تکبر در مقابل متکبر عبادت است!
تکبر در مقابل متکبر عبادت است!
در الفاظى كه مربوط به حالات روانى انسان است، گاهى لفظ را به كار مىبرند و نه به اعتبار خود آن حالت روانى، بلكه به اعتبار اثرى كه معمولاً در آن حالت روانى از انسان سر مىزند. مثلاً مهربانى، خود مهربانى یا رحم (در زبان عربى) یك حالت روانى است و احساسى است در انسان، گاهى این كلمه در مورد خود این احساس به كار مىرود به عنوان یك حالت روانى و گاهى در مورد بروز این اثر به كار مىرود چه خودش وجود داشته باشد و چه نداشته باشد. مىگوییم فلانى با فلان كس مهربانى كرد، یعنى كارى كه از نوع كار مهربانانه است انجام داد چه حقیقتِ مهربانى در او باشد و چه نباشد.
حال سه لغتى كه در این حدیث آمده یعنى تكبّر، جبن و بخل. خود تكبّر معلوم است كه حالتى روانى در انسان است. چون در روایت آمده است كه: التكبّر مع المتكبر عبادةتكبر ورزیدن در مقابل متكبر عبادت است. یعنى اگر كسى متكبرانه رفتار مى كند شما طورى عمل نكنید كه او را به تكبرش تشویق كنید. بلكه در مقابل او متكبرانه رفتار كنید تا دماغش به خاك مالیده شود و دیگر تكبّر نداشته باشد. نه این كه بخواهد بگوید خود تكبّر به عنوان یك حالت روانى كه خودپسندى و خودبزرگ بینى است ممدوح است، بلكه مىخواهد بگوید تو همیشه باید متواضع باشى؛ روحت همیشه باید متواضع باشد، ولى رفتارت با یك آدم متكبر، متكبرانه باشد تا دماغش را به خاك بمالى. پس در اینجا تكبر در مقابل فرد متكبر به عنوان «خُلق» توصیه نشده است، بلكه به عنوان یك رفتار كه شبیه رفتار یك آدم متكبر است توصیه شده است.
حال در این حدیث از كلمات قصار نهجالبلاغه، مراد از نیكو بودن تكبر براى زن، رفتار متكبرانه است. به دلیل این كه مى گوید: لم تمكّن من نفسهاكسى را به خود راه نمىدهد نه این كه مراد این باشد كه زن به طور مطلق و همیشه خوب است متكبر باشد، حتى با شوهر و محارم و سایر زنان. یعنى براى زن شایسته نیست كه در مقابل نامحرم فروتنى كند و بگوید قدم شما روى چشم، دل ما را روشن كردید، تشریف بیاورید و از این قبیل حرفها، بلكه باید در مقابل نامحرم خودش را بگیرد تا همواره بین او و نامحرم حریم و دورباش باشد و اما در مورد ترس، این مسأله نیز مربوط به عفاف زن است. نه ترس و شجاعت به طور كلى، چون شجاعت به عنوان خلقى روحى و قوت قلب داشتن و نترس بودن هم براى زن ممدوح است و هم براى مرد و ترس هم در مورد زن مذموم است و هم در مورد مرد و روش زنان مسلمان همیشه شجاعت و قوت قلب داشتن بوده است و دفاع زنانى چون فاطمه زهرا(س) و زینب كبرى(س) از حریم دین و حقیقت بهترین گواه بر این مطلب است.
پس ترسى كه براى زنان ممدوح است یعنى عمل زن از روى ترس و احتیاط باشد و این در مورد ترس از عفاف و آبرو است، نه ترس از جان یا مال. آدم شجاع نمىترسد مى گوید مىروم، حداكثر كشته مىشوم و این براى من افتخار است و زن نیز در مورد كشته شدن باید همینجور نترس و شجاع باشد، ولى در مورد به خطر افتادن آبرو و لكه دار شدن عفتش، جاى شجاعت نیست، چون عفت امرى شخصى نیست كه به تو بگویند از آن بگذر. بلكه امرى است كه تو امانتدار آن هستى. عفت مانند شىء گرانبهایى است كه فرد امین باید آن را به مقصد برساند نه این كه در بین راه شجاعتش گُل كند و به جاى این كه در رساندن آن چیز گرانقیمت به مقصد بكوشد، آن را در معرض خطر قرار دهد. البته هم مرد باید عفیف باشد و هم زن. ولى زن و مرد دو جنسى هستند كه در برخى امور انسانى با یكدیگر مشترك و در برخى دیگر از نظر كیفى با هم اختلاف دارند و لذا عفت زن مورد تجاوز مرد قرار مىگیرد. ولى عفت مرد هرگز مورد تجاوز زن قرار نمىگیرد و اصولاً زن هرگز نمى تواند در چهره متجاوز به عفت مرد ظاهر شود. مزاحمت در امر عفاف همیشه از طرف مرد است و این زن است كه باید حافظ و نگهبان این امانت اجتماعى و اخلاقى و انسانى باشد.
و در این حدیث كه به زن توصیه شده، رفتارش از روى ترس باشد، نمى گوید زن در مقابل زن و یا در مقابل شوهر و محارم خویش این گونه باشد، بلكه مى گوید در مقابل مرد بیگانه و در مسأله خاصى مربوط به عفت. براى یك زن این شجاعت نیست كه بگوید: من تنها مىروم میان خیلى از مردها، من شجاعم و نمىترسم. شجاع آن است كه در وقت فداكارى نترسد، یعنى اگر امانت را از او گرفتند بگوید فداكارى كردم. ولى اگر عفت را از تو گرفتند، فداكارى نكردهاى به امانت خیانت كردهاى. پس سفارش به ترس و جبن در زن، سفارش به احتیاط كارى زن است.
مسأله بخل نیز به همین گونه است. یك حالتى را قرآن به نام «شحّ نفس» مىنامد، یعنى گرفتگى روح، پولپرستى، این كه انسان حالتى داشته باشد كه اگر بخواهند یك ریال از او بگیرند گویى بخشى از جانش را مىخواهند از او جدا كنند. اسلامى كه دین توحید است اسلامى كه مىخواهد تعلقات انسان را از بین ببرد و نمىخواهد انسان اعم از زن و مرد به غیر خدا وابسته باشد، آیا چنین احتمالى هست كه مثلاً به حضرت زهرا(س) توصیه كند كه شما خوب است خیلى پولپرست باشید، پول را خیلى دوست داشته باشید، پس چرا حضرت زهرا(س) در شب عروسى، پیراهن عروسىاش را در راه خدا انفاق مى كند.
مقصود از بخل در این حدیث، بخل در مالِ فردى و شخصى نیست. زن امانتدار مالِ شوهر است. یعنى زن در خانهدارى نباید دست به باد باشد، سخاوتمندى در داخل خانواده، از جیب حاتم بخشیدن است، خصوصاً در نظام اسلامى كه مرد درآمد را تحصیل مى كند و زن باید مدیر داخله خانواده باشد و طبعاً كسى كه زحمت پول درآوردن را نكشیده، ارزش پول را هم درست درك نمى كند. زن از نظر مال مشتركى كه در خانواده است امانتدار است و اگر براى یك ریال هم حساب بكند و از پیش خود نبخشد این كار او ممدوح است. پس بخل در اینجا، بخل به معناى آن صفت نفسانى كه خُلق باشد نیست؛ بلكه به معناى رفتار ممسكانه است نه از مال خود بلكه از مال شوهر.
پس این حدیث كه سه چیز از طغیان مسلّم زن شمرده یعنى كبر و جُبن(ترس) و بخل و اینها را در مورد زن و مرد به دو گونه توصیف نموده است با اصل نسبى نبودن اخلاق منافاتى ندارد. چون نقطهى مقابل جبن، شجاعت و قوت و نیرومندى است كه براى زن و مرد هر دو مطلوب است. جبن به معناى خُلق براى زن و مرد هر دو بد است و شجاعت براى زن و مرد هر دو خوب است.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، چاپ بیست و هفتم، ص 158 تا 174
مطالب مرتبط:
مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه
آیا از نظر امام علی علیه السلام زنان کم عقلند؟