شعر طنز، به شعر دم دستی تبدیل شده است
شعر طنز، به شعر دم دستی تبدیل شده است
گفتگو با سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز
سعید بیابانکی معتقد است : شعر طنز امروز، تحت تاثیر فضای مجازی و واکنش های پیرامون آن تنزل پیدا کرده است.
سعید بیابانکی، شاعر و طنز پرداز کشورمان نامی شناخته شده در بین اهالی شعر و ادبیات است. بیابانکی علاوه بر نوشتن، اجرای برنامه های تلویزیونی و جلسات شعر را هم برعهده دارد. یعقوب صلاحی درباره آخرین آثار او و حال و هوای شعر و ادبیات طنز امروز با وی گفتگویی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
اگر قرار باشد درباره نوشته های خودتان به خصوص کتاب سنگچین، یلدا و لبخندهای مستند نظر بدهید، چه می گویید؟
درباره ی این سوال که خواننده ها؛ کارشناسان و منتقدین باید نظر بدهند، اما به نظر خودم، کتاب سنگچین یکی از کتاب های خوب ومتفاوت من هست ، بخش زیادی از آثار این کتاب حاصل تجربیات چندین و چند ساله است، به عبارتی بخش اول که چهار پاره های کتاب است ، ماحصل بیست سال از تجربیات حوزه شاعری من است، و در مورد غزل ها به لحاظ سال شاید یک مقدار کمتر باشد،و تجربیات شش هفت ساله را شامل شود.چهارپاره ها تجربیات بیست ساله است و عصاره ی فعالیت من در حوزه ی این قالب که دیگر شاعران هم نسل من و همچنین شاعران نسل های بعد، کمتر به آن پرداخته اند، من سعی کردم بیشتر در قالب چهارپاره به خلق آثاری بپردازم که با فرهنگ ایرانی، اسلامی و دینی هم خوانی داشته باشد، یعنی بخشی از این کتاب دغدغه های دینی و مذهبی است بخش دیگری از این کتاب خرده فرهنگ های ما را در برمی گیرد که سعی در احیای آنها داشته ام و این کتاب مسائل اجتماعی و همچنین فضای عاشقانه و احساسی را نیز دربر می گیرد. چون تجربیات این کتاب (سنگچین)، تجربیات شخصی است، باعث علاقه مندی من شده است؛ در این کتاب بیشتر احساس می کنم خودم هستم و خود شخصی ام در این کتاب بیشتر هویداست.
علاقه سعید بیابانکی بیشتر به سمت کارهایی با سبک وسیاق طنز است یا جدی.کدام را بیشتر دوست دارید و ترجیح می دهید؟
این که آدم چه چیز را بیشتر دوست دارد, بستگی به حال و هوایش دارد، گاها آدم در یک حال و هوایی است که به شکلی خاص از نوشته و شعر علاقه پیدا می کند، اما به تدریج توجه اش به آن سبک کمتر می شود. خودم آثار جدی ام را بیشتر دوست دارم و خصوصا کارهایی که در حوزه ی شعرهای دینی، مذهبی و فضاهای انقلابی و ارزشی است، من این سبک کارهایم را بیشتر می پسندم ، اما مخاطبان و خوانندگان شعر ممکن است نظر دیگری داشته باشند.
من پیش از اینکه به صورت حرفه ای شاعر شوم، نویسنده بودم و در دوران نوجوانی و جوانی داستان نویسی را تجربه کرده ام، و بیشتر نیز در فضای داستان های طنز آمیز به نوشتن پرداخته ام،
مخاطبان را می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ یک بخش مخاطبان تفننی، عمومی یا اصطلاحا مخاطب عام و بخش دیگر مخاطب خاص.طبیعتا مخاطبان عام به دنبال شعرهای دم دستی تر هستند و به همین دلیل معمولا شعرهای طنز و طنزهای اجتماعی را بیشتر دوست دارند، اما مخاطبان خاص این طور نیستند و جریانشان متفاوت است، آثار من دو نوع مخاطب دارد، یک بخش شامل مخاطبان عام و بخشی نیز مخاطبان خاص، مخاطبان خاص شعرهای جدی تر، عمیق تر و خاص تر را می پسندند.
حال و احوال طنز امروز چگونه است؟
من مدت هاست در جایی شعر طنز نمی خوانم، و به عنوان شاعر حضور پیدا نمی کنم، شاید به عنوان مجری برای مدیریت برنامه بروم، اما شعر نمی خوانم، و علتش این است که شعر طنز از آن چیزی که باید باشد بسیار فاصله گرفته و به یک شعر دم دستی تبدیل شده است، شعری که با مضامین روز آمیخته و واکنش به اتفاقات سیاسی؛ اجتماعی و اقتصادی است، به نظرم بخشی از این اتفاق به فضای مجازی برمی گردد.
دنیای مجازی باعث تحریک و واکنش نشان دادن های آنی و سریع شده است و شاعران نیز به دنبال این فضا هستند و طنز ما تحت تاثیر این اتفاقات بسیار تنزل پیدا کرده است. من سعی می کنم به دنبال طنزی بروم که خیلی به موقعیت های زود گذر متکی نباشد. و بیشتر اتفاقات تاریخی، یا اتفاقاتی که تاریخ را رقم بزند نه اتفاقات تقویم را بنویسم ، زیرا اتفاقات تقویم یک روزهست ویک روز نیست ، اما اتفاقات تاریخی ماندگاری بیشتری دارند؛ من به ندرت اگر پیش بیاید در برنامه ای طنز می خوانم، و شعر های طنز را گذاشتم در قالب کتاب ارائه بدهم، از حضور در مجامع عمومی برای خواندن طنز پرهیز می کنم.
در کتاب «لبخندهای مستند» وارد فضای داستان کوتاه شدید از این کتاب و پیش زمینه نوشتن آن بگویید؟
ضد حالات اولین کتاب داستان من بود که خوشبختانه به لحاظ استقبال مخاطب کتاب موفقی بود، وهم اکنون به چاپ سوم رسیده و مخاطبان عمومی را جذب کرده است، بخش زیادی از کتاب ضد حالات داستان، داستانک و یا نثر بود، در کتاب لبخندهای مستند، سعی کردم این نثر طنزآمیز را به گونه ای بیان کنم که برای خودم اتفاق افتاده است؛ بخش زیادی از این کتاب مستند است، و یا بیش از 70 درصد آن مستند است، و درصدهای مانده نیز برای شیرین شدن فضا و طنزآمیز شدن و رقم خوردن اتفاق ویژه در آن، به عنوان شاعر یا طنز پرداز اتفاق را پرورانده ام. مثل خیلی از داستان های دیگری که این اتفاق در آن ها می افتد. بخش زیادی از این کتاب طنز آمیز و تجربیات شخصی است و یک اتفاق خاص در همه ی آن ها وجود دارد.
در اکثر داستان های این کتاب به نقد طنز آمیز شاعران و خوانندگان پرداخته شده است، دلیل این اتفاق چه بوده؟
خب این اتفاق کاملا طبیعی است، چون یک ضلع تمام این اتفاقات خود من هستم، و من با این جماعت بیشتر دم خور بوده ام، این جماعت که حاضر جوابی های قشنگی دارند و یا خودشیفتگی های در آنهاست، که اسباب طنز شده است، گاهی نیز اتفاقاتی در رابطه با مردم عادی در این کتاب مطرح شده است، اما چون یک ضلع تمام این داستان ها من به عنوان یک شاعر هستم، دلیلی برای شاعرانه و طنزآمیز شدن این کتاب شده است. به طور کلی به نوشته های این کتاب بسیار دلبستگی داشتم و دوست داشتم مخاطب نیز در خواندنشان با من شریک بشوند.
قبلا در جاهای گوناگون عنوان کرده بودید که ساختار ذهن شما یک ساختار موزون است، اما با کتابهای ضد حالات و لبخندهای مستند از این فضا جدا شدید، علت این تغییر ساختار چه بوده است؟
ساختار ذهن موزون طبیعی است که شعر کلاسیک کار کند، و همه ی اتفاقاتی که در اطرافش رخ می دهد را با وزن و به صورت شعر بیان کند، ولی گاها اتفاقاتی رخ می دهد که شاید شعر قالب و ژانر مناسبی برای آن نباشد، بنابراین من نیز به سراغ شکل های دیگر رفتم، تا آن اتفاق رخ داده شده، حفظ شود، و مضمون و معنا از بین نرود، و شکل مکتوب پیدا کند، بنابراین سعی کردم اشکال نثر و داستان کوتاه را تجربه کنم.
قصد نوشتن داستان بلند ندارید؟
در راستای نوشتن داستان بلند اقداماتی را شروع کرده ام. من پیش از اینکه به صورت حرفه ای شاعر شوم، نویسنده بودم و در دوران نوجوانی و جوانی داستان نویسی را تجربه کرده ام، و بیشتر نیز در فضای داستان های طنز آمیز به نوشتن پرداخته ام، بخشی از این نوشته ها در آن سال ها در مجلات جوانان و اطلاعات هفتگی در سالهای 70 چاپ شده است، اما زمانی که وارد فضای حرفه ای شعر شدم، نقش نویسندگی ام کمرنگ شد. یکی دو سال است که مجددا احساس کردم باید بیشتر در داستان نویسی تلاش کنم و اخیرا نیز کارهایی در زمینه داستان کوتاه،داستان بلند و حتی رمان انجام داده ام.
در کتاب لبخندهای مستند، تجربیات زیسته و خاطراتتان را بیان کردید، در فضای شعر چقدر این امر محقق شده است و چقدر به نگارش تجربیات زیسته ی خودتان پرداخته اید؟
در فضای شعر ، این اتفاق باید بیشتر رخ دهد و تقریبا 90درصد از فضای شعر باید مربوط به تجربیات شخصی است، شاعری که درد و رنج را حس نکرده، عاشق نشده و داغ ندیده باشد نمی تواند این مسائل را بیان کند،و اگر هم از درد، دردی که خودش تجربه نکرده است بنویسد، این نوشته صحبت و حرف خودش نخواهد بود، و در حال ارائه ی صحبت های اشخاص دیگری است. شاعری که شعر مذهبی،آیینی و عاشورایی می گوید، اگر به این فضا اعتقاد نداشته باشد، شعر برایش اتفاق نمی افتد. این که ما برای خوشایند یک گروه، جناح یا یک سازمان و جشنواره به ساخت شعر بپردازیم، دیگر نباید به آن نوشته شعر گفته شود زیرا آن کار یک کار سفارشی شده است و ماندگار نخواهد شد.
اعتقادات شخصی من؛ توجه به ارزش های انقلاب و ...؛ در شعرهای کتاب یلدا و سنگچین، نمود بیشتر دارد. گرچه ممکن است انتشار این اشعار بخش زیادی از مخاطبان و منتقدین را به واکنش وادارد،طبیعی است که بسیاری از اشخاص با دین ؛ مذهب و انقلاب نسبت وپیوندی ندارند، و کافی ست یک شعر برای شهید بگویید تا واکنش نشان بدهند، اما هرگز این ها برای من اهمیتی نداشته است زیرا بخشی از کار، رسالت و تکلیف شاعر همین مسئله است و من سعی در توجه به این تکلیف شاعری ام نسبت به خوشایند مخاطب و بازار نشر دارم. هرگز به تعداد مخاطب هایم که کم یا زیاد باشد توجهی نداشته ام و سعی کرده ام به رسات شاعری ام بپردازم.مخاطب کم دلیل بر ضعف یک اثر نیست و مخاطب گسترده نیز دلیل بر قوت نمی شود . هرگز چنین فرمولی جوابگو نخواهد بود.خوب بودن و ماندگاری اثر هنری و شعر را گذر زمان تعیین می کند و چهل پنجاه سال باید از انتشار یک کتاب بگذرد تا زمانه به غربال کردن بپردازد و تصمیم بگیرد.