مصاحبه تبیان با حجتالاسلام احمد رهدار؛
تاثیر مهاجرت امام رضا(علیه السلام) بر تحولات تاریخی ایران
ما معتقدیم نه فقط زمینههای تاریخی تشیع در ایران، با هجرت امام رضا(علیه السلام) شکل گرفت یا تقویت شد، بلکه بعد از هجرت نیز همه نهضتهای شیعی، از جمله نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، کانون معرفتی خود و حتی کانون انگیزهای را هم مشهد الرضا قرار دادند.
در جهان اسلام چند هجرت تمدنساز و تاثیرگذار شکل گرفت. هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، هجرت امیرالمومنین(ع) از مدینه به کوفه و مهاجرت امام حسین(ع) از مدینه به کربلا تاثیر بسزایی در گسترش گفتمان دینی داشتهاند. اما هجرت دیگری که با تاریخ ما مستقیما گره خورده، هجرت امام رضا(ع) به ایران است.
امروز تشیع در ایران بیشترین طرفدار را دارد و در تاریخ ایران نیز همیشه بزرگترین نهضتها و جنبشهای دینی عدالتخواه، به ویژه انقلاب اسلامی، با در دست داشتن پرچم تشیع تحقق پیدا کردهاند.
بنابراین مناسب است که در سالروز شهادت ولینعمت خود، امام رضا(ع)، برکات و ثمرات هجرت ایشان به ایران و ربط جنبشهای اسلامی به این هجرت مهم تاریخی را مورد بررسی قرار دهیم. به همین دلیل به سراغ حجتالاسلام دکتر احمد رهدار، محقق و استاد حوزه و دانشگاه و رئیس «موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه» رفتیم و سوالات خود در این موضوع را با او در میان گذاشتیم.
هجرت امام رضا(ع) به ایران چه تأثیراتی در تحولات تاریخی ایران داشت؟
مؤلفههای مهم و اساسی هجرت امام رضا(ع) که به عنوان یک عامل محوری در بسیاری از تحولات تاریخی بعدی ایران مؤثر واقع شد، این بود که زمینه شیعه شدن مردم ایران را با یک شتاب بیشتری نسبت به گذشته فراهم کرد. توسعه تشیع در ایران، به واسطه هجرت امام را میتوان به چهار عامل نسبت داد که در ادامه بیان میکنیم.
اولین عاملی که مستقیم با هجرت امام رضا(ع) ارتباط دارد، این است که چون مأمون امام را در ظاهر به طوس دعوت کرده بود، طبیعتاً مجبور بود قبل از هجرت امام، تمام یاران ایشان که به جرم یاری او و پیروی از خطمشی او در بند زندان انداخته بود را آزاد کند. آنها افرادی بودند که وقتی امامشان در ایران نبود و ولیعهد نبود، اهل قیام و جنبش بودند، حالا ببینید زمانی که امامشان ولیعهد شد، هر کدامشان چه بمب غیرقابل کنترلی شده بودند.
آزاد شدن سران شیعیان ایرانی از زندان مأمون، یک گذرگاه نفس کشیدنی را برای شیعه فراهم کرد و دست شیعه برای تبلیغات و بسط خودش باز شد.
خود اینها چون دستپرورده اهلبیت بودند، بهتنهایی سفیران و مبلغان تشیع شدند. بدون آنکه لازم باشد در جامعه سنی آن زمان ایران، بگویند ما شیعه هستیم. همین منش، اخلاق و فکرشان، الگویی برای شیعیان شد. این اتفاق دوم البته عاملی نبود که ثمرات فرهنگی آن فقط محدود به زمان وجود این بزرگواران شود. برخی بودند که بعد از رحلتشان فاش شد که فرزندان اهلبیت هستند و مردم برایشان گنبد، بارگاه و حرم ساختند. در واقع هر یک از این امامزادهها، پایگاه فقهی ما شدند، کانون فرهنگی و مدنی ما شدند.
اتفاق چهارم تأسیس مکاتب علمی توسط امام رضا(ع) در ایران بود. برخلاف مکتب علمی امام صادق(ع) که اکثریت آنها سنی بودند، بیشتر شاگردان امام رضا شیعه امامی بودند. به همین علت مکتب ایشان عمیقتر از مکتب امام صادق(ع) است. دادههای علمی شیعه در این دوره بیشتر و عمیقتر شده است. مجموعه این عوامل باعث شد ایران که پایتخت و عاصمه فرهنگی اهل سنت بود، کمکم میل شیعی پیدا کند تا جایی که در آستانه قرن دهم کاملاً شیعی شد.
ما میتوانیم ادعا کنیم که جنبشهای اسلامی به ویژه انقلاب اسلامی در نتیجه مهاجرت امام به ایران به وجود آمدند؟
ما معتقد هستیم نه فقط زمینههای تاریخی تشیع در ایران، با هجرت امام رضا(ع) شکل گرفت یا تقویت شد، بلکه بعد از هجرت هم بسیاری یا به تعبیر دقیقتر همه نهضتهای شیعی، از جمله نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، کانون معرفتی خود و حتی کانون انگیزهای را هم مشهد الرضا قرار دادند.
یعنی امام رضا(ع) بهگونهای نقطه پرگار و مرکز ثقل فرهنگی معنوی ایران شد، که امکان نداشت یک جنبشی به نام دین در ایران صورت بگیرد و این جنبش نسبت خودش را با امام رضا(ع) و فرهنگ و گفتمان ایشان، به صورت صریح و آشکار مشخص نکرده باشد. بر این پایه میتوان گفت انقلاب اسلامی ما و همه جنبشهای پیش از انقلاب، بینسبت با گفتمان امام رضا(ع) نبود.
آیا میتوان گفت اگر امام به ایران نمیآمد این اتفاقها نمیافتاد؟
این حرف را نمیتوان ثابت کرد؛ چون تاریخ روی اگرهای فرضی استوار نمیشود. واقعیت این است که هجرت امام رضا(ع) انجام شده و ما به اندازه کافی ادله داریم که جنبشهای اسلامی از کانون معرفتی و انگیزهای امام استفاده کردهاند. اما اینکه اگر امام به ایران نمیآمد این کشور سنی میماند یا نه نمیدانیم.
ما نمیتوانیم قصد امام رضا(ع) را حدس بزنیم، اما وقتی بر مبنای مباحث فلسفه تاریخمان هجرت امام رضا(ع) را تحلیل میکنیم، آن را بسیار باردار و جهتدار میبینیم. به هر حال ولی الهی تصمیم به این هجرت گرفت و پا در این مسیر گذاشت و ولی الهی میداند ریلگذاریهایی که انجام میدهد نباید محدود به عمر فیزیکی خود در دنیا باشد. مبانی فلسفه تاریخ ما میگوید امام رضا(ع) با استفاده از علم امامت، کاری کردند که متضمن یک هدایت کلان بوده است.
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. امروز تشیع در ایران بیشترین طرفدار را دارد و در تاریخ ایران نیز همیشه بزرگترین نهضتها و جنبشهای دینی عدالتخواه، به ویژه انقلاب اسلامی، با در دست داشتن پرچم تشیع تحقق پیدا کردهاند.
بنابراین مناسب است که در سالروز شهادت ولینعمت خود، امام رضا(ع)، برکات و ثمرات هجرت ایشان به ایران و ربط جنبشهای اسلامی به این هجرت مهم تاریخی را مورد بررسی قرار دهیم. به همین دلیل به سراغ حجتالاسلام دکتر احمد رهدار، محقق و استاد حوزه و دانشگاه و رئیس «موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه» رفتیم و سوالات خود در این موضوع را با او در میان گذاشتیم.
هجرت امام رضا(ع) به ایران چه تأثیراتی در تحولات تاریخی ایران داشت؟
مؤلفههای مهم و اساسی هجرت امام رضا(ع) که به عنوان یک عامل محوری در بسیاری از تحولات تاریخی بعدی ایران مؤثر واقع شد، این بود که زمینه شیعه شدن مردم ایران را با یک شتاب بیشتری نسبت به گذشته فراهم کرد. توسعه تشیع در ایران، به واسطه هجرت امام را میتوان به چهار عامل نسبت داد که در ادامه بیان میکنیم.
اولین عاملی که مستقیم با هجرت امام رضا(ع) ارتباط دارد، این است که چون مأمون امام را در ظاهر به طوس دعوت کرده بود، طبیعتاً مجبور بود قبل از هجرت امام، تمام یاران ایشان که به جرم یاری او و پیروی از خطمشی او در بند زندان انداخته بود را آزاد کند. آنها افرادی بودند که وقتی امامشان در ایران نبود و ولیعهد نبود، اهل قیام و جنبش بودند، حالا ببینید زمانی که امامشان ولیعهد شد، هر کدامشان چه بمب غیرقابل کنترلی شده بودند.
آزاد شدن سران شیعیان ایرانی از زندان مأمون، یک گذرگاه نفس کشیدنی را برای شیعه فراهم کرد و دست شیعه برای تبلیغات و بسط خودش باز شد.
امامزادهها کانون فقهی، فرهنگی و مدنی ایران
اتفاق دوم این بود که با مهاجرت امام رضا(ع) و امن شدن فضای کلی ایران، بسیاری از امامزادههای دیگر هم به ایران هجرت کردند. چون ایران از مرکز خلافت عربی آن زمان که امامزادهها را میشناختند دور بوده، امامزادهها به عنوان ناشناس به ایران میآمدند و به اقصی نقاط ایران پخش شده و خودشان را هم معرفی نمیکردند که ما نواده و فرزند فلان امام هستیم. در واقع به نوعی از فضای خفقان سیاسی آن روز حاکم بر حجاز و عراق فرار کرده بودند و پناه آورده بودند به فضای امن ایران.برخلاف مکتب علمی امام صادق(ع) که اکثریت آنها سنی بودند، بیشتر شاگردان امام رضا شیعه امامی بودند. به همین علت مکتب ایشان عمیقتر از مکتب امام صادق(ع) است. مجموعه این عوامل باعث شد ایران که پایتخت و عاصمه فرهنگی اهل سنت بود، کمکم میل شیعی پیدا کند
خود اینها چون دستپرورده اهلبیت بودند، بهتنهایی سفیران و مبلغان تشیع شدند. بدون آنکه لازم باشد در جامعه سنی آن زمان ایران، بگویند ما شیعه هستیم. همین منش، اخلاق و فکرشان، الگویی برای شیعیان شد. این اتفاق دوم البته عاملی نبود که ثمرات فرهنگی آن فقط محدود به زمان وجود این بزرگواران شود. برخی بودند که بعد از رحلتشان فاش شد که فرزندان اهلبیت هستند و مردم برایشان گنبد، بارگاه و حرم ساختند. در واقع هر یک از این امامزادهها، پایگاه فقهی ما شدند، کانون فرهنگی و مدنی ما شدند.
مهاجرت امام، وحدت خلافت بنیعباس را شکست
اتفاق سومی که با آمدن امام رضا(ع) به ایران صورت گرفت، این بود که مردم ایران به یک درک متفاوت از حاکمیت و حکومت رسیدند؛ به طوری که حتی درباریان ایرانی مأمون متوجه شدند که الگو و خطمشی حاکمیتی امام رضا(ع) متفاوت و بلکه متضاد از الگوی حکومتی مأمون است. یعنی دو الگو فراروی آنها گذاشته شد. کمترین درک این دوگانگی این شد که وحدت جریان خلافت عباسی از طریق سر برآوردن جریانهای مختلفی در گذر زمان از بین رفت. ما تا قبل از هجرت امام رضا(ع) خلیفهای داشتیم که بر کل امپراتوری اسلامی حکومت میکرد، اما بعد از هجرت سلسلههایی مثل طاهریان، سناجقه، غزنویان، آلبویه و سلسلههای دیگری که پیدرپی به وجود آمدند و گرچه این سلسلهها تا حدودی همسو با دستگاه خلافت بودند، اما همینکه از دل حکومت انشقاق شده بودند و در جایی حکومت تشکیل دادند و به نام خودشان سکه زدند و به نام خودشان خطبه خواندند، در واقع آن وحدت و یکپارچگی خلافت را شکستند. شکست وحدت خلافت عباسی به عنوان رقیب گفتمان اهلبیت، خودبهخود تبدیل شد به تقویت گفتمان اهلبیت(ع).بیشتر بخوانید
اتفاق چهارم تأسیس مکاتب علمی توسط امام رضا(ع) در ایران بود. برخلاف مکتب علمی امام صادق(ع) که اکثریت آنها سنی بودند، بیشتر شاگردان امام رضا شیعه امامی بودند. به همین علت مکتب ایشان عمیقتر از مکتب امام صادق(ع) است. دادههای علمی شیعه در این دوره بیشتر و عمیقتر شده است. مجموعه این عوامل باعث شد ایران که پایتخت و عاصمه فرهنگی اهل سنت بود، کمکم میل شیعی پیدا کند تا جایی که در آستانه قرن دهم کاملاً شیعی شد.
ما میتوانیم ادعا کنیم که جنبشهای اسلامی به ویژه انقلاب اسلامی در نتیجه مهاجرت امام به ایران به وجود آمدند؟
ما معتقد هستیم نه فقط زمینههای تاریخی تشیع در ایران، با هجرت امام رضا(ع) شکل گرفت یا تقویت شد، بلکه بعد از هجرت هم بسیاری یا به تعبیر دقیقتر همه نهضتهای شیعی، از جمله نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، کانون معرفتی خود و حتی کانون انگیزهای را هم مشهد الرضا قرار دادند.
یعنی امام رضا(ع) بهگونهای نقطه پرگار و مرکز ثقل فرهنگی معنوی ایران شد، که امکان نداشت یک جنبشی به نام دین در ایران صورت بگیرد و این جنبش نسبت خودش را با امام رضا(ع) و فرهنگ و گفتمان ایشان، به صورت صریح و آشکار مشخص نکرده باشد. بر این پایه میتوان گفت انقلاب اسلامی ما و همه جنبشهای پیش از انقلاب، بینسبت با گفتمان امام رضا(ع) نبود.
آیا میتوان گفت اگر امام به ایران نمیآمد این اتفاقها نمیافتاد؟
این حرف را نمیتوان ثابت کرد؛ چون تاریخ روی اگرهای فرضی استوار نمیشود. واقعیت این است که هجرت امام رضا(ع) انجام شده و ما به اندازه کافی ادله داریم که جنبشهای اسلامی از کانون معرفتی و انگیزهای امام استفاده کردهاند. اما اینکه اگر امام به ایران نمیآمد این کشور سنی میماند یا نه نمیدانیم.
ما نمیتوانیم قصد امام رضا(ع) را حدس بزنیم، اما وقتی بر مبنای مباحث فلسفه تاریخمان هجرت امام رضا(ع) را تحلیل میکنیم، آن را بسیار باردار و جهتدار میبینیم. به هر حال ولی الهی تصمیم به این هجرت گرفت و پا در این مسیر گذاشت و ولی الهی میداند ریلگذاریهایی که انجام میدهد نباید محدود به عمر فیزیکی خود در دنیا باشد. مبانی فلسفه تاریخ ما میگوید امام رضا(ع) با استفاده از علم امامت، کاری کردند که متضمن یک هدایت کلان بوده است.