جای خالی جشن ادبیات
جای خالی جشن ادبیات
بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی که منجر به تشکیل جمهوری اسلامی شد میگذرد و هرساله در بهمنماه شاهد برگزاری جشنهای دهه فجر هستیم.جشنوارههای گوناگون پیش از رسیدن این ایام آماده میشوند تا با اجرای برنامههای فاخر کارنامه فرهنگی خود را به نمایش بگذارند.
جشنواره سینمایی ، تئاتر و موسیقی فجر...همگی از جشنهای هنری این ایام هستند و در سطحی بسیار بالا و بینالمللی فرصت مناسبی در اختیار هنرمندان و حتی هنر آموزان رشتههای مختلف قرار میدهند تا با تعامل و حضور درصحنه رقابت خود را محک بزنند.شرکت هنرمندان با سلایق مختلف در این جشنها باعث شده ویترین مناسبی جهت اعتلای هنر ایرانی اسلامی در این سالها ایجاد شود هم تجربه زیادی این میانه کسب میگردد.پایان جسنواره موسیقی فجر این سوال را مطرح می کند که
چرا ادبیات جشنوارهای در قامت خود در این ایام ندارد؟
از خودمان میپرسیم چرا سرانه مطالعه کم شده؟چرا اثر چشمگیر و پرفروشی در این سالها در حوضه ادبیات نداشتهایم؟چرا ارتباط منطقی میان ادبیات با سینما و تئاتر وجود ندارد و سینما از نداشتن داستان رنج میبرد تئاتر از ننوشته شدن نمایشنامه درخور توجه؟چرا برخورد و اعتراضات در مورد ممیزی و بازبینی و بین مولف و وزارت ارشاد بیشتر از دیگر هنرها است؟چرا ارتباطات بینالمللی ادبیات ما در این سالها قطعشده؟چه میزان با ادبیات جهان تعامل داریم؟...
اینها همگی سوالاتی است که در مورد ادبیات منظوم و منثور از خود میکنیم.جوابها و راهکارهای زیادی ارائه میشود که هرکدام میتواند موثر باشد.اما در اینجا سعی میکنم نقشی را که جشنواره ادبی در قامت یک فستیوال هنری بینالمللی میتواند ایفا کند را تحلیل کنم.
1-جشنواره ادبی به گستردگی جشنواره سینمایی فجر میتواند توجه عموم مردم را به تألیفات ادبی در حوزه داستان، رمان، شعر و نمایشنامه جلب نماید مخاطبان با شرکت در جلسات شعر و داستان خوانی و نقدها و کارگاهها علاقهمند به خواندن آثار تولیدی میشوند. اگر این تبلیغ و این تشویق بزرگ به کتابخوانی نیست نامش چیست؟ تبلیغ کتابهای مختلف و نقد آنها میتواند راه را بر خوانندگان بازنماید و علاقهمندان جدیدی در این حوزه با شناسایی کتابهای مناسب و داوری شده به خواندن بپردازند.
2-ادبیات بدون شک اولین هنری است که به کمک انقلاب اسلامی آمد. با نگاهی به شمار چاپ کتابهای ادبی انقلابی و بعد آن حتی شمارهای چاپهای مخفی شعر و داستان درجایی که دیگر هنرها یا هنوز در خدمت رژیم سابق بودند یا مجالی برای ارائه نظرات انقلابی پیدا نمیکردند این ادبیات بود که وظیفه هنر انقلابی را بدوش میکشید از جلال آل احمد تا قیصر امین پور . اما هر چه بیشتر جلو رفتیم این ادیبان بودند که غریبه یافت شدند و به جشنی که صاحب بزرگی باید میبودند دعوت نشدند
2-نبود چنین جشنوارهای باعث افت دیگر هنرهای وابسته هم میشود. فیلمسازان ما میتوانند در چنین جشنوارهای به اقتباسهای سینمای بهتری نزدیک شوند. شعر ما میتواند در عرصه موسیقی و کنشهای ارزشی بیشتر و بیشتر بالنده شود. نمایشنامههای موجزتر و در اختیار کارگردانان تئاتر قرار گیرد و از نبود داستان اینقدر گلهمند نباشیم.
3-مهمترین مورد شاید همین باشد که بارها به آن فکر کردهام فیلمسازان مختلف آثار خود را با کمترین بازبینی در جشنواره شرکت میدهند و این اکرانها میتواند محک خوبی برای اولیای امور فرهنگی باشد که یا با توجه به بازتابها از اکران فیلم جلوگیری کنند یا دست به ممیزی ببرند و از حساسیتها بکاهند. با شکلگیری جشنواره ادبی فجر این نوع تعامل بهنوعی در ادبیات همشکل میگیرد آثار مورد مشاهده و خوانش قرار میگیرند و اگر موردی بود اجازه چاپ نمییابند یا به آنها تذکر داده میشود. فضای تعاملی که در سینما باعث رشد کمی و کیفی و کمتر شدن برخوردها از نوع ممیزیهای سلیقهای که در ادبیات در نوع خودش بینظیر است.
4-ادبیات ما خیلی وقت است جهانی نیست با حضور ادیبان دیگر کشورها و توسعه همکاریهای ارزشمند میتوان گام مثبتی در جهت شناساندن ادبیات معاصر ایران با موضوعات مختلف به دیگر کشورها برداشت. این باعث میشود که دیگر از ترجمه نشدن آثارمان به دیگر زبانها ننالیم و به دنبال مترجم برای آثاری که میدانیم ارزشمند هستند ندویم. از سویی موضوعاتی نظیر دفاع مقدس و مقاومت و...میتواند موردتوجه نویسندگان دیگر کشورها قرار گیرد. یا حتی حضور آنها برای پیدا کردن سوژه در ایران معاصر باشد. در دیگر سو نویسندگان مستقلی در اقصی نقاط جهان هستند که آثار ادبی آنها رویکردهایی ارزشی دارد و با توجه به آنها میشود این آثار را تشویق کرد.
5-سالهاست در زیر چتر حمایتی همین جشن هنرمندان سینما و تئاتر از سلیقههای گوناگون با رعایت ارزشها و خطوط قرمز توانستهاند به تعامل مناسبی با مدیران فرهنگی برسند و کار کنند و مهاجرت نکنند در بین فیلمسازان کسانی که پیش از انقلاب حتی در جبهه مقابل فرهنگی قرار داشتند توانستند از مهر جمهوری اسلامی استفاده کنند و آثار خود را به نمایش بگذارند اما ادبیاتی که خود دوشادوش انقلاب بوده بیشترین تعداد مهاجر را داشته و بیشترین بیمهری نسبت به خود را تحمل کرده زمان آن نیست مدیران فرهنگی با دعوت آنها به این جشن که در شکلگیری آن بیشترین نقش را داشتهاند از مهاجرت یا گوشهگیری آنها جلوگیری کنند.
6-وضع اقتصاد ادبیات ما فاجعه است. این را نویسندگان با پوست و گوشت استخوان خود حس میکنند نمودش هم میشود آثاری که چاپ میشود بههیچعنوان با شماری که دارد نمیتواند کاری برای جیب نویسنده و مترجم کند. با برگزاری چنین جشنی جوایز میتواند کمک مناسبی برای زندگی مادی نویسندگان باشد.
7- جشنوارههای دولتی و غیردولتی که در این عرصه برگزار میشود نگاهی کاملاً سلیقهای و محفلی دارند. با راهاندازی اینچنین فستیوالی سلایق و عقاید مختلف در کنار هم میتوانند شرکت کنند و به پویایی ادبیات فارسی کمک کنند.
به هر طریق میتوان با مشورت با نویسندگان بدون خطکشیهای مختلف اقدام به برگزاری چنین جشنوارهای کرد تا جشن ملی مانند دهه فجر را ادبیات فقط نظارهگر نباشد.