اخبار حتی در بیمارستانها هم رخنه میكند
گفتوگو با شبنم فرشادجو، كارگردان نمایش"آرامش از نوعی دیگر"
شبنم فرشادجو، بازیگر تئاتر این روزها نمایش"آرامش از نوعی دیگر" را به عنوان اولین تجربه كارگردانی خود در تالار مولوی روی صحنه میبرد.
این نمایش كه نوشته تام استاپارد است، پیش از این در جشنواره بانوان شركت كرده بود و در حال حاضر در حال سپری كردن اجرای عمومی است. فرشادجو، آموزش تئاتر را با آموزشگاه تئاتر سمندریان آغاز كرد و پس از آن به صورت آكادمیك در رشته بازیگری تا مقطع كارشناسی پیش رفت و كارشناسی ارشد خود را نیز در گرایش كارگردانی گرفت.
او تا به حال در نمایشهایی مانند"در مصر برف نمیبارد"، "عشق آباد"، "عروسی خون"، "خرس و خواستگاری"، "شب هزار و یكم"، "شبهای آوینیون"، "كسی نیست همه داستانها را به یاد بیاورد" و... بازی كرده است.
آرامش از نوعی دیگر ترجمه زنده یاد هوشنگ حسامی و با طراحی صحنه آتیلا پسیانی و با بازی رضا بهبودی، مهدی بجستانی، بهناز جعفری، لیلی رشیدی و فاطمه نقوی، هر روز ساعت 30/17 در تالار اصلی مولوی روی صحنه میرود.
در اولین خوانش آرامش از نوعی دیگر، این متن چه ویژگیهایی برایتان داشت كه شما را علاقهمند به اجرایش كرد؟
به دلیل موضوع سادهاش بود و بعد تعداد كم شخصیتها. میتوانستیم در چند جلسه كوتاه كار را آماده كنیم تا به موقع به جشنواره بانوان برسد. البته متن را هم خیلی دوست داشتم و با وجود این ویژگیها انتخابش را در آن مقطع مناسب میدیدم.
در نمایشنامه صحنهها تفكیك شده است. ورودی بیمارستان، اتاق مریض، اتاق پرستارها؛ اما در اجرای شما تمام اتاقها در یك پلان به چشم تماشاگر میآید و از یكدیگر جدا نشدهاند؛ كه به نظر طراحی بسیار خوب میرسد. این ایده اولیه شما بود؟ یا پیشنهاد آتیلا پسیانی و یا به مرور در جریان كار شكل گرفت؟
من هم میخواستم همه چیز در یك پلان به چشم تماشاگر بیاید. برایم واضح بود كه باید یك تخت سمت راست صحنه باشد و سمت چپ صحنه هم ورودی بیمارستان و جایگاه پرستاران تعبیه شود، بنابراین احتیاج به میز و یك صندلی بود. در ابتدا به آقای پسیانی هم این چیزها را گفتم و بعد ایشان لتهها، روزنامهها و نقاشیها را طراحی كردند.
طراحی دیوارها و درهای بیمارستان با روزنامه اگرچه ایده زیبایی است، اما در تضاد با گفتههای شخصیت نمایش است. طبق تفكر شخصیت اصلی نمایشنامه"جان براونز" بیمارستان این طور تعریف میشود كه به دور از اخبار جهان و جنگ است و بیمارستان تنها نقطهای از جهان به حساب میآید كه همه چیز در آن در آرامش سپری میشود، در حالی كه وجود روزنامهها در بیمارستان باعث تضاد بین طراحی و نكتههای متن شده است؛ یعنی اگر چنین فضایی حاكم بود، مطمئناً(جان) چنین برداشتی از بیمارستان نمیتوانست داشته باشد!
این را باید از آتیلا پسیانی بپرسید، اما به نظرم ایشان میخواستند نشان دهند كه روزمرهگی در بیمارستان هم جریان دارد و پرسنل و مریضها نیز از جریان اخبار روز با خبر هستند و آنها نیز توانایی خروج اخبار را از این محیط ندارند. حتی آتیلا پسیانی پیشنهاد كردند كه نقاشیهای روی روزنامهها كشیده شوند، اما در اجرای اول در تالار ارسباران كه در جشنواره بانوان داشتیم به این نتیجه رسیدم كه نقاشیهای روی روزنامهها قشنگ از آب درنمیآید؛ چون حروف سیاه نقاشیها را میخورند. در ضمن نقاشی كشیدن توسط بازیگر زمان زیادی میگرفت. مدت اجرای ما 45 دقیقه است، در حالی كه حداقل 10 دقیقه صرف نقاشی كردن میشد، تا بازیگر قلممو را در رنگ بزند و نقاشیها را بكشد، كار كشدار میشد. برای اجرای دوم جشنواره كه در تالار سایه تئاترشهر بود، از آتیلا پسیانی خواستم تا نقاشیها آماده روی پارچههایی كشیده شود و در اجرا فقط توسط بازیگران نقاشیها نشان داده شود. ما فقط این كار را برای هدر نرفتن زمان و قشنگی بیشتر كار انجام دادیم؛ حالا شاید از راههای دیگری هم میشد استفاده كرد كه به ذهن من نرسید. منظور از این حرفها این بود كه آتیلا پسیانی حتی میخواستند نقاشیها روی رونامهها كشیده شود؛ چرا كه طبق متن، "جان" میخواهد با نقاشیهایش با روزمرهگی حاكم بر بیمارستان مبارزه كند و آن جا را مبدل به فضایی قشنگتر كند، یك جور نزدیكی به طبیعت.
در این نمایش لیلی رشیدی مانند اغلب كارهای دیگرش، بازی كودكانهای ارائه میدهد و در واقع خودش را تكرار میكند. دلیل خاصی برای این انتخاب داشتید؟
نمیدانم در جریان هستید یا نه، در اجرای جشنواره بانوان ستاره پسیانی نقش"پرستار جونز" را بازی میكرد، اما وقتی اجرای عمومی نمایش، آبان ماه اعلام شد، ستاره هم به خاطر سفری كه از قبل تدارك دیده بود، نمیتوانست با ما همكاری داشته باشد، بنابراین در این مدت كوتاه من باید دنبال یك بازیگر باهوش میگشتم كه فوراً دیالوگها را حفظ كند و اجرا را هم دیده باشد. لیلی رشیدی چون دوست صمیمی من است و از قبل هم اجرا را دیده بود و به هوش و استعداد ایشان هم كاملاً ایمان داشتم، به او پیشنهاد دادم كه او هم قبول كرد در این نقش كوتاه بازی كند. شاید او روزی میتوانست در نقش "مگی" بازی كند. به هر حال در مدت كوتاهی كه داشتیم و به خاطر احترامی كه نسبت به او قائل بودم، فكر كردم بهتر است او با نگاه و برداشت خودش این نقش را بازی كند. من تمرین خاصی با لیلی رشیدی نداشتم.
به نظرم رسید كه شخصیت مگی نسبت به نمایشنامه در اجرای شما پررنگتر شده و پرداخت بیشتری به آن داده شده است.
نه، حد تمام نقشها همان بود كه در نمایشنامه تعریف شده بود؛ نه جملهای اضافه شده بود و نه كم.
با توجه به آن كه این كار اولین تجربه كارگردانی شماست و بازیگرانتان نیز همگی حرفهای هستند؟ چقدر از ایده بازیگرانتان بهره بردید؟
این كار به نظر من جای بداههگویی زیادی نداشت. بنابراین دقیقاً مثل متن كار كردیم. وقتی فضای صحنه مشخص شد بازیگرها در جاهای خودشان قرار گرفتند و اتودها شروع شد. من از تجربه بازیگری خودم برای راهنمایی بچهها استفاده میكردم، كارگردانی و یا توصیهای وجود نداشت. اگر بچهها از ایدههای من خوششان نمیآمد، میگفتم كه ایدههایشان را اتود بزنند تا در كار مشخص شود؛ اگر به نظرم خوب میآمد، قبول میكردم.
پس از سالها بازیگری، چطور شد كه در مقام كارگردان، نمایشی را روی صحنه بردید؟
من فوق لیسانس كارگردانی دارم، پس تجربه كردن این حیطه برایم غیر معمول نیست. در ضمن به خاطر تصادفی كه داشتم مدتی كار نكردم. وقتی دوباره به فضای تئاتر برگشتم، فكر كردم از دایره تئاتر دور شدهام و به همین دلیل تصمیم گرفتم تا در فاصلهای كه دوباره پیشنهاد بازی خوبی به من بشود خودم نمایشی را كارگردانی كنم و در ضمن، این حیطه را هم تجربه كنم.
حالا میخواهید این تجربه را ادامه دهید؟
بله، به نظرم تجربه فوقالعادهای است. بازیگری و حالا كارگردانی. هر كدام برایم جذابیتهایی دارند. البته تا ببینم آینده چه پیش میآید...