شهید تندگویان

اسارت وزیر نفت

شهيد تندگويان وزير اسبق نفت جمهوري اسلامي ايران پس از ۱۱ سال اسارت و در حالي که سال ها شکنجه و اذيت و آزار بعثي ها را تحمل کرده بود در ماه هاي آخر اسارت توسط رژيم بعثي عراق به شهادت رسيد و پيکر پاکش آذرماه سال ۱۳۷۰ به ايران منتقل و به خاک سپرده شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکتبي ترين وزير در کابينه مکتبي شهيد رجايي

همسر شهيد تندگويان در گفت وگويي که پيشتر با ايسنا انجام داده، درباره انتخاب آن شهيد به عنوان وزير نفت مي گويد: ايشان آن زمان در اهواز مسئول مناطق نفت خيز بودند. بعد از اين که شهيد رجايي مسئوليت وزارت نفت را به شهيد تندگويان پيشنهاد کرد، ايشان مهندس بوشهري را پيشنهاد مي کند، اما با اصرار شهيد رجايي مبني بر اين که شما سابقه زندان و فعاليت انقلابي داريد و هم جزو خانواده هاي محروم بوده ايد و درد را بهتر مي شناسيد، اين مسئوليت را مي پذيرند. همان زمان معروف شد که شهيد تندگويان مکتبي ترين وزير کابينه دولت شهيد رجايي است.
او در دوران کوتاه وزارت، چنان مشي خدمت گزارانه اي در پيش گرفت که انصافاً لقب مکتبي ترين برازنده اش بود. سرکار خانم بتول برهان اشکوري همسر آن شهيد در پاسخ به اين سوال که آيا اخلاق و روحيات او پس از وزارت تغيير کرد يا نه به فارس مي گويد: «اصلا و ابدا، در اتاق ايشان هميشه به روي همه باز بود با اين که ۴۰ روز در اين پست بيشتر نماندند.»
وي به خاطره اي از اين دوران اشاره مي کند و اظهار مي دارد: در زمان وزارت يک ماشين بنز با راننده در اختيار ايشان قرار دادند اما ايشان تنها يک روز سوار آن ماشين شدند، مي گفت انگار سوزن در صندلي اين ماشين گذاشتند، من نمي توانم اين ماشين را تحمل کنم، همان پيکان خودمان بهتر است و يک پيکان درخواست کرده بود که عمداً هم خودشان رانندگي مي کردند.
پله پله تا ملاقات خدا
شهيد تندگويان هنوز بيش از ۴۰ روز از وزارتش نگذشته بود که براي چهارمين بار تصميم به بازديد و سرکشي از پالايشگاه نفت آبادان مي گيرد. در آن زمان پالايشگاه زير بمباران دشمن بود و کارگران و متخصصان آن به سختي فعاليت مي کردند. او که خود با پالايشگاه آبادان و مناطق نفت خيز جنوب آشنا بود و پيش از وزارت، مسئوليت پاکسازي پالايشگاه از نيروهاي ضدانقلاب را از سوي آيت ا... اشراقي برعهده داشت، چند بار براي بازديد از اين مناطق عازم سفر مي شود اما هر بار به علت مسائل نظامي و جنگي بودن اين مناطق، موفق به بازديد از پالايشگاه نمي شود. در چهارمين مرتبه که براي بازديد از پالايشگاه مي رود از جاده اي عبور مي کند که به تازگي به اشغال نيروهاي عراقي درآمده بود. شهيد تندگويان و هيئت همراه که بي خبر از تصرف جاده توسط عراقي ها بودند، توسط آن ها دستگير مي شوند و به همراه مهندس بوشهري و مهندس يحيوي به اسارت نيروهاي بعثي درمي آيند.

هنگامي که شهيد چمران از ماجراي اسارت او و همراهانش مطلع مي شود، بلافاصله گروهي از نيروهاي چريکي خود را به منطقه مي فرستد تا اگر هنوز شهيد تندگويان و همراهان از مرز خارج نشده باشند، آنان را آزاد کنند. اما اين تلاش به جايي نمي رسد زيرا عراقي ها آن شهيد را به بصره منتقل کرده بودند.

در سال هاي اسارت، او در انفرادي و جدا از ديگر آزادگان نگهداري مي شد و حتي صليب سرخ از وضعيت او اطلاعي نداشت و تنها دو نامه از وي به خانواده اش رسيد.

پيشنهاد عراقي ها براي آزادي شهيد تندگويان در برابر آزادي خلبان هاي عراقي

عراقي ها در ابتداي اسارت نمي دانستند چه شخصيتي را به اسارت گرفته اند، پس از اين که مي فهمند وزير نفت جمهوري اسلامي ايران را اسير کرده اند، پيشنهاد آزادي او را در قبال آزادي تعدادي از خلبان هاي عراقي مطرح مي کنند. همسر شهيد تندگويان در اين باره مي گويد: در همان روزهاي ابتدايي اسارت شهيد تندگويان، شهيد رجايي به خانه ما آمد و پس از احوال پرسي و جويا شدن حال بچه ها گفت: عراقي ها حاضرند شهيد تندگويان را در قبال آزادي ۸ تن از خلبان هاي عراقي آزاد کنند من در پاسخ ايشان گفتم: اگر هم بنده اين شرط را بپذيرم خود آقاي تندگويان نمي پذيرد که در قبال آزادي اش، کساني آزاد شوند که مي خواهند پس از بازگشت به کشورشان دوباره مردم بي گناه ما را بمباران کنند.

خاطره معین‌فر از تندگویان

ابتدای آشنایی من با شهید مهندس تندگویان به شهریور سال ۱۳۵۸ هنگام تشکیل وزارت نفت پس از انقلاب برمی‌گردد که بنابر پیشنهاد دو همکار و دوست مورد اعتمادم آقایان بوشهری و سادات معاونان وزارت نفت، ایشان مسوولیت کار حساسی را قبول کردند و با وجود فراهم بودن امکان‌های مناسب، در خانه کارمندی سطح پایینی در آبادان زندگی می‌کردند.
در سفر به آبادان (که ضمن آن از طرف اولترا چپ‌ها در «ورک‌شاپ» پالایشگاه به گروگان درآمدم) بنا بر اقتضای ایام اولیه انقلاب و دور از هرگونه تشریفات متداول، به خانه ایشان وارد و در مدت اقامت در آن شهر از میهمان‌نوازی ایشان برخوردار شدم. گواهی می‌دهم که در تمام مدت همکاری با مرحوم تندگویان عملی خلاف پاکی و اخلاق و صمیمیت و خدمتگزاری به وطن از ایشان ندیدم. در سال ۱۳۵۹ که مرحوم رجایی وزرای خود را انتخاب و معرفی می‌کرد، یک روز یادداشتی در مجلس برای من فرستاد و با وجود اختلاف‌نظر‌هایی که اساسا با هم داشتیم به سابقه دوستی قدیم، اسامی پنج، شش نفر را برای من فرستاد که نظر خود را برای صلاحیت آن‌ها به‌عنوان وزیر نفت اعلام کنم. من هم جدولی تهیه کردم و در ستون‌های آن جدول امتیاز‌هایی را که از جهات مختلف (از قبیل میزان تحصیلات، سابقه کاری، مقبول بودن در محیط کار، سابقه مبارزاتی در رژیم قبلی و...) در جدول وارد و جمع‌بندی کرده برای ایشان که در صندلی جلو (که مخصوص نخست‌وزیر و وزراست) نشسته بودند، فرستادم.
نیازی نیست که اکنون بگویم نام افراد معرفی‌شده چه بوده و ترتیبی که من برحسب امتیاز‌ها داده بودم چگونه. پس از پایان جلسه مجلس در موقع خروج مرحوم رجایی ضمن تشکر به من گفت من آقای تندگویان را انتخاب کردم و دلیل آن هم این است که ایشان بچه خیابان خانی‌آباد و جنوب شهر است (البته در جدول تنظیمی اینجانب ستونی برای این منظور در نظر گرفته نشده بود) من هم این انتخاب را با شناختی که از مرحوم ‌تندگویان داشتم به فال نیک گرفته برایشان آرزوی توفیق کردم. متاسفانه دوره وزارت مرحوم تندگویان دیری نپایید و در سفری که در‌‌ همان اوایل جنگ به آبادان داشتیم، ناظر اسیر شدن ایشان بودیم. ایشان در اتومبیل جلو بودند و بعد از اتومبیل ایشان اتومبیل دکتر منافی وزیر بهداری و سپس اتومبیل مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی و اینجانب در خدمت ایشان. پس از اسارت مرحوم تندگویان، رانندگان ما موفق شدند با زحمات زیاد ما را نجات دهند و آن اسیر عزیز به سعادت شهادت نایل شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

شهادت در پايان اسارت

سرانجام آن شهيد بزرگوار پس از ۱۱ سال اسارت و در حالي که سال ها شکنجه و اذيت و آزار بعثي ها را تحمل کرده بود در ماه هاي آخر اسارت توسط رژيم بعثي عراق به شهادت رسيد و پيکر پاکش ۲۵ آذر ۱۳۷۰ به ايران منتقل و به خاک سپرده شد.
شهيد تندگويان به حق مصداق مجاهداني بود که در جبهه اقتصادي به نبرد با استکبار برخاست و مي خواست با توليد نفت و کار و تلاش مضاعف نظام جمهوري اسلامي ايران را در برابر تهاجم به بنيان هاي اقتصادي اش ياري دهد. خداوند بر درجاتش بيفزايد و او را با اولياي مقربش محشور کند.
منابع:تاریخ ایرانی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت