اتحاد و اختلاف در نگرش و منش اميرالمؤمنين علیه السلام
امام عليهالسلام از سفارش مسلمانان به صورت عام و خاص بر حفظ اجتماع و اتحاد دريغ نورزيده و در هر مناسبتى آنان را به حفظ آن توصيه مىكنند: «به آنچه ريسمان اجتماع و اتحاد بر آن گره خورده و اركان اطاعت از فرامين الهى بر آن بنا شده است، ملتزم باشيد». نهجالبلاغه، خطبه 251، فقره 15. و در آخرين لحظات زندگى پربار خود، به تواصل و تباذل سفارشكرده و از پشت كردن به يكديگر و قطع رابطه اخوت و مودت دينى برحذر مىدارند. نهجالبلاغه، بخش وصايا، شماره 47، فقره7.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1396/11/09 ساعت 22:29
اتحاد و اختلاف در نگرش و منش اميرالمؤمنين علیه السلام
دشمنان اسلام و مسلمين امروزه بيش از گذشته در صدد ايجاد شكاف و اختلاف در ميان صفوف امت اسلامى عموماً و ملت ايران خصوصاً مىباشند و در اين ميان بزرگان و فرزانگان دلسوز و خيرخواه هشدار مىدهند كه امت و ملت در اين دام شيطانى نيفتند و دشمن را در دستيابى به اهداف پليدش مأيوس سازند، اما اين كار به الگويى برجسته و مورد قبول همگان نياز دارد تا در سايه گفتار و رفتار او درخت اتحاد، پايدار و بارور گردد و خار اختلاف و نزاع ريشهكن و حداقل بىرمق شود. و اينك گزيدههايى از سخنان دلربا و جلوههايى از رفتار علوى در مقوله اتحاد و اختلاف.جايگاه والاى اتحاد
اميرالمؤمنين عليهالسلام الفت و اتحاد را بزرگترين نعمت خداوند بر امت اسلامى مىدانند و مىفرمايند: «خداى سبحان بر اين امت منت نهاد كه ريسمان الفت را در بين آنان محكم كرد. آنان در سايه اين الفت حركت مىكنند و در پناه آن مأوا مىگيرند؛ نعمتى كه هيچكس ارزش آنرا [چنان كه بايد] نمىداند، زيرا از هر چيزى برتر است». نهجالبلاغه، خطبه 192، فقره 104.اتحاد و يكپارچگى امت اسلامى، يكى از ارمغانهاى مهم رسالت پيامبر گرامى اسلام صلىاللّهعليهوآلهوسلم است. پيامبر صلىاللّهعليهوآلهوسلم به انجام مأموريت الهى خويش قيام كردند و رسالتهاى الهى را ابلاغ نمودند؛ در نتيجه خداوند به واسطه او شكافهاى اجتماعى را پر كرد، فاصلهها را پيوستگى بخشيد و ميان خويشاوندان الفت ايجاد كرد. اين همه پس از آن واقعه شد كه آتش دشمنى در سينهها و كينههاى برافروخته در دلها جايگزين شده بود. نهجالبلاغه، خطبه 231.
امام عليهالسلام خود را حريصترين فرد امت پيامبر صلىاللّهعليهوآلهوسلم بر حفظ اتحاد و يكپارچگى جامعه اسلامى مىدانند و يادآور مىشوند كه او در اين باره پاداش نيكو و فرجام شايسته را اميد دارد. نهجالبلاغه، نامه 78، فقره 2.
و آنگاه كه شورشيان، حكومت علوى را تهديد كرده و با امام عليهالسلام به مخالف برمىخيزند، حضرت تأكيد مىكنند كه تا آنجا كه خطرى جامعه اسلامى را تهديد نكند، مخالفها را تحمل خواهند كرد. نهجالبلاغه، خطبه 169، فقره4.
امام عليهالسلام از سفارش مسلمانان به صورت عام و خاص بر حفظ اجتماع و اتحاد دريغ نورزيده و در هر مناسبتى آنان را به حفظ آن توصيه مىكنند: «به آنچه ريسمان اجتماع و اتحاد بر آن گره خورده و اركان اطاعت از فرامين الهى بر آن بنا شده است، ملتزم باشيد». نهجالبلاغه، خطبه 251، فقره 15. و در آخرين لحظات زندگى پربار خود، به تواصل و تباذل سفارشكرده و از پشت كردن به يكديگر و قطع رابطه اخوت و مودت دينى برحذر مىدارند. نهجالبلاغه، بخش وصايا، شماره 47، فقره7.
نكوهيدگى تفرقه
به همان ميزان كه اتحاد در نگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام داراى ارزش و اهميت و قداست است، تفرقه و تشتت، نكوهيده و ناپسند است. نكوهيدگى تفرقه تا حدى است كه امام عليهالسلام آنجا كه مخالفان حق را نفرين مىكنند، از خدا مىخواهد تا تشتت و پراكندگى را بر آنان مستولى نمايد. نهجالبلاغه، خطبه 124، فقره 8.تفرقه، مكر شيطانى و منشأ فتنه است؛ «شيطان مىخواهد كه به جاى اجتماع و اتحاد، تفرقه را به شما بدهد و از طريق تفرقه، فتنهانگيزى كند». نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7.
اميرالمؤمنين عليهالسلام با لحنى بسيار تند مسلمانان را از تفرقه برحذر داشته و مىفرمايند: «از تفرقه برحذر باشيد، زيرا انسان تنها و گسسته از اجتماع حقجويان، طعمه شيطان است؛ همان گونه كه گوسفند تنها و جداشده از گله گوسفندان طعمه گرگ مىباشد. آگاه باشيد كه هركس به اين شعار (شعار خوارج كه حاكميت را تخطئه كرده و در برابر امام و ياران او شورش كردند) دعوت كند، اگر چه زير اين عمامه من باشد را بكشيد».
امام عليهالسلام از اين كه دشمنان حق بر باطل خود اجتماع كرده و اطرافيان امام عليهالسلام در حق خويش متفرق مىباشند، به شدت اظهار شگفتى مىكنند: «شگفتا، شگفتا، به خدا سوگند اين مطلب، قلب انسان را مىميراند و غم و اندوه مىآفريند كه آنها در مسير باطل خود اين چنين متحدند، و شما در راه حق اينگونه متفرق و پراكندهايد». نهجالبلاغه، خطبه 27، فقره 9.
امام عليهالسلام در يك دستورالعمل خاص به نيروهاى رزمى خود توصيه مىكنند كه از تفرقه بپرهيزند و آنگاه كه قصد منزلكردن در جايى را دارند، با هم فرود آيند، و هرگاه مىخواهند كوچ كنند، با هم كوچ كنند. نهجالبلاغه، نامه 11، فقره 45.
از ديدگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام اجتماع و اتحاد بر حق، در هر شرايطى خوب و سازنده است، هرچند ناخوشايندى انسان را در پى داشته باشد و تفرقه زيانبار است، هرچند با اميال نفسانى انسان در مسير باطل هماهنگ باشد. و خداوند سبحان در گذشته از راه تفرقه به كسى خير عطا نكرده است و در آينده نيز اين سنت الهى ادامه خواهد داشت. نهجالبلاغه، خطبه 176، فقره 34.
نگرش اميرالمؤمنين عليهالسلام به مسئله الفت و اتحاد جامعه اسلامى، برگرفته از معارف قرآنى است. آن حضرت كه قرآن ناطق هستند، اين اصل قرآن را با گفتار و رفتار خود براى مردم تبيين كردهاند. قرآن كريم از مسلمانان مىخواهد كه همگى به ريسمان الهى چنگ زده و فرقه فرقه نشوند و نعمت خداوند را در اين كه به جاى عداوت، الفت در دلها را به آنان ارزانى داشته و آنان در پرتو اين الفت الهى با يكديگر رابطه برادرانه دارند، يادآور شوند. آلعمران/103.
خاستگاه روانى اتحاد و تفرقه
اتحاد و تفرقه در گفتار و رفتار افراد جامعه نمايان مىگردد، اما خاستگاه و كانون آن در قلب و روح انسان است.اگر تعداد افراد بسيار باشد، ولى دلهاى آنان هماهنگ نباشد، اتحاد واقعى شكل نخواهد گرفت و بسيارى افراد سود نخواهد بخشيد. نهجالبلاغه، خطبه 119، فقره 6.
بر اين اساس است كه در آيه كريمه قرآن نيز بر الفت ميان دلها تأكيد شده و از آن به عنوان نعمت الهى ياد شده است: «... واذكروا نعمةاللّه عليكم إذ كنتم أعداءً فألف بين قلوبكم ...»، آلعمران/103. بنابراين، اتحاد در گفتار و رفتار، آنگاه راستين و پايدار خواهد بود كه از اتحاد دلها سرچشمه بگيرد.
تفرقه نيز منشأ روانى دارد و آن عبارت است از تمايلات شيطانى و رذايل نفسانى، مانند: خودخواهى، سوءظن، حسادت، تعصب كور، لجاجت و كينهتوزى.
امام عليهالسلام در اينباره فرمودهاند: «شما برادران دينى هستيد، و بين شما جز خبث سرائر و زشتى ضماير تفرقه ايجاد نمىكند؛ در نتيجه اين رذايل اخلاقى، به ديدار يكديگر نمىرويد، نسبت به يكديگر خيرخواهى نمىكنيد و به همديگر مودت نمىورزيد». نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7.
عوامل و محورهاى اتحاد
از آنجا كه اتحاد امت اسلامى مسئلهاى دينى است، عوامل و محورهاى آن نيز دينى است. اين عوامل و محورها كه در سخنان اميرالمؤمنين عليهالسلام به آنها اشاره شده، عبارتاند از:1. توحيد: اعتقاد به خداى يكتا و بىهمتا.
2. نبوت: اعتقاد به نبوت رسول اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم.
3. كتاب آسمانى: اعتقاد به قرآن كريم به عنوان آخرين كتاب آسمانى و معجزه جاويدان پيامبراكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم.
4. دين اسلام: كه مورد قبول همه مسلمانان است.
اميرالمؤمنين عليهالسلام كسانى كه به جاى رجوع به قرآن و سنت، آراى ناقص خود را مبناى قضاوت در مسايل دينى و اجتماعى قرار داده و ديدگاههاى متعارضى را عرضه كردهاند را نكوهش كرده و يادآور شدهاند: خداى آنان يكى، پيامبرشان يكى و كتاب دينىشان يكى است. آنگاه با اظهار شگفتى فرمودهاند: آيا «خداوند سبحان آنان را به اختلاف امر كرده و آنان در اختلافافكنى، خدا را اطاعت كردهاند، با اين كه آنان را از اختلافات نهى كرده و نافرمانى او را كردهاند؟! يا خدا دين ناقص را نازل كرده و در اتمام آن از آنان كمك گرفته است؟!» نهجالبلاغه، خطبه 18.
اين در حقيقت مكر شيطان است كه از طريق دين كه مىبايست محور اتحاد و يكپارچگى مسلمانان باشد، در ميان آنان اختلاف مىافكند: «شيطان مىخواهد گرههاى دين شما را از هم بگشايد و جماعت شما را متفرق سازد و بدين وسيله فتنهانگيزى كند.» نهجالبلاغه، خطبه 121، فقره 8.
دين در اصل، عامل اخوت است: «أنتم اخوان على دين اللّه.» نهجالبلاغه، خطبه 113، فقره7. اما شيطان آن را به عامل عداوت مبدل مىكند.
5. امامت، از ديگر عوامل و محورهاى اتحاد اسلامى.
امام عليهالسلام در تشبيهى معنادار، نقش امام در اتحاد و به هم پيوستگى افراد جامعه را به نقش ريسمانى كه مهرهها را در نظام مىكند و آنها را جمع مىنمايد، ارتباط مىدهند، كه اگر ريسمان بگسلد مهرهها پراكنده مىشوند و هريك به جايى خواهند افتاد؛ سپس هرگز نتوان به آنها نظام بخشيد. نهجالبلاغه، خطبه 164، فقره 25.
ايشان در جاى ديگر، فلسفه امامت را نظم بخشيدن به امت اسلامى دانستهاند: «والإمامة نظاماً للامة.» نهجالبلاغه، حكمت 255.
عبرتگيرى از تاريخ
اميرالمؤمنين عليهالسلام در كلامى حكيمانه و روشنگر از مسلمانان خواستهاند كه از تاريخ گذشتگان در زمينههاى مختلف و از جمله در زمينه اتحاد و اختلاف عبرت بگيرند، عوامل سيادت و عزت آنان را از اسباب پريشانى و ذلت آنان بازشناسند، عوامل عزتبخش را به كار بگيرند و از اسباب ذلت بپرهيزند: «اگر در احوال مؤمنان پيشين تدبير كنيد، آيا بيش از همه خلايق در رنج و سختى نبودند و شرايط زندگى آنان دشوارتر از زندگى ديگران نبود، تا جايى كه فرعونيان آنان را به بردگى گرفته و شكنجه و آزارشان مىكردند و راه نجاتى نمىيافتند تا اين كه وقتى خداى سبحان، صبورى آنان بر دشوارىها در راه دوستى خود را ديد، آنان را از تنگنا نجات داد و عزت را جايگزين ذلت و امنيت را جايگزين ترس كرد و حكومت و فرمانروايى را به آنان اعطا نمود. بنگريد كه چگونه بودند هنگامى كه جمعيتهايشان متحد، خواستههايشان متفق، قلبهايشان معتدل، دستهايشان پشتيبان هم، شمشيرهايشان يارىدهنده يكديگر و عزمهايشان يگانه بود. آيا مالك و سرپرست اقطار زمين نبودند و آيا رهبرى جهانيان را در دست نداشتند؟ پس بنگريد كه سرانجام كارشان چه شد؛ آنگاه كه ميان آنان پراكندگى و تشتت و اختلاف كلمه پديد آمد، به دستههاى مختلف تقسيم شده و با يكديگر به نبرد پرداختند، خداوند لباس كرامت را از آنان گرفت و نعمتهاى فراوانش را از آنان سلب نمود و سرگذشت آنان مايه عبرت شما باقى ماند.»امام عليهالسلام در ادامه به مسلمانان هشدار داده است كه اين سنت الهى را فراموش كرده و از تاريخ عبرت نگرفتهاند، زيرا ريسمان اطاعت الهى را كه در اطاعت از پيشواى بر حق تجلى مىيابد، پاره كرده و با پيروى از آداب و عقايد جاهلى دژ مستحكم الهى را در هم شكستهاند، زيرا خداوند با عقد الفت و اخوت در ميان مسلمانان بر آنان منت نهاد تا در سايه آنان حركت كنند و در پناه آن آرامش يابند؛ نعمتى كه هيچكس ارزش آنرا نمىداند، زيرا آن از هر بهايى گرانقدرتر و از هر چيز باارزشى ارزشمندتر است. اما متأسفانه مسلمانان قدر اين نعمت بزرگ را نشناخته و پس از هجرت از اخلاق و ادب جاهلى و باديهنشينى، بار ديگر به آن اخلاق و آداب بازگشتند و پس از برادرى و مودت دينى، به احزاب مختلف تقسيم شدند و از اسلام به اسم آن و از ايمان به رسم و رسانههاى ظاهرىاش بسنده كردهاند؛ تعصبات جاهلى چنان بر آنان غلبه كرده كه آتش دوزخ را بر ننگ و عار حزبى برمىگزينند!! نهجالبلاغه، خطبه 192، فقره81-107.
نقش اتحاد و همبستگى در پيشرفت و پيروزى يك قوم و ملت، يكى از سنتهاى الهى در تاريخ و جامعه بشرى است و هر قوم و ملتى كه آنرا به كار گيرد، به مقاصد خود دست خواهد يافت، هرچند از نظر اعتقادى بر باطل باشد. مىتوان آنرا به رياضت كشيدن و تسلط بر نفس تشبيه كرد، كه هر كس آنرا به كار گيرد از نظر روحى قدرتمند خواهد شد، و خواهد توانست كارهاى خارقالعاده انجام دهد، هرچند از نظر اعتقادى بر حق نباشد. در تشبيه ديگر مانند رعايت قوانين سلامت و بهداشت است كه بهرهگيرى از آن، تابع دين و آيين خاصى نيست. اتحاد، الفت، يكپارچگى و اطاعت از رهبرى، عوامل عزتبخش و پيروزىآفرين براى يك ملت است؛ چه مؤمن باشد يا كافر، و چه حق باشد يا باطل. به تعبير اميرالمؤمنين عليهالسلام دست خدا با جماعت است: «إن يداللّه معالجماعة» نهجالبلاغه، خطبه 127.
امام عليهالسلام خطاب به كسانى كه از اندكبودن مسلمانان در برابر قدرتهاى كفر آن زمان واهمه داشتند، فرمودند: «مردم عرب اگر چه امروز از نظر تعداد اندكاند، ولى در پناه دين اسلام از كثرت برخوردارند (نيروى ايمانى قدرت آنان را افزايش داده است) و در سايه اجتماع و اتحاد عزيزند.» نهجالبلاغه، خطبه 146. و آنگاه كه سپاهيان معاويه بر قسمتهايى از سرزمينهاى تحت حكومت اميرالمؤمنين عليهالسلام تسلط يافته بودند، فرمودند: «سوگند به خدا، اين قوم بدان جهت بر شما غلبه مىكنند كه بر باطل خويش اجتماع و اتحاد دارند و شما در حق خود متفرقيد؛ آنان از زمامدار خود در مسير باطل اطاعت مىكنند، ولى شما امام بر حق خود را نافرمانى مىكنيد.» نهجالبلاغه، خطبه 25.
اتحاد در رفتار علوى
اميرالمؤمنين عليهالسلام در ميدان عمل نيز ثابت كردند كه روش و منش اجتماعى ايشان با نگرش و بينششان كاملاً هماهنگ است. آن حضرت به نصب و نص الهى پيشواى امت اسلامى پس از پيامبر اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم بودند، اما آنگاه كه اين حق شرعى توسط كسانى غصب شد، امام عليهالسلام كه مىتوانستند از راه قهر، حق خود را از غاصبان خلافت بازستانند، اما چنين نكردند، زيرا شرايط امت اسلامى به گونهاى بود كه اين اقدام، زمينه را براى سوءاستفاده دشمنان خارجى و داخلى فراهم مىساخت و اساس اسلام و كيان امت اسلامى صدمه سنگينى مىديد. بر اين اساس امام عليهالسلام تا آنجا كه ممكن بود، حقايق را براى مردم بيان مىكردند، اما در عمل راه صبر و شكيبايى را پيشه خود ساختند، و چنانكه خود فرمودهاند: «در شرايطى صبر كردم كه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم». نهجالبلاغه، خطبه3، فقره 3.امام عليهالسلام در جايى بر حقانيت خود و بر باطلبودن ديگران در باب امامت تصريح نموده و سوگند ياد كردند تا وقتى امور مسلمانان در سلامت باشد و فقط بر شخص او ستم شود، در اينباره صبر خواهد كرد. نهجالبلاغه، خطبه 47. همكارىهاى اميرامؤمنين عليهالسلام با غاصبان خلافت و تعريفهايى كه احياناً از آنان كرده است، همگى از نگرش و روش منصفانه، خيرخواهانه و اتحادمدارانه آن حضرت حكايت مىكنند؛ تا آنجا كه وقتى در جلسه مشورتى درباره جنگ ميان مسلمانان و سپاهيان ايرانى، از همراهشدن خليفه با سپاهيان و حضور او در ميدان جنگ سخن به ميان آمد، و برخى آنرا مصلحت مىدانستند، اميرالمؤمنين عليهالسلام آنرا مصلحت ندانستند و با آن مخالفت ورزيدند و دو پيامد منفى را براى آن بيان كردند؛ يكى تحريض دشمن بر پايدارى در برابر مسلمانان و ديگر فرصتطلبى منافقان در مركز اسلامى. نهجالبلاغه، خطبه 146.
از مطالب يادشده، پاسخ اين شبهه نيز روش شد كه اگر اميرالمؤمنين عليهالسلام امانت و خلافت را حق مشروع خود مىدانستند، مىبايست براى استيفاى آن قيام كنند و از طرفى شجاعت ايشان نيز ضربالمثل است، و آن حضرت در راه حق از كسى بيم و هراسى نداشتند؛ بنابراين عدم قيام آن حضرت، دليل بر نادرستى عقيده شيعه در باب امامت بلافصل اميرالمؤمنين عليهالسلام است. شرحالمواقف، 8/354؛ شرحالمقاصد، 5/260.
در سخنانى كه از امام عليهالسلام نقل كرديم، پاسخ اين شبهه به روشنى آمده است. امام عليهالسلام بدان جهت قيام نكرد كه آنرا برخلاف مصلحت اسلام و مسلمانان مىدانست؛ علاوه بر اين، اصولاً سنت رهبران الهى در زعامت سياسى، بر قهر و غلبه استوار نشده است؛ آنان در شرايطى از قدرت نظامى و سياسى در جهت نيل به مقاصد الهى خود استفاده مىكنند كه مورد حمايت همه يا اكثريت مردم باشند. بدينجهت است كه وقتى مسلمانان پس از مرگ عثمان به سوى امام عليهالسلام شتافتند و بر بيعت خود با آن حضرت اصرار كردند، امام عليهالسلام رهبرى سياسى را بر عهده گرفتند و در راه استيفاى آن با متجاوزان و پيمانشكنان جنگطلب به پيكار برخاست. (براى آگاهى بيشتر در اينباره به كتاب امانت در بينش اسلامى، فصل چهاردهم رجوع شود).
پيام و ختام
پيام اين نوشتار كه بازگوكننده گوشههايى از گفتار و رفتار علوى در زمينه اتحاد و اختلاف است، اين است كه بايد انديشه، گفتار، رفتار، باطن و ظاهر خود را با نگرش، منش و روش و گويش علوى بيازماييم، تا در دعوى پيروى از آن امام همام، صادق باشيم. بر اين اساس لازم است، عوامل اخوت، الفت و اتحاد امت و ملت را تقويت كرده و با عوامل عداوت، تفرقه و اختلاف مبارزه كنيم. بديهى است اين پيام همگانى است و مرد و زن، پير و جوان، عالم و جاهل، رجال سياسى و افراد عادى را شامل مىشود، اما هر كس به تناسب موقعيت اجتماعىاش مخاطب آن قرار خواهد گرفت و كسانى كه از موقعيتهاى ويژهاى برخوردارند و دايره نفوذ كلام و رفتارشان در ديگران گستردهتر است، در اين باره مسئوليت مضاعف دارند.همه توصيههايى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام آن روز به مسلمانان و اطرافيان خود درباره حفظ اخوت و اتحاد اسلامى كرده است و همه هشدارهايى كه در مورد تفرقه و تشتت به آنان داده است، امروز متوجه امت اسلامى عموماً و جامعه انقلابى ما خصوصاً مىباشد. آن روز متأسفانه به توصيهها و هشدارهاى امام عليهالسلام آنگونه كه بايد توجه نشد و امت اسلامى دچار خسرانهاى جبرانناپذيرى شد. مبادا كه بار ديگر تاريخ تكرار شود و جامعه انقلابى ما نيز در اثر بىتوجهى به آن توصيهها و هشدارها، دچار همان پيامد ناگوار شود. تأكيد بر محورهاى اعتقادى مشترك ميان مسلمانان، پرهيز از اهانت به مقدسات ديگران، اطاعت از رهبرى و حداقل پرهيز از تضعيف جايگاه رهبرى و همدلى و هماهنگى در مسير مبارزه با دشمنان اسلام و انسانيت، وصاياى راهبردى اميرالمؤمنين عليهالسلام به عموم مسلمانان، به ويژه شيعيان است.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت