این پیام پیر که اینجا جایگاه خشم، شهوت، آرزو، حرص و هوس است و جایگاه تو نیست، مدام در گوش او تکرار میشود. به همین جهت پس از این ماجرا حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ بیت در حدیقه داریم که در مذمت شهوت راندن، در چشم نگه داشتن، شاهدان و صفات آنها، غلامبارگی و... داریم که این ابیات در حدیقه به شدت حالت هزل و هجو دارد، دشنامگون و تند است و حتی در جاهایی سنایی با کلمات رکیک رنج خود را از غلامبارگی، شاهدپرستی و شاهددوستی بیان میکند. به شدت به دنیا دوستان و دنیاپرستان میتازد و حکایتهایی در باب بزرگانی میآورد که چگونه دنیای فانی را کوچک شمردند و آن را رها کردند.
وی در ادامه گفت: حکایت لقمان که سنایی در حدیقه آورده است، به نگاه سنایی نسبت به مرگ اشاره دارد. در میان عرفا دو نوع نگاه به مرگ داریم، یک عده از مرگ استقبال میکنند و لحظه احتزار را بهترین لحظه زندگی خود برمیشمرند و عدهای هم از آن میهراسند و میپرهیزند. سنایی جزو دستهای است که مرگ اندیش است، مرگ را دوست دارد و از آن استقبال میکند. به نظر او مرگ دری است که فرصتی برای آدمی فراهم میکند تا به عالم دیگر راه یابد. سنایی حکایت آدمی در این دنیا را به یخ فروش نیشابور تشبیه میکند که در گرما سرمایه او آب میشود و از بین میرود و او هیچ بهرهای از آن نمیبرد. همچنین در ابیاتی از حدیقه نگاه سنایی به این دنیا را نشان میدهد. از بخشهای جالب کتاب حدیقه که معمولا کمتر خوانده شده و کسی به آن توجه چندانی نکرده، بخشهایی است که سنایی در هجو خویشان خود میگوید و صفتهایی برای آنان برمیشمرد. سنایی این بخش را با خویشان خود شروع میکند، بعد به صوفی، فقیه و فقها میپردازد و به مناسبت، حکایتهایی هم نقل میکند. تنها کسانی که در این بخش مورد هجو و هزل سنایی قرار نمیگیرند، پدر و مادر او هستند.
گاه زبان سنایی نسبت به سلطان تند میشود
حسینی در پایان گفت: سنایی در قرن پنجم و ششم که عهد مبارزه و ستیز با پادشاهان و سلاطین نیست و شاهان در نظر مردم، سایه خداوند در روی زمین هستند، راهی برای رهاندن مردمان جستوجو میکند و آن راه، هدایت شاهان است. او به تناوب حکایتهایی از انوشیروان که در شعر فارسی به صفت دادگری مشهور بوده، محمود غزنوی و دیگران نقل میکند تا به پادشاه گوشزد کند که راه نجات او و مردم سرزمینش، دادگستری است. گاه زبان سنایی، حتی نسبت به سلطان، تند میشود که در همین کتاب حدیقه هم نمونههای فراوان دارد. سنایی در پایان حدیقه و پس از آن که روایتهای خود را از مسائل مختلف نقل میکند، از خود سخن میگوید و به تعریف از کتاب خود میپردازد.
منبع: مهر
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت