جدال مخالفان و موافقان حاتمی کیا
صحبت های غافلگیر کننده ابراهیم حاتمی کیا در اختتامیه جشنواره سی وششم فیلم فجر آنقدر مورد توجه قرار گرفت که بجای اینکه به عنوان حاشیه ای از یک مراسم دیده شود، تمام اخبار جشنواره را به حاشیه برد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
سه شنبه 1396/11/24 ساعت 14:00
حاتمی کیا فیلمساز مهمی است، آنقدر مهم که حتی در میان مخالفانش هم مورد توجه است و هر اتفاقی از جانب او خیلی زود به صدر اخبار تبدیل می شود. اینبار فریادهای او در مراسم اختتامیه با این کلید واژه که «من فیلمساز نظام هستم» دو طیف مخالفان و موافقان او را روبه روی هم قرار داده. دو طیفی که از طرفی در میانشان از طرفداران حاتمی کیا که مخالف این رفتارش بودند هم حضور دارند و از طرفی هستند کسانی مثل علی احمدزاده کارگردان فیلم «مادر قلب اتمی»که از این بهانه به عنوان فرصتی برای بیان گلایه ها و تسویه حساب های شخصی خود بهره بردند. نکته دیگر اینکه در کنار تمام نظرات حمایت فرمانده کل سپاه و رئیس صداسیما از حاتمی کیا قابل توجه است.
تعدادی از واکنش ها به صحبت های حاتمی کیا را به طور خلاصه مرور می کنیم:
سردار سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: سخنان زیبا، دردمندانه و عاشقانه جنابعالی در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر، علامتی گویا از شجاعت، وطن دوستی و اخلاص شماست و در زمانهای مطرح شده که دشمن با تمام توان درصدد ضربه زدن به شور ایمان و عمق اعتقادات ملت ایران است.
فیلم "به وقت شام" در توصیف رشادتها و مجاهدتهای فرزندان رشید مدافع حرم، گوشه ای از صحنه طوفانی و پرحادثه دفاع از عزت، خاک و ناموس مردم مظلوم غرب آسیا را به تصویر کشیده و به مردم بزرگ و عزیز ایران می گوید که چه فرزندان پرافتخار و رشیدی در دامان خود پرورانده اند.
اینجانب به عنوان خادم سربازان پاکباخته این سرزمین که توانسته اند در زمانی کوتاه بلایی به بزرگی داعش را در منطقه ریشه کن کنند، از جنابعالی بابت زحمتی که کشیده و رنجی که در ارائه این تصویر درخشان بردهاید، سپاسگزاری کرده و آرزوی آن را دارم که دیگر هنرمندان وطن دوست و کاردان این کشور نیز در همین مسیر گام بر دارند.
دکتر علی عسکری رئیس رسانه ملی:در این زمینه حق با ابراهیم حاتمی کیاست. در برنامه هفت اشتباه کردند و تذکر لازم در این خصوص داده شده است.
فیلم سینمایی «به وقت شام» را اثری منحصر بفرد و نمایانگر اقتدار و انسانیت جمهوری اسلامی است. از سردار حاج قاسم سلیمانی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از ساخت این فیلم ارزشمند حمایت کردند سپاسگزاری میکنم.
سیدمجید بنیفاطمه / مداح: سلام آقا ابراهیم، سلام «بلبل عشق» سید مرتضی آوینی که از تو خواست جز برای شقایق ها نخوانی و از آن زمان تا کنون «هویت»ت شده است «دیده بان»ی از آرمان پرستوهای «مهاجر» و میخواهی با آژانس شیشه ای» «از کرخه تاراین» بروی و «به وقت شام»ت را در دنیا فریاد کنی. سلام به تو که عمری است با «بوی پیراهن یوسف» در انتظار «وصل نیکان» مانده ای. ما به وجود هنرمندی مثل تو که استیج جشنواره هم به چشم خاکریز نگاه می کند و بی مهبا و با سینه ای ستبر وابستگی اش به آرمان شهدا را فریاد می کند افتخار می کنیم. تو که بهترین جایزه ات را هدیه حاج قاسم میدانی به سیمرغ ها وابسته نیستی به شهدا وابسته ای، به مدافعان حرم که این روزها همه دغدغه ات شده اند. انشاءالله با رویی سپید به همرزمانت ملحق شوی.
مهدی آذرپندار/ منتقد: نه! رشیدپور بهانه بود... فریاد حاتمیکیا، انتقام ما بود از همه شبهایی که در جشنها و محافل این سینمای محفلی غریب ماندیم و بغض کردیم. انتقاممان را گرفتیم از آن شب غربت حزبالله در اسفند سال ۷۰؛ همان شبی که شبهروشنفکران، آوینی را در دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر و در سمینار «بررسی سینمای پس از انقلاب»، به قول خودش بازجویی کردند. بعدها خودش چه خوب قلم زد درباره غربتش در آن شب.
حالا بعد از بیست و اندی سال، فریاد حاتمیکیا انتقام ما بود از آن شب غربتی در اسفند ۷۰. او فریاد میزد و فریادش، فقط از حنجره خودش نبود که طنینانداز شده بود. فریاد آوینی هم بود بر سر شبهروشنفکران وطنی که میخواستند هنر ناب انقلاب را به بهانه حکومتی و ارگانی بودن، تحقیر کنند و هنر بیمخاطب خود را قیمتی جلوه دهند. و باز انتقاممان را گرفتیم از آن شب لعنتی در جشن خانه سینما. آن چهارشنبهشب تابستانی در ۲۲ مرداد ۹۳؛ وقتی «مریلا زارعی» روی سن هشتمین جشن انجمن منتقدان دعوت شد تا جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را از دست «مازیار میری» بابت شاهکار «شیار ۱۴۳» بگیرد اما «میری» قبل از اهدای جایزه در کنایهای آشکار گفت: «میدانستم جایزه به چه کسی میرسد. این وظیفه را به من محول کردند چون ما قرار است با هم گفتوگو و همدیگر را تحمل کنیم».
انتقاممان را گرفتیم از ۲۶ مرداد ۹۶؛ از آن شب جمعهای که قرار بود «محمدحسین مهدویان» بابت کارگردانی «ماجرای نیمروز» دیپلم افتخار یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان را بگیرد و آن هم از دست چه کسی؟ «جعفر پناهی». و او ناگهان، وقتی اسمش را میخوانند، نمیپذیرد که برای دادن جایزه «مهدویان» روی سن بیاید و بعد از اینکه کارگردان جوان از سن پایین آمد، بالا میرود و تلویحاً با دولتی خواندن «مهدویان»، از فیلمهای دولتی انتقاد کرده و سعی میکند خود را مستقل و غریب نشان دهد و عدهای هم برای او کف میزنند.
آقای حاتمیکیا! سرباز سرافراز نظام! ما با فریاد شما، حسابمان را از سی و چند سال پیش تا امروز با سینما و تلویزیون تسویه کردیم و انتقاممان را یکجا گرفتیم. سپاس!
علیرضا قزوه / شاعر: شب گذشته در سینمای ایران و از دل آن همه زرق و برقهای دروغین اما صدایی متفاوت شنیده شد. صدایی از جنس مظلومیت هنر شعر و هنر اصیل هفتم. صدایی از حنجره پاک مردی به نام ابراهیم که این همه جادو و جنبل و دروغ و شومن بازیها را نمیپسندید و هنر هفتمش از جنس همان هنر اول بود. ابراهیم حاتمی کیا به شهادت آثارش بارها و بارها تحسین پاکترین هنرمندان را برانگیخته است و بیش از آن که یک سینماگر جادوگر و اغواگر و هوسپیشه باشد یک شاعر اهل شهود و جنونمند و پاکباز است که هنر را از جنس معجزه میداند و مصداق کامل این سخن حافظ است که: «سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار...» و تمام آنان که ابراهیم را تکفیر میکردند و پوزخند میزدند از جنس شعبده و جادو و جنبل بودند و سرانجام این ابراهیم بود که از دل آتش به سلامت گذشت و آن همه شومن بیسواد مدعی و جنگولکباز را رسوا کرد.
محمدتقی فهیم / منتقد: چقدر هیات انتخاب به انقلاب و اهداف آن نزدیک هستند؟ مسئله این است که حاتمیکیا میآید فریاد میزند که کاری طبیعی است. مسئله اصلی آقای رشیدپور نیست بلکه این شیوه برنامهریزی شده و یا به نوعی کانالیزه شدن نتایج است که غیرقابل باوراست.
منتقد باید از نحوه ستارهدار دادن و قواعد آن آشنا باشد. وقتی نیم ستاره به یک فیلم داده میشود براساس استانداردهای دنیا منتقد نتوانسته در سالن فیلم را تحمل کند و بعد از یک پرده از فیلم سالن را ترک کرده است. جالب است که در سالن فیلم «به وقت شام» افراد تا آخر فیلم به تماشا نشستند و پلک نزدند. تعدادی اشک هم ریختند اما در خارج از سالن به فیلم نیم ستاره دادند یا آن را بیارزش خواندند. معلوم است که بغض، کینه و هدف خاصی وجود دارد. در برنامه هفت مجری یک بار به منتقد نمیگوید که چگونه نیم ستاره به فیلم حاتمیکیا دادید؛ در حالی که سالن را ترک نکردید؟ این یک بیماری است که آقای حاتمیکیا روز گذشته هشدار دادند و مدتهاست این هشدار را میدهیم.
عبدالرضامنجزی / نویسنده: بعضی از آدم ها هر چه در سایه باشند، مقبول ترند. محبوب ترند. گاهی دورماندگی آدم را دست نیافتنی و، پر راز و رمز می کند. مثل هوارد هیوز.مثل وارن بیتی. حتی مثل شمیم بهار منتقد خودمان که در دورافتادگی اش ،صاحب منزلت و اعتباری شده، حتی بت گروهی هم شده، با یک مصاحبه و دو قصه وچند نقد ،کسی ست برای خودش.
حاتمی کیا حالا بیشتر از فیلم هایش حرف میزند. با صدایی بلندتر از بازیگرانش شعار میدهد. از حاج کاظم جلو زده و مرتب غر میزند، نق میزند. نمی دانم فلسفه ی این کار چیست!؟ سینمایی ها را با خود دشمن کرده. مخاطب را عصبی. راه دلبری از نظام هم که این ریختی نیست!!یعنی نیاز ندارد که به دیگران توهین کند تا جایی برای خودش در بالادست نظام ،دست و پا کند. از وقتی حرف زده همه ی اعتبار فیلمسازی اش زیر سوال رفت.او منزلت شان و اندازه های یک سازمان فکری و اردوی طرفداران انقلاب را هم پایین اورده،به انها هم صدمه زده و می زند.
در گذشته شاعرانگی داشت فیلم هایش..ساده و صمیمی و انسانی بودند.خودش هم آرام. اگر بحث دنیایی و جایزه مطرح نیست پس این زبان سرخ و سر نترس و اتش درون ، بقیه ی سال کجاست!؟در بزنگاههای تاریخی کجاست!؟..ادمی که امشب من دیدم و به ان شکل جایزه ای در اغوش گرفته بود،خیلی جدی نیست.پشت حرف های او هیچ خبری نیست..شاید ضعف مضمون شاعرانگی و گرمای فیلم هایش را با این حرف ها می پوشاند.شاید!!نمی دانم..فقط میدانم که او مثل یک ادم بی تقدیر عمل می کند..بی تدبیر. همین.
مهراب قاسم خانی/ نویسنده: من هيچ وقت متوجه نشدم كه آقاى حاتمى كيا چرا هميشه معترضن. اصلاً به چى معترضن؟ يعنى به عنوان يه فيلمساز ديگه چه توقعى داشتن كه برآورده نشده؟ در هر دوره اى به راحتى و بدون مشكل فيلم ساختن، هميشه مورد حمايت بودن و هزينه فيلماشون تامين شده، هيچ وقت پشت هيچ مميزى نبودن، فيلمساز مورد علاقه مسئولين هستن و البته هميشه مورد احترام خانواده سينما هم بودن، توى همه جشنواره ها هم جوايزى گرفتن و ازشون تقدير شده… خلاصه كه هر جورى حساب كنيم، جايگاه فيلمساز معترض به ايشون كه هميشه همه شرايط براشون فراهم بوده نمي خوره ... .
ستاره اسکندری/ بازیگر: ديشب سيمرغ ها پركشيدند هريك بر شانه اى نشستند. مبارك بر همه ..ديشب اما سخنان اتشين حاتمى كيا تلخ كرد جشن ِسينمابىِ همان انقلاب را كه او مى گفت فرزندش است. آقاى حاتمى كيا شما فرزند اين نظاميد، درست اما ما مردمان هم هستيم قانعيم به سهمِ كوچكمان، اما هستيم. ما كوچه هاى شهرهايمان را يك يك به نامِ فرزندانمان، برادرانمان، پدرانمان كرديم تا انسانيت بماند، تا تحقير نشويم، تا بگوييم فارغ از هر قوم وعقيده اى براى ابادانى ايران زمين دست به دست مى دهيم. شما مى ايستيد و فرياد مى زنيد و انگشت اتهام به سوى همگان دراز مى كنيد از پسِ سالهاى ديده شدن و امكانات فرزندى. دلتان را جاى دلِ ديگران بگذاريد كه ديده نمى شوند. مى گوييد ”رزق” رسانده ايد مگر ديگران كه فيلم مى سازند چه مى كنند كه منت بر سر عواملتان مى گذاريد. ما با فيلمهاى شما بزرگ شديم بگذاريد تا شما را از فيلمهايتان بشنويم... .
محمدرضا روحانی / منتقد: برای ورود به دنیای واقعی ابراهیم حاتمی کیا لازم است، یک مقدمه بگویم: عصر روزی که کتابم "ابراهیم حاتمی کیا، فیلمساز مولف" منتشر شد و کتاب را در خانه ی سعادت آبادش به وی دادم، و فردایش که دیداری با وی داشتم گفت: تا صبح یک نفس کتابت را خواندم، بعد به گفت و گو نشستیم، و من با او از سینمای حاتمی کیا حرف زدم، حرف هایی که گه گاه می گفت: من این چنین ندیده ام و گه گاه برمی آشفت، گه گاه به نا آگاهی اش از موضوع مطرح شده در فیلم می گفت، و این تائید مسیری بود که رفته بودم. اکنون همان مسیر را طی می کنم. بدون اشاره و توجه به حاشیه های ایجاد شده پس از حرف های دیشب وی.
سینمای حاتمی کیا دو رویه دارد، یک رویه حاشیه، و حاشیه ساز و رو، و یک لایه زیرین، "به وقت شام" رویه اش ماجرای حضور ایران در سوریه و مقابله با داعش است، اما لایه ی زیرین آن، نابودی یک آرمان است. یک حرکت آگاهانه، وقتی کاپیتان علی، هواپیمایی را که خودش در آن حضور دارد را منفجر می کند، پایان بندی دیده بان است، که گرای خودش را به توپخانه ی خودی داد. و تعریفی از مفهوم شهادت. اما این شهادت با آن شهادت مفاهیم بنیادین اساسی با هم دارند.
هواپیما در آثار شانزده گانه اش وجهی آرمانخواهانه و حتا می شود گفت قدسی پیدا می کند. بر می شمرم: نخستین بار در "دیده بان"، وقتی عارفی از مسیر هفت خوانش می گذرد، و صدای پایش تکرار و تکثیر می شود و به لشکری می ماند، دوربین اوج می گیرد و به عرش می رود، فضای قدسی ذهن آرمانخواه او با این نما شکل می گیرد.... اما چکیده کلام، در "به وقت شام" این که هواپیما را منفجر می کند، گویی دیگر برایش آرمانی نمانده، وقتی در" بادیگارد" شخصیت دوست داشتنی و آرمانی اش "حاج کاظم" را در دفاع از پسر دوست شهید شده اش می کشد. گویی می خواهد کنار بکشد. طی این مسیر سی ساله گویی در درون او اتفاق هایی افتاده است. یک پایان تراژیک برای دوره فیلمسازی اش. اگر فیلم دیگری بخواهد بسازد، خیلی چیزها روشن می شود، من صبورم و منتظر می مانم تا فیلم بعدی اش.
منابع: صفحات اجتماعی چهره ها/ فارس/ تبیان
مطالب مرتبط مجموعه : اخبار سال 1389
آخرین مطالب سایت