آیا امام رضا(ع) به عده ای از اهل خراسان که ادعای شیعه گری می کردند و برای ملاقات حضرتشان آمده بودند، دو ماه اجازه ورود ندادند؟
آیا امام رضا(ع) به عده ای از اهل خراسان که ادعای شیعه گری می کردند و برای ملاقات حضرتشان آمده بودند، دو ماه اجازه ورود ندادند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
پنج شنبه 1394/12/20
آیا امام رضا(ع) به عده ای از اهل خراسان که ادعای شیعه گری می کردند و برای ملاقات حضرتشان آمده بودند، دو ماه اجازه ورود ندادند؟
این حدیث معروفی که می گویند یک عده از اهل خراسان آمدند حضرت رضا(علیه السلام) را ببینند و گفتند شیعه هستیم حضرت راهشان ندادند تا بعد از دو ماه که گفتند محبیم؛ آن حضرت اجازه دادند. من هر چه گشتم در منابع معتبر نیافتم تنها در دو جا قریب به این مضمون بود: 1. بحارالانوار: آن هم از امام عسکری(علیه السلام): الإحتجاج بِالْإِسْنَادِ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ(علیه السلام) قَالَ: قَدِمَ جَمَاعَةٌ فَاسْتَأْذَنُوا عَلَى الرِّضَا(علیه السلام) وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ فَمَنَعَهُمْ أَیَّاماً ثُمَّ لَمَّا دَخَلُوا قَالَ لَهُمْ وَیْحَکُمْ إِنَّمَا شِیعَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ الَّذِینَ لَمْ یُخَالِفُوا شَیْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ. 2. در المناقب: «قالوا ذاک قال الإمام صلوات الله علیه: الآن مرحبا بکم یا إخوانی و أهل ودّی، ارتفعوا حتّى ألزقهم بنفسه، ثمّ قال صلوات اللّه علیه: کم مرّة حجبتم؟ ...».
پاسخ اجمالی
روایاتی وجود دارند که برای هریک از «شیعه» و «محب» تعریفی جداگانه ارائه می کنند. از جمله این روایات، گزارش ملاقات گروهی از اهل خراسان با امام رضا(علیه السلام) است که گزارش آن با اندک تفاوت هایی در کتب روایی مانند «المناقب» علوی(قرن پنجم)،[1] «الإحتجاج » طبرسی(متوفای 588ق)،[2] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام)،[3] «بحار الأنوار»[4] و ... آمده است که بدون آن که به بررسی سند و محتوای آن بپردازیم، تنها به ترجمه این روایت، مطابق نقل «الاحتجاج» بسنده می کنیم:
امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمود: وقتى مأمون، حضرت رضا(علیه السلام) را ولیعهد خود قرار داد، دربان آن حضرت آمد و عرض کرد: جمعیتى دم در ایستاده اجازه می خواهند حضور شما مشرف شوند و می گویند: ما از شیعیان على(علیه السلام) هستیم! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «من کار دارم آنها را برگردان»، دربان آنها را برگرداند، روز بعد آمدند و همچون روز گذشته خود را معرفى کردند باز دربان آنها را برگرداند روز سوم و چهارم تا دو ماه هر روز می آمدند ولى اجازه ملاقات نمی یافتند بعد از دو ماه به دربان گفتند: به آقاى ما بگو: ما شیعیان پدر شما حضرت على بن ابی طالب(علیه السلام) هستیم اما چون شما به ما اجازه ملاقات ندادید، مورد شماتت دشمنان قرار گرفتیم. ما بر می گردیم ولى از شدت شرمندگى و خجلت از شهر و وطن خود آواره می شویم؛ زیرا دیگر نمی توانیم شماتت و سرزنش دشمنان را تحمل کنیم!
حضرت رضا(علیه السلام) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آن حضرت سلام کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آن حضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو می کند"،[5] من درباره شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(علیهم السلام) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم».
گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟
امام(علیه السلام) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابی طالب(علیه السلام) هستید. واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(علیه السلام) افرادى مانند حسن(علیه السلام)، حسین(علیه السلام)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابی بکر هستند که هیچ یک از دستورات خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچ کدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم می گوئید ما از شیعیان آن حضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال مخالف اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى می کنید، حقوق برادران دینى را سبک و کوچک می شمارید، و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه می کنید ولى در مواردى که چاره اى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمی دهید اگر بجاى ادعاى تشیع می گفتید، شما از وابستگان و دوستان آن حضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن می دارید من ادّعاى شما را تکذیب نمی کردم و می پذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را تصدیق نکند هلاک و نابود شدید مگر این که خداوند با رحمت خویش جبران فرماید».
گفتند: اى پسر پیامبر! ما از خدا طلب آمرزش می کنیم و از این گفته بیجا به سوى خدا توبه می کنیم و همچنان که مولاى مان ما را آموخت می گوئیم ما دوستان شما و دوستان دوستان شما و دشمن دشمنان شمائیم.
حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «خوش آمدید اى برادران و اى دوستان من، بالاتر بیائید، بالا بیائید، بالا بیائید، آنقدر آنها را بالا برد تا به خود چسباند» سپس به دربان خویش فرمود: «چند بار اینها را از در خانه بازگرداندى؟» گفت: شصت بار، امام(علیه السلام) فرمود: «پس شصت بار پشت سر هم به خانه آنها برو به آنها سلام کن و سلام مرا نیز برسان؛ زیرا اینها چون امروز توبه کردند گناهانشان آمرزیده شد و چون دوست و وابسته به ما هستند سزاوار و شایسته احترام اند، بنابراین به ملاقات آنها برو و وضع زندگى آنها و خانواده شان را بررسى کن، خرج زندگى و خیرات و مبرات به آنها برسان، و ناراحتی ها و مشکلات آنها را برطرف کن».
امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمود: وقتى مأمون، حضرت رضا(علیه السلام) را ولیعهد خود قرار داد، دربان آن حضرت آمد و عرض کرد: جمعیتى دم در ایستاده اجازه می خواهند حضور شما مشرف شوند و می گویند: ما از شیعیان على(علیه السلام) هستیم! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «من کار دارم آنها را برگردان»، دربان آنها را برگرداند، روز بعد آمدند و همچون روز گذشته خود را معرفى کردند باز دربان آنها را برگرداند روز سوم و چهارم تا دو ماه هر روز می آمدند ولى اجازه ملاقات نمی یافتند بعد از دو ماه به دربان گفتند: به آقاى ما بگو: ما شیعیان پدر شما حضرت على بن ابی طالب(علیه السلام) هستیم اما چون شما به ما اجازه ملاقات ندادید، مورد شماتت دشمنان قرار گرفتیم. ما بر می گردیم ولى از شدت شرمندگى و خجلت از شهر و وطن خود آواره می شویم؛ زیرا دیگر نمی توانیم شماتت و سرزنش دشمنان را تحمل کنیم!
حضرت رضا(علیه السلام) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آن حضرت سلام کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آن حضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو می کند"،[5] من درباره شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(علیهم السلام) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم».
گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟
امام(علیه السلام) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابی طالب(علیه السلام) هستید. واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(علیه السلام) افرادى مانند حسن(علیه السلام)، حسین(علیه السلام)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابی بکر هستند که هیچ یک از دستورات خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچ کدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم می گوئید ما از شیعیان آن حضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال مخالف اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى می کنید، حقوق برادران دینى را سبک و کوچک می شمارید، و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه می کنید ولى در مواردى که چاره اى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمی دهید اگر بجاى ادعاى تشیع می گفتید، شما از وابستگان و دوستان آن حضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن می دارید من ادّعاى شما را تکذیب نمی کردم و می پذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را تصدیق نکند هلاک و نابود شدید مگر این که خداوند با رحمت خویش جبران فرماید».
گفتند: اى پسر پیامبر! ما از خدا طلب آمرزش می کنیم و از این گفته بیجا به سوى خدا توبه می کنیم و همچنان که مولاى مان ما را آموخت می گوئیم ما دوستان شما و دوستان دوستان شما و دشمن دشمنان شمائیم.
حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «خوش آمدید اى برادران و اى دوستان من، بالاتر بیائید، بالا بیائید، بالا بیائید، آنقدر آنها را بالا برد تا به خود چسباند» سپس به دربان خویش فرمود: «چند بار اینها را از در خانه بازگرداندى؟» گفت: شصت بار، امام(علیه السلام) فرمود: «پس شصت بار پشت سر هم به خانه آنها برو به آنها سلام کن و سلام مرا نیز برسان؛ زیرا اینها چون امروز توبه کردند گناهانشان آمرزیده شد و چون دوست و وابسته به ما هستند سزاوار و شایسته احترام اند، بنابراین به ملاقات آنها برو و وضع زندگى آنها و خانواده شان را بررسى کن، خرج زندگى و خیرات و مبرات به آنها برسان، و ناراحتی ها و مشکلات آنها را برطرف کن».
[1]. علوى، محمد بن على بن الحسین، المناقب(الکتاب العتیق)، ص 174 ٓ 175، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1428ق.
[2]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 440، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق.
[3]. حسن بن على(علیه السلام)(امام یازدهم)، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص 312 ٓ 314، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 65، ص 157 ٓ 159، بیروت ، دار إحیاء التراث العربی ، چاپ دوم ، 1403ق.
[5]. شوری، 30.
اسلام کوئیست
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت