پاسخ اندیشه با گلوله

سالروز شهادت استاد مطهری علاوه بر روز معلم می تواند مناسبتی برای تقبیح خشونت و تعصب در قرائت های دینی هم باشد. مطهری به دست یکی از اعضای گروه فرقان ترور و درواقع قربانی «جهل مقدس» شد؛ اصطلاحی که آیت الله محقق داماد وضع کرده یا بیشتر به کار می برد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پاسخ اندیشه با گلوله



 
سالروز شهادت استاد مطهری علاوه بر روز معلم می‌تواند مناسبتی برای تقبیح خشونت و تعصب در قرائت‌های دینی هم باشد. مطهری به دست یکی از اعضای گروه فرقان ترور و درواقع قربانی «جهل مقدس» شد؛ اصطلاحی که آیت‌الله محقق داماد وضع کرده یا بیشتر به کار می‌برد.

سال‌ها که در روز شهادت وی تنها به مقام معلم پرداخته می‌شود و دیگر ابعاد شهادت این بزرگ معلم دیده نمی‌شود، در این نوشتار سعی می‌شود تا به دلایل و عوامل ترور این شهید پرداخته شود و گروه فرقان و عقاید آن را از زیر چشم تیزبین جوانان امروز عبور دهیم تا حقانیت شهادت «شهید مرتضی مطهری» خود، خود را نشان دهد.
 12 اردیبهشت هرسال یادآور پاسخ اندیشه با گلوله است. کاری که فرقانی‌ها انجام دادند.
 در محل ترور استاد مطهری، برگه‌ای زرد گذاشته بودند که با خط قرمز روی آن نوشته‌شده بود: «فرقان» و در زیر آن با خط سیاه تایپ‌شده و نوشته بود: «خیانت شخص مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب توده‌های خلق بر همه روشن بود. لذا اعدام انقلابی نام‌برده، انجام پذیرفت.»

طلبه اخراجی
سرکرده این گروه یک طلبه اخراجی به نام «اکبر گودرزی» بود. گروه فرقان در سال ۱۳۵۶ ش، به رهبری اکبر گودرزی فعالیت سازمانی خود را آغاز کرد. اکبر گودرزی طلبه‌ای جوان از اهالی لرستان، روستای دوزان در نزدیکی الیگودرز، مکانی مابین خمین و الیگودرز بود و چون پدر وی چوپان بود، اعضای گروه فرقان، برای وی لقب «چوپان‌زاده آزاده» را برگزیده بودند.
 گودرزی اعضای گروه خود را در ظرف مدت ۳ تا ۴ سال از میان جلسات قرائت و تفسیر قرآن در تهران انتخاب کرد. در ۱۳۵۶، گودرزی کلاس‌های تفسیر خود را در مناطق مختلف نازی‌آباد سلسبیل، مسجد خمسه در قلهک، جوادیه و نیز مسجد فاطمیه خزانه برپا کرد و از همین طریق موفق شد گروه خود را متشکل از ۶۰‌ ـ ۵۰ نفر عضو تشکیل دهد.
 بعد از انتخاب اعضا، گروه وارد مرحله جدیدی شد و از همان سال با صدور اعلامیه و بیانیه وارد حوزه سیاست و مبارزه به‌طور رسمی شد، اما مبارزه این گروه در این زمان تنها به صدور اعلامیه محدود می‌شد. زمان تدوین و شکل‌گیری ایدئولوژی این گروه، به‌طور کامل در زمان حکومت رژیم پهلوی بود و بعد از وقوع انقلاب اسلامی، گروه فعالیت تروریستی خود را آغاز کرد و وارد مرحله عمل شد.
 اکبر گودرزی به تأثیر از چالش روشنفکران با روحانیت، شدیداً نسبت به روحانیت شیعه معترض بود. درواقع فرقانیسم یک جریان فکری – سیاسی در تعارض با جریان اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) بود. ازاین‌رو به همان نسبت که دارای پیشینه تاریخی است همچنان در آینده نیز سیر می‌کند. این گروه کوچک و گمنام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحریک جریان قوی‌تر و سازمان‌یافته‌تری چون سازمان مجاهدین خلق دست به ترور بزرگانی از انقلاب اسلامی زد.

برداشت‌های غلط
از بعد زمانی، از این نظر که دوران تکوین گروه در سال‌های قبل از انقلاب بود، این گروه به‌عنوان یک گروه ضد رژیم شاه خود را مطرح کرد و در این حوزه بخشی از اطلاعیه‌ها و کتاب‌های تفسیر خود را انتشار داد. این‌گونه کتب درواقع ایدئولوژی مدون گروه فرقان بود که گودرزی بنا بر روحیه ضد روحانیتی که داشت، اظهار می‌داشت که این کتب نتیجه یافته‌های وی در جلسات دینی است که وی از ۱۶ سالگی اداره می‌کرده، نه دروسی که در حوزه علمیه به وی آموخته‌شده است.
 ایدئولوژی مهم‌ترین محور فعالیت این گروه بود و درواقع ستون اصلی کار بر روی ایدئولوژی استوار بود و عملکردها و اقدام مسلحانه این گروه در آینده، نتیجه مستقیم تفکر و منش فکری رهبری این گروه بود. ایدئولوژی گروهک فرقان به‌شدت متأثر از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران و برداشت غلط از آثار دکتر علی شریعتی بود به‌طوری‌که معمولاً بر روی جزوات خود جملاتی از این دو منبع به چاپ می‌رساندند.
 
مبارزه با روحانیت
در سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ گودرزی توانست با کمک گرفتن از روحیه انقلابی جوانان کشور در آن سال‌ها و بر اساس آموزه‌های نشأت‌گرفته از برداشت‌های شخصی خود از قرآن، به‌شدت علیه روحانیت جبهه گیرد. گروه فرقان بعد از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی اعتقاد داشت که روحانیت بدون خواست مردم به شکل کودتا به قدرت رسیده است و به علت نداشتن تجربه کافی درزمینه اداره کشور، نداشتن تخصص‌های لازم در امور فنی و مدیریت ارگان‌های کشوری، کناره‌گیری روحانیت از مسئولیت‌ها را ضروری می‌دانست اما در مورد جانشینی آن، نظر خاصی ارائه نمی‌کرد، زیرا این گروه در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بود و روحانیت را ضد توحیدی‌ترین عناصر جامعه می‌دانست و معتقد بود که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از میان برداشت تا هم قربه الی الله به دستورات و احکام خدا عمل شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند.

ایدئولوژی مهم‌ترین محور فعالیت این گروه بود و درواقع ستون اصلی کار بر روی ایدئولوژی استوار بود و عملکردها و اقدام مسلحانه این گروه در آینده، نتیجه مستقیم تفکر و منش فکری رهبری این گروه بود

مصداق عینی مخارج
گروه مذکور که از دیدگاه تئوری و ایدئولوژیکی نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، به رویارویی مسلحانه با انقلابیون و جمهوری اسلامی پرداخت و به آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» استناد کرده و بر این اساس اقدام به ترور مهره‌های اساسی انقلاب اسلامی کرد. محمدمهدی جعفری، در رابطه با تفاسیر گروه فرقان از قرآن می‌گوید: «این تفاسیر باروح قرآن مطابق نیست. برای نمونه در داستان یوسف (ع) گرگ به معنای ضدانقلاب گرفته‌شده که حضرت یعقوب (ع)، یوسف را برای به دام انداختن ضدانقلاب به‌سوی آن‌ها فرستاده است.»
 «عزت شاهی» که از بازجویان اعضای فرقان پس از دستگیری بود، در رابطه باروحیات آن‌ها می‌گوید: «رهبران این گروه، تحلیل و کار خود را به نام دین صورت می‌دادند و بچه‌های مذهبی را که جذب روحانیت نمی‌شدند، به‌سوی خود می‌کشیدند. آن‌ها مصداق عینی خوارج بودند و مانند آن‌ها فکر می‌کردند. افراد گروه به اکبر گودرزی می‌گفتند: امام!»
 

فرقانی‌ها مصداق کامل خوارج بودند، با همان شیوه برخورد و تفسیر ناصحیح از قرآن. گروه برای صدور حکم اعدام، برای هرکس که تشخیص می‌داده مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری به نتیجه می‌رسیده است.

تحجر دینی
فرقان نمونه کاملی از جهل، تحجر و برداشت‌های سطحی از دین بود. این گروه پر بود از جوانان احساسی که بر اساس تعریف‌هایی جاهلانه از دین به ترور چهره‌های تأثیرگذار انقلاب پرداختند. در لیست ترورهای فرقان، نام‌های ارزشمند زیادی دیده می‌شود: «شهید مطهری، شهید مفتح، حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، سپهبد قرنی، سید محمدعلی قاضی طباطبایی و...».

ادله انحراف فرقان
این گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و تأمین هزینه عملیات تروریستی‌اش، اقدام به سرقت چندین بانک کرد تا بتواند پول‌های سرقتی را صرف خانه‌های تیمی و خرید اسلحه کند. این اقدامات به‌درستی، انحراف این گروه و رهبران آن را نشان می‌دهد. در ۱۸. ۱۰. ۱۳۵۸ گودرزی رهبر این گروهک دستگیر شد.
 وی که طراح بسیاری از ترورها و عملیات این گروه بود و به‌طور مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت در 3/3/۱۳۵۹ اعدام شد. در روز دستگیری گودرزی، تعداد دیگری از اعضای این گروه بانام‌های علی حاتمی، سعید مرآت، عباس عسگری، علیرضا شاه بابیک و حسن اقرلو نیز دستگیر و اعدام شدند.
 تا اینجای بحث به تفکر و ایدئولوژی پرداختیم که مغز متفکر اسلام را هدف گرفته بود و اما این گلوله چه دشمنی با این اندیشه داشت که مستقیم بر پیشانی‌اش نشست؟
مخالفت عالمانه
مخالفت عالمانه شهید مرتضی مطهری با جریان التقاطی فرقان تااندازه‌ای منحصربه‌فرد بود. کمتر پیش آمد که کسی مانند این عالم بزرگ مبارزه با فرقانی‌ها را جدی بگیرد. هرچند اگر موضوع آن‌گونه که برای مرحوم مطهری روشن بود، برای دیگران -به‌ویژه روحانیت انقلابی- هم روشن‌شده بود، قاعدتاً آن‌ها هم همین کار را می‌کردند؛ خیلی از آن‌ها مبارز و زندان رفته و اهل خطر کردن بودند. دیگر روحانیون مبارز و روشنگر انقلابی، هرکدام برای خود مسیری را تعریف کرده بودند و در قالب همان مسیر تعریف‌شده جلو می‌رفتند و لذا برای آن‌ها، این موضوع به‌اندازه‌ای که برای شهید مطهری حیاتی و حساس شده بود، مطرح نبود.
کینه دیرینه
تهدیدهای فرقان به استاد مطهری از پیش از پیروزی انقلاب آغازشده بودند. دعوای فکری آیت‌الله مطهری و مرحوم شریعتی از یک‌سو سبب شد که فرقانی‌های دل باخت دکتر علیه استاد پیام دهند و از همان موقع کینه ایشان را در دل بپرورانند و از سوی دیگر هم مبارزه جدی استاد مطهری با التقاط و تحجر، نوک پیکانش را به‌سوی جریاناتی از این قبیل گرفته بود. فرقانی‌ها تهدید کردند که «اگر به مخالفتتان با ما ادامه بدهید، با شما برخورد فیزیکی خواهیم کرد.» بااین‌همه شهید مطهری احساس می‌کرد وظیفه‌ای بر عهده اوست که باید آن را انجام دهد. استاد بارها برای آن‌ها پیغام فرستاد که بیایید صحبت کنیم، ولی آن‌ها امتناع کردند. مسلماً آن‌ها با این شیوه تفکر، دیر یا زود به راه ترور می‌رفتند.

تا اینجای بحث به تفکر و ایدئولوژی پرداختیم که مغز متفکر اسلام را هدف گرفته بود و اما این گلوله چه دشمنی با این اندیشه داشت که مستقیم بر پیشانی‌اش نشست


آیت‌الله مطهری چند روز پیش از شهادت خود به برخی از شاگردان خود در قم گفته بود که بعد از قرنی نوبت من است؛ گروه فرقان با من کینه دیرینه دارد.

اشرافیت مطهری!
نفی اشرافیت و تبلیغ زهدنمایی از اصول فرقان بود. به آن‌ها القاشده بود که روحانیون باید به‌سختی زندگی کنند و زندگی معمولی و متعارف انسانی هم برای این‌ها اشرافی‌گری است! ازقضا، یکی از پایه‌های تبلیغات گودرزی درباره شهید مطهری هم، نسبت سرمایه‌داری به ایشان بود که استاد را بابت این مسئله خیلی اذیت کردند. در سطح گسترده‌ای تبلیغ می‌کردند که زندگی ایشان، یک زندگی اشرافی است.

فرآوری: سامیه امینی

بخش فرهنگ پایداری تبیان



منابع: «ایام»، ضمیمه تاریخی روزنامه جام جم، سایت: عصر ایران/ مشرق/دوران/تاریخ ایرانی

مطالب مرتبط:

 منافقین در لباس بسیجی

 هدیه میلیونی!

قابی از فرمانده محور جبهه شوش

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت