مصاحبه اختصاصی تبیان با حجت الاسلام علوی تهرانی
قصد امام حسین علیه السلام از قیام، آزاد کردن دین از اسارت بود!
حضرت حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علوی تهرانی از اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگر در حوزه دین می باشند. ایشان در مسجد حضرت امیر علیه السلام کلاس های اصول اعتقادی و تفسیر قرآن برگزار می کنند و از جمله کسانی هستند که جهت نشر معارف دین تلاش بسیار دارند. به مناسبت فرارسیدن ماه محرم تبیان، مصاحبه ای اختصاصی با ایشان انجام داده است. در این مطلب بخش اول مصاحبه را تقدیم حضور کاربران گرامی میکنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
شنبه 1396/07/15
مصاحبه از: مهری هدهدی
امام به این نکته اشاره میکنند که دو چیز، جلوی ظلم را میگیرد؛ در وهله اول، دین است. به حسب ظاهر هم دشمنان امام حسین خودشان را متدین میدانند. ظهر عاشوراء همه آنها نماز خواندند. ولی آنطور که آنها رفتار کردند امام میفرمایند اگر دین ندارید به حکم اینکه انسان هستید و خصائص انسانی، نوعدوستی را اقتضاء میکند، نسبت به همنوعتان گرایش داشته باشید. اگر با او مخالف هم هستید حق این همه ظلم را ندارید. به نظر میآید که این فرمایش امام به این مسأله اشاره دارد که اگر اخلاق در جامعه جریان پیدا بکند جلوی بسیاری از مفاسد و مظالم را میگیرد و نکته بسیار مهمی هم هست.
تبیان: علل به وجود آمدن واقعه عاشورا چیست؟
واقعیت مطلب این است ما نمیتوانیم واقعه سال شصت و یک هجری را صرفا تاریخی بررسی کنیم. باید از دو دیدگاه به این ماجرا نگاه شود؛ هم دیدگاه تقدیرات الهی و هم دیدگاه تاریخ؛ چون یک جاهایی ما نمیتوانیم بحث را جمع کنیم اگر هر دو دیدگاه وجود نداشته باشد. من از دیدگاه اجتماعی ـ تاریخی نگاه میکنم که چرا واقعه کربلا اتفاق افتاد و از دیدگاه دروندینی یعنی اسلام و مسلمان بودن نگاه میکنم.
بیان امیرالمؤمنین که یکی از رهبران آسمانی دین ما است، این است که اگر یک انسانی خصلتی را داشته باشد، یک فضیلت را داشته باشد و بقیه فضائل را نداشته باشد من با او تعامل میکنم؛ اما اگر یک خصلت خاص را نداشته باشد و بقیه فضائل را داشته باشد من با او تعاملی ندارم. پس در بین فضائل و خصائل، همه در یک رتبه نیستند. خصائل ارزشی به گونهای است که امام میفرماید اگر یکی را داشتی و بقیه را نداشتی من با تو تعامل میکنم و گاهی هم طوری است که اگر یکی را نداشتی و بقیه را داشتی من با تو تعاملی ندارم. امام علیه السلام بیان میکنند که این دو خصلت چیست: مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لِي فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَيْهَا وَ اغْتَفَرْتُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا یعنی: کسی که بر یکی از صفات خوب استوار و پابرجا باشد میپذیرم و از نداشتن صفات دیگر میگذرم. یک فضیلت باشد و بقیه نباشد میپذیرم.
بعد حضرت میفرمایند: وَ لَا أَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لَا دِينٍ لِأَنَّ مُفَارَقَةَ الدِّينِ مُفَارَقَةُ الْأَمْنِ فَلَا يَتَهَنَّأُ بِحَيَاةٍ مَعَ مَخَافَةٍ وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَيَاةِ وَ لَا يُقَاسُ إِلَّا بِالْأَمْوَاتِ یعنی: اما دو خصوصیت خاص هست که اگر نباشد و بقیه باشد امام نمیپذیرد. حضرت میفرماید: این دو خصلت عقل و دین است.
اگر طرف عاقل نباشد و متدین نباشد و بقیه خصائل را داشته باشد من با او کاری ندارم. بعد هم دلیل می آروند و میفرمایند: به خاطر اینکه بیدینی و پشت سر گذاشتن دین، باعث از بین رفتن امنیت میشود. امام، ضامن امنیت در نظام را دین میداند. بعد میفرمایند: اگر امنیت نباشد ترس خواهد بود و زندگی با ترس خوش نخواهد بود. آن چیزی که ترس را از بین میبرد امنیت است و آن چیزی که امنیت را میآورد دین است. اگر انسان متدین باشد به حقوق دیگران تجاوز نمیکند؛ چه فقر باشد و چه نباشد. وقتی به حقوقی تجاوز نکرد امنیت وجود خواهد داشت. اگر هم عقل نباشد زندگی و حیاتی وجود ندارد و جامعهای که افراد آن عاقل نباشند جز با مردگان مقایسه نمیشوند.
من با یک بخش فرمایش حضرت کار دارم. حضرت میفرمایند: مهمترین بخش خصلت بشری، تدین است. تدین یعنی چارچوب داشتن. مهمترین چارچوبی که در قالب شریعت آمده است شریعت اسلام است: (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ) و در آیه دیگر میفرماید: (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ). دین معتبر در نزد خداوند، اسلام است و اگر کسی غیر از اسلام از چیز دیگری پیروی کرد حضرت حق از او نمیپذیرد. پس امنیت به واسطه دین است. دین معتبر در نزد خداوند، اسلام است.
حرف مهم: فرمایش حضرت امیر علیه السلام در نامه 53 به جناب مالک اشتر که والی و استاندار ایشان در مصر است این است. امام برای او نامهای نوشتند که وقتی رفت چه کارهایی را باید بکند. حضرت در این نامه، یک جمله نورانی دارند که خود انگیزهای برای قیام کربلا است. حضرت فرمودهاند: فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا یعنی: همین دینی که اگر نباشد من با شخص بی دین کاری ندارم؛ همین دینی که اسلامش معتبر است و بقیه معتبر نیستند در دست اشرار و انسانهای شرور اسیر شده بود. با نام دین به هواپرستی پرداختند و دنیای خودشان را با آن به دست می آوردند. حضرت امیر علیه السلام هشدار میدهند که وقتی مسیر غدیر تغییر پیدا کرد دین اسیر شد. آن گاه در طول این چند سال که مسیر تغییر پیدا کرده بود بنی امیه رشد کردند. فرمایش صریح امام با معاویه است. معاویه، دین را تغییر داده است. به نام جانشینی رسول خدا، دین را تغییر داده است.
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
تبیان: امام حسین علیه السلام در سخنرانی که در ایام عاشوراء داشتند فرمودند: اگر دین ندارید، آزاده باشید. سؤال اساسی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا آزادگی کمکی میکند که به آن عاقبت به خیری و سعادت برسیم؟ اینکه فرمودند اگر دین ندارید آزاده باشید به چه معنایی است؟ آیا آزادگی موجب رستگاری خواهد شد حتی اگر دین نداشته باشیم؟
دو چیز جلوی حوداث شوم را میگیرد. دو چیز جلوی ظلم را میگیرد. در وهله اول، آن چیزی که جلوی اینها را میگیرد دین است. در وهله دوم اگر انسانها مقید به یک چارچوبی تحت عنوان دین نباشند، اخلاق است که جلوی آنها را میگیرد. امام به هر دو اشاره میکنند و میفرمایند اگر عبد نیستند، اگر متدین نیستید؛ انسان که هستید. لازمه انسان بودن شما هم متخلق بودن به یک اخلاق است. باید انصاف داشته باشید. باید مواسات داشته باشید. اینها ربطی به دین ندارد. باید ظالم نبود. باید کمککننده به همنوع بود. باید نوعدوستی داشت.
امام به این نکته اشاره میکنند که دو چیز، جلوی ظلم را میگیرد؛ در وهله اول، دین است. به حسب ظاهر هم دشمنان امام حسین خودشان را متدین میدانند. ظهر عاشوراء همه آنها نماز خواندند. ولی آنطور که آنها رفتار کردند امام میفرمایند اگر دین ندارید به حکم اینکه انسان هستید و خصائص انسانی، نوعدوستی را اقتضاء میکند، نسبت به همنوعتان گرایش داشته باشید. اگر با او مخالف هم هستید حق این همه ظلم را ندارید. به نظر میآید که این فرمایش امام به این مسأله اشاره دارد که اگر اخلاق در جامعه جریان پیدا بکند جلوی بسیاری از مفاسد و مظالم را میگیرد و نکته بسیار مهمی هم هست.
امام میفرمایند: اگر امنیت نباشد ترس خواهد بود و زندگی با ترس خوش نخواهد بود. آن چیزی که ترس را از بین می¬برد امنیت است و آن چیزی که امنیت را می¬آورد دین است.
تبیان: علل به وجود آمدن واقعه عاشورا چیست؟
واقعیت مطلب این است ما نمیتوانیم واقعه سال شصت و یک هجری را صرفا تاریخی بررسی کنیم. باید از دو دیدگاه به این ماجرا نگاه شود؛ هم دیدگاه تقدیرات الهی و هم دیدگاه تاریخ؛ چون یک جاهایی ما نمیتوانیم بحث را جمع کنیم اگر هر دو دیدگاه وجود نداشته باشد. من از دیدگاه اجتماعی ـ تاریخی نگاه میکنم که چرا واقعه کربلا اتفاق افتاد و از دیدگاه دروندینی یعنی اسلام و مسلمان بودن نگاه میکنم.
بیان امیرالمؤمنین که یکی از رهبران آسمانی دین ما است، این است که اگر یک انسانی خصلتی را داشته باشد، یک فضیلت را داشته باشد و بقیه فضائل را نداشته باشد من با او تعامل میکنم؛ اما اگر یک خصلت خاص را نداشته باشد و بقیه فضائل را داشته باشد من با او تعاملی ندارم. پس در بین فضائل و خصائل، همه در یک رتبه نیستند. خصائل ارزشی به گونهای است که امام میفرماید اگر یکی را داشتی و بقیه را نداشتی من با تو تعامل میکنم و گاهی هم طوری است که اگر یکی را نداشتی و بقیه را داشتی من با تو تعاملی ندارم. امام علیه السلام بیان میکنند که این دو خصلت چیست: مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لِي فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَيْهَا وَ اغْتَفَرْتُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا یعنی: کسی که بر یکی از صفات خوب استوار و پابرجا باشد میپذیرم و از نداشتن صفات دیگر میگذرم. یک فضیلت باشد و بقیه نباشد میپذیرم.
بعد حضرت میفرمایند: وَ لَا أَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لَا دِينٍ لِأَنَّ مُفَارَقَةَ الدِّينِ مُفَارَقَةُ الْأَمْنِ فَلَا يَتَهَنَّأُ بِحَيَاةٍ مَعَ مَخَافَةٍ وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَيَاةِ وَ لَا يُقَاسُ إِلَّا بِالْأَمْوَاتِ یعنی: اما دو خصوصیت خاص هست که اگر نباشد و بقیه باشد امام نمیپذیرد. حضرت میفرماید: این دو خصلت عقل و دین است.
اگر طرف عاقل نباشد و متدین نباشد و بقیه خصائل را داشته باشد من با او کاری ندارم. بعد هم دلیل می آروند و میفرمایند: به خاطر اینکه بیدینی و پشت سر گذاشتن دین، باعث از بین رفتن امنیت میشود. امام، ضامن امنیت در نظام را دین میداند. بعد میفرمایند: اگر امنیت نباشد ترس خواهد بود و زندگی با ترس خوش نخواهد بود. آن چیزی که ترس را از بین میبرد امنیت است و آن چیزی که امنیت را میآورد دین است. اگر انسان متدین باشد به حقوق دیگران تجاوز نمیکند؛ چه فقر باشد و چه نباشد. وقتی به حقوقی تجاوز نکرد امنیت وجود خواهد داشت. اگر هم عقل نباشد زندگی و حیاتی وجود ندارد و جامعهای که افراد آن عاقل نباشند جز با مردگان مقایسه نمیشوند.
با نام دین به هواپرستی پرداختند و دنیای خودشان را با آن به دست میآوردند. حضرت امیر علیه السلام هشدار میدهند که وقتی مسیر غدیر تغییر پیدا کرد دین اسیر شد. آن گاه در طول این چند سال که مسیر تغییر پیدا کرده بود بنی امیه رشد کردند. فرمایش صریح امام با معاویه است. معاویه، دین را تغییر داده است. به نام جانشینی رسول خد، دین را تغییر داده است.
حرف مهم: فرمایش حضرت امیر علیه السلام در نامه 53 به جناب مالک اشتر که والی و استاندار ایشان در مصر است این است. امام برای او نامهای نوشتند که وقتی رفت چه کارهایی را باید بکند. حضرت در این نامه، یک جمله نورانی دارند که خود انگیزهای برای قیام کربلا است. حضرت فرمودهاند: فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا یعنی: همین دینی که اگر نباشد من با شخص بی دین کاری ندارم؛ همین دینی که اسلامش معتبر است و بقیه معتبر نیستند در دست اشرار و انسانهای شرور اسیر شده بود. با نام دین به هواپرستی پرداختند و دنیای خودشان را با آن به دست می آوردند. حضرت امیر علیه السلام هشدار میدهند که وقتی مسیر غدیر تغییر پیدا کرد دین اسیر شد. آن گاه در طول این چند سال که مسیر تغییر پیدا کرده بود بنی امیه رشد کردند. فرمایش صریح امام با معاویه است. معاویه، دین را تغییر داده است. به نام جانشینی رسول خدا، دین را تغییر داده است.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت