به جایزه نوبل هم اعتراض وارد است
ابوتراب خسروی داستاننویس، مدرس داستاننویسی و داور جشنوارههای ادبی میگوید: من به عنوان نویسنده و کسی که حرفهام همین است هدف و اصرارم از شرکت در مسابقات به عنوان داور این است که الگوی مناسبی در اختیار نویسندگان جوان بگذارم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
سه شنبه 1396/10/12 ساعت 09:41
این روزها خبر از فراخوان یا اختتامیه جایزههای داستان زیاد میشنویم که لزوما همه آنها هم در پایتخت نیستند و خبر خوب همین است. برگزاری این جایزهها در شهرهای مختلف نقش مهمی در ارتقای سطح ادبی جامعه دارد که به اعتقاد کارشناسان، همهگیرتر شدن این جشنوارهها به ارتقا داستان ایرانی و رشد و نشاط آن میانجامد و نویدی برای شکل گرفتن پایتختهای ادبی است. از قطبهای ادبی مهم کشور یکی هم شیراز است که همواره چه از لحاظ برگزاری نشستهای ادبی و چه جلسات نقد و داستان فعال بوده است و تاثیر قابل تاملی در روند داستان نویسی معاصر ایرانی داشته است. تازهترین اتفاق در این حوزه، برگزاری اولین دوره دوسالانه داستان شیراز است. با ابوتراب خسروی که تجربه داوری جشنوارههای ادبی مختلف از جمله جایزه «داستان شیراز» را در کارنامه داوری خود دارد، درباره نقش جایزههای داستان و وضعیت داستاننویسی امروز به گفتوگو نشستهایم.
به عنوان نویسندهای که تجربه داوری در جشنوارههای مختلف داستانی را داشتهاید، برآیند کلیتان از این مسابقات ادبی چیست و فکر میکنید که این جایزهها بهخصوص نوع استانی آن چه تاثیری در پذیرش جامعه از مقوله ادبیات میگذارد؟
به نظر من این جشنوارهها و بهتر بگویم جایزه ادبی شیراز که به عنوان داور در آن شرکت داشتم، از بیطرفترین مجامع ادبی بوده و همگی ما به عنوان داور فقط به ادبیات فکر کردیم و به جناحبندیهای معمولی که در جامعه ادبی امروز ماست، وارد نشدیم. من فردی علاقهمند به ادبیات هستم و به عنوان نویسنده و کسی که حرفهام همین است، هدف و اصرارم از شرکت در این مسابقات به عنوان داور این است که الگوی مناسبی در اختیار نویسندگان جوان بگذارم. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در مدارس و دانشگاههای آن آموزشی در زمینه ادبیات داستانی داده نمیشود، در صورتی که داستان و رمان جریانی است که حاصلاش یک مفاهمه جمعی است که پیش نیاز جامعه متمدن است. در پی مفاهمه جمعی درک متقابل از جامعه ایجاد میشود که نتیجهاش بسط و توسعه فرهنگی است. مشغله من در زندگی علاوه بر نوشتن همین قضایاست و آرزو دارم که در این جریان تاثیرگذار باشم و الگوی مناسبی در اختیار نویسندگان جوان بگذارم تا این خلاء آموزشی که به آن اشاره کردم، به نحوی برطرف شود.
یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از چه میگیرد؟ از تیم داوری یا مبلغ جایزه و این دو عامل تا چه حد در اعتبار بخشیدن به یک مسابقه ادبی تاثیرگذارند؟
یک جایزه ادبی اعتبار خود را از سلامت کار و سلامت انتخابهای خود میگیرد. یک جایزه نباید اسیر باندبازی و بخل و حسد شود و ملاک آن باید داستان باشد. ملاک باید داستان و چگونه اجراشدن آن باشد. داوران باید تنها به انتخاب برگزیدگان به حق فکر کنند. به طور مثال در روند جایزه ادبی شیراز من و بقیه دوستان تمام کتابهایی را که در سالهای 1394 و 1395 به چاپ رسیده بودند، بررسی کردیم و این ارزیابی بر اساس ضوابط ایجاد داستان و تکنیکهای منتج به فرم بود. ادبیات داستانی ما از جهت نوع سلیقهای است و هر نویسنده بسته به زیباشناسی خاص خود یک نوع ادبیات را میپسندد. اما مساله واحد در داستاننویسی این است که داستاننویس باید بداند از چه زاویهدید مناسبی برای داستان خود استفاده کند، چگونه شخصیتپردازی کند، فضا و پایانبندی را چگونه پیریزی کند و... الگوی داور هم باید همینها باشد. ملاک ما هم همین بوده و اصرار داوران باید بر این باشد که کسی که نسبت به رمان آگاهانهتر عمل کرده ملاک قرار گیرد. ملاک در داوری باید نحوه اجرای داستان باشد. اینکه داستانی که برگزیده میشود، نقالی نباشد و صرفا نقل وقایع نباشد. داستان باید ایجاد باشد و یک نویسنده باید در داستان مکانی بیافریند که آدمهایی که در آن مکان زندگی میکنند، ایجاد داستان کنند.
برخی از این جشنوارهها و مسابقات ادبی یک یا دو دوره برگزار میشوند و سپس متوقف میشوند، متاسفانه این روند مرتب تکرار میشود و مساله دیگری هم که هست؛ دبیرخانه این جوایز معمولا بعد از برگزاری مسابقه فعالیت خاصی انجام نمیدهند و کلا تعداد دورههای برگزاری جوایز ادبی از انگشتان یک دست فراتر نمیرود. به نظر شما دلیل استمرار نداشتن جشنوارههای ادبی چیست؟
استمرار نداشتن این جوایز به رویه اجرایی آن بستگی دارد. زمینه این نوع کارها به امکانات مالی آن هم بستگی زیادی دارد. منابع مالی این جوایز باید ثابت باشد تا این جشنوارهها استمرار پیدا کند. جشنوارههای زیادی وجود دارند که به صورت مقطعی اجرا میشوند اما این امر به دلیل نخواستن مجریان آنها نیست. منابع مالی این جشنوارهها خشکیده و قطع شده که استمرار نمییابند. به نظر من مهمترین دلیل برای استمرار یک جایزه ادبی ثابت بودن منبع مالی آن جشنواره است.
چیزی که در تمام این جوایز و جشنوارههای ادبی مشترک است،حاشیه های پس از آن است. شما به عنوان نویسندهای که در داوری بسیاری از این جشنوارهها شرکت داشتهاید، چه راهکاری برای کم کردن این حواشی پیشنهاد میکنید و علت اصلی این حواشی را در چه میدانید؟
اگر عملکرد خوبی داشته باشند، حواشی کمتر است. البته من به عنوان داوری که نویسنده هم هستم معترضان را درک میکنم. متنی که نویسنده مینویسد از جانش برآمده و طبیعتا وقتی میبیند که داستان و اثرش بالا نیامده، دست به اعتراض میزند. این حواشی و اعتراضات به نظرم طبیعی هستند و اگر دقت کنید میبینید که از جوایز کوچک تا سطوح بالاتر این اعتراضات وجود دارد. به جایزه نوبل هم اعتراض وارد است اما درنهایت وقتی نحوه عمل هر جشنواره ثابت باشد و به تدریج جامعه ادبی به آن اعتماد پیدا کند، سطح این اعتراضات هم کاهش مییابد. اما این اعتراضات در تمام جشنوارههای هنری وجود دارد و سینما و تئاتر و نقاشی هم نمیشناسد.
بیشتر اعتراضاتی که به یک جشنواره ادبی میشود به مقوله داوری است. به نظر شما یک داور چه ویژگی خاصی باید داشته باشد تا اعتراضات کمتری به نامزدهای انتخابی شود و اصولا تیم داوری باید از چه طیفی انتخاب شوند؟
طبعا کسی که میخواهد رای بدهد باید آدم نسبتا مطلعی باشد. اینکه داور از چه سطحی باشد به سطح جشنواره بستگی دارد. به نظر من داور میتواند از هر طیفی باشد مثلا در یک جشنواره میتوان از خوانندگان علاقهمند استفاده کرد اما همانطور که گفتم سطح داوران به نوع جشنواره بستگی دارد. کسی که میخواهد قضاوت کند باید آدم مطلعی نسبت به آن موضوع باشد.
تعداد جشنوارههای ادبی و داستانی که امروزه برگزار میشود، عدد قابل قبولی است. تقریبا در هر ماه و فصلی یک جایزه ادبی برگزار میشود. نظرتان درباره تعدد این جشنوارهها چیست به نظرتان بهتر نیست که این تعداد کمتر شود و کیفیت برگزاری آنها بالاتر برود؟ به نظرتان این تعداد جشنوارهای که در سال و در هر شهر و منطقهای برگزار میشود، دستاوردی دارد؟
هر چقدر تعداد این جشنوارهها بالاتر برود آن ادبیاتی که موردنظر مجمع برگزاری است، پوشش بیشتری پیدا میکند. هر تعداد جشنوارهای که وجود داشته باشد به رونق ادبیات و مفاهمه جمعی کمک میکند. ای کاش این تعداد دوبرابر شود. این جشنوارهها مخاطب ادبی تولید میکند و چه دستاوردی بالاتر از این.
شهر شیراز همیشه به عنوان یکی از قطبهای ادبی مهم در کشور بوده است. دلیل این امر چیست؟
فارس و خراسان دو قطب ادبی مهم کشور هستند و اکثر بزرگان فرهنگی متعلق به این دو منطقهاند. کمتر دورهای است که شیراز و فارس چهره ادبی شاخصی نداشته باشد. به تاریخ ادبیات که نگاه میکنیم، فارس پر از چهرههای ماندگار ادبیات است. در شیراز همیشه مجامع ادبی برقرار بوده و هست. نشستهای مختلفی چه در زمینه شعر چه ادبیات همواره برگزار میشده است. چیزی که هست این نشستها در خلاء آموزش این مباحث در مدرسه اتفاق میافتد. این نشستها و جشنوارهها همانطوری که قبلا گفتم مخاطب ادبی تولید میکند و در گذر زمان یک منطقه تبدیل به قطب ادبی میشود.
منبع: ایبنا
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت