امام رضاهایِ آهوان
امام رضاهایِ آهوان
از لطف التماسِ صداهایِ آهوان بی گریه هم گرفت دعاهایِ آهوان آهو زیاد محضر معشوق می رود پس وصلمان كنید به پاهایِ آهوان یك عده ای شدند گدا كلبِ كهف را ما نیز می شویم گداهایِ آهوان نانم حرام میل كبوتر شدن كنم وقتی كه هست حال و هواهایِ آهوان صورت گذاشتن به كفِ پات واجب است آن هم در آستانِ خداهای آهوان صیاد نیز پایِ تو را بوسه می زند با ذكر یا امام رضاهایِ آهوان آهو شدیم پس كرمت را نشان بده مثل همیشه آن حرمت را نشان بده ما زلف داده ایم پریشان شود همین دل داده ایم دستِ تو حیران شود همین آئینه ی مرا سحری تكّه تكّه كن باشد كه خرج گوشه ی ایوان شود همین دردِ مرا علاج مكن با طبابتت با خاكِ زیر پای تو درمان شود همین حالا كه هم غذای غلامان خانه ایم خوب است آدمی ز غلامان شود همین آن كه به مهربانی ات ایمان نیاورد در ازدحام حشر پشیمان شود همین لطف تو را به خاطر این آفریده اند كه آتشِ خلیل، گلستان شود همین كلِّ زمین بناست اگر كشوری شود بهتر كه پایتخت خراسان شود همین از جلوه ات كنار بزن این نقاب را تا آفتاب، پاره گریبان شود همین سلمانی ات نیامده ظرفش طلا شود این جا نشسته است كه سلمان شود همین حالا كه محمل تو رسیده ست شهر طوس حرفی بزن كه شهر مسلمان شود همین این بندگیِ ما به قنوتِ تو كامل است توحیدِ ما به شرط و شروطِ تو كامل است جز تو نمی شویم گرفتار هیچ كس هرگز نمی شویم هوادار هیچ كس از آن زمان كه با حرمت آشنا شدیم اصلاً نرفته ایم به دربار هیچ كس این جا به زائرانِ تو فیضی كه می رسد آن را نمی دهند به زوّار هیچ كس نانِ كسی به غیر تو من را حلال نیست خود را نمی كنم بدهكار هیچ كس حالا كه تو امامِ رئوفِ جهان شدی دیگر نمی شویم گنهكار هیچ كس شب های قدر غیر تماشایِ رویِ تو دل خوش نمی كنیم به دیدار هیچ كس فردا بگیر دستِ مرا ایّها الرئوف یا ایّها الامام رضا ایّها الرئوف هر چند ناتوان شدی، اما ز پا نیفت ای هشتمین عزیز، عزیزِ خدا نیفت می ترسم آن كه دست بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت كوچه به آلِ فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این كوچه ها نیفت مردم میان شهر تماشات می كنند این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت دامان هیچ كس به سرت سر نمی زند حالا كه نیست خواهر تو پس ز پا نیفت تكّه حصیرِ خویش از این حجره جمع كن اما به یاد نیمه شبِ بوریا نیفت ای وای اگر به كرب و بلا بوریا نبود راهی برای دفن شه كربلا نبود بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
علی اكبر لطیفیان
مطالب مرتبط: